در سال جاری مشکلات عدیدهای سبب شد تا اقتصاد حوزه فرهنگ دستخوش مخاطرات بسیاری شود. از برگزار نشدن جشنواره جهانی فیلم فجر تا لغو برپایی نمایشگاه کتاب و تعطیلی رویدادهای فرهنگی و هنری، به تنهایی میتواند برای چرخه نحیف این حوزه تهدیدی جدی محسوب شود.
در چنین شرایطی با افزایش نرخ ارزهای خارجی و سقوط ارزش ریال، فعالیتهای فرهنگی نیز برای خلق و برپایی نیاز به بودجه بسیار بیشتری خواهند داشت. در این میان، شاید تولید فیلم سینمایی از پرهزینهترین فعالیتهای فرهنگی محسوب میشود. اگر در سال گذشته فیلمی با بودجه ۸ میلیارد ساخته میشد، که جزو مبالغ بالای تولیدات سینمایی قلمداد میشود در حال حاضر این رقم در معمولیترین شکل ممکن باید بین ۱۵ تا ۲۰ میلیارد تامین شود. در این میان با در نظر گرفتن سهم ۳۵ درصدی تهیهکننده از فیلم، در شکل ایدهآل خود یک فیلم باید تا سقف ۲۵ تا ۳۰ میلیارد بفروشد تا بتواند به سوددهی برسد. علاوه بر افزایش هزینههای تولید و تاثیر تورم مستقیم متاثر از افزایش هزینهها، برخی سرمایههای نامعلوم این ارقام را نجومیتر هم میکند. به گونهای در حال حاضر سریالهای نمایش خانگی که هزینههای سرسامآوری برای تولید خود در نظر میگیرند، دستمزد بازیگران چهره را برای متقاعد کردن آنها برای حضور در سریال نمایش خانگی چندین برابر کرده است. اگر بازیگری تا دیروز ۵۰۰ میلیون بابت یک پروژه سینمایی دریافت میکرد در شرایط رقابتی و ناسالم فعلی این رقم تا ۲ میلیارد نیز افزیش یافته است. این در حالی است که شنیده میشود برخی قراردادهای سینمایی چیزی نزدیک به ۸۰ درصد هزینههای تولید خود را صرف متقاعد کردن و دعوت از چند بازیگر چهره و سلبریتی در اثر خود میکند که این امر نیز با توجه به حضور انگشتشمار چند استار سینمایی در معنای حرفهای خود در سینمای ایران، توجیهپذیر نیست. در کنار اینها هزینه تامین لوازم جانبی مانند تجهیزات، لباس، لوکیشن و... میتواند صرفه اقتصادی تولید یک فیلم سینمایی را با تردید روبرو سازد. البته که در بهترین حالت ممکن فیلمهای سینمایی ایرانی به سر به سر شدن هزینههای تولید و فروش اکتفا میکنند و در سال ۹۸ تنها ۴ فیلم به سوددهی رسیدهاند. درواقع میتوان گفت تا سال گذشته سر به سر شدن هزینه تولید فیلم از موفقیتهای آن محسوب میشد. اما تورم افسار گسیخته فعلی قابل مقایسه با سالیان گذشته نیست و توجیه اقتصادی چنین تولیدی را با سوالاتی روبرو میکند. بنابراین در این شرایط چندین اتفاق دور از تصور نیست.
بد نیست در نگاه اول به نکات مثبت این اتفاق تلخ بپردازیم. در چنین شرایطی با دقت در انتخابهای تماشاگران فیلمهای سالیان اخیر فارغ از شبه کمدیهای سخیف، فیلمهای خوشساخت و کنجکاویبرانگیز که تیمی حرفهای آن را حمایت میکند، امید فتح گیشه را خواهند داشت. بدین معنی عوامل یک فیلم باید به قدری در کار خود خوب عمل کنند و در همه وجوه بهترین خود را ارائه دهند تا اثری کم نقص و دیدنی مخاطب خود را پیدا کند. در این میان سرمایهگذاران و تهیهکنندگان باسابقه و حرفهای سینما در چنین شرایطی سعی میکنند حمایت مالی خود را صرف یک فیلم خوب کنند تا چند فیلم متوسط یا بد. در این میان رقابت بر سر تولید اثری قابل قبول و دارای حداقل استاندارد سینمایی میتواند کورسوی امیدی باشد برای به ثمر رسیدن هزینههایی که تولید را پشتیبانی خواهد کرد. ضمن اینکه اثری خوب و قابل عرضه در دیگر کشورها و برای شرکت در فستیوالهای متعدد سینمایی امکان دیگری برای بازگشت سرمایه فراهم میآورد. در این میان تعامل میان تهیهکنندگان و پخشکنندگان خارجی نیز میتواند عرضه و نمایش فیلم را در برخی کشورها در پی داشته باشد. بنابراین در شرایط فعلی لزوم توجه به کار حرفهای و جدیتر برای اقناع تهیهکننده جهت جذب سرمایه در گام نخست میتواند امیدبخش باشد تا در نهایت به سود اقتصادی اثر نیز منجر شود. ضمن اینکه ساخت فیلم کم هزینه اما قابل تامل که نمونههای بسیاری در سینمای ایران و دیگر کشورها دارد نیز میتواند راه را برای ورود به مسیر پر سنگلاخ تولید اثر سینمایی در شرایط فعلی هموار سازد.
اما این تنها اتفاق ممکن در این شرایط نیست. سالهاست که سینما از فقدان مخاطب جدی و کنجکاو رنج میبرد. مخاطبی که فیلمهای روز دنیا را با بهترین کیفیت بولوری یا در پلتفرمهای وی او دی در اختیار دارد و جلب توجه او برای دیدن فیلمی ایرانی در سالن سینما کار سختی شده است. بنابراین برخی سینماگران که تعداد آنها کم هم نیست، دست به راهکارهای دیگری برای جذب مخاطبی میزنند که برای دیدن شبهکمدیهای سخیف دست به جیب میشود. این الگوی تکرارشونده و نادرست، شکلهای مختلفی به خود گرفته است.
عبور از خط قرمزهای اخلاقی، عرفی و شرعی تا بهرهگیری از بازیگران زن خارجی در برخی فیلمها و استفاده از استارهایی که به تنهایی میتواند فروش فیلم را تضمین کند، از جمله این اقدامات است. این نسخه اما در شرایط فعلی میتواند ابعاد و بروز و ظهور بیشتری پیدا کند. توجیه ساخت اثری برای فتح گیشه به هر قیمتی، منطقیتر از همیشه به نظر برسد. دستاویز قرار دادن هر عاملی با نگاه به گیشه میلیاردی نیز بیشتر از هر چیز سینما را تهدید میکند. در کنار این تهدید میتوان به افزایش ورود پولهای مشکوک به سینما هم اشاره کرد. اوضاع نابسامان اقتصادی برای برخی متوسل شدن به هر ریسمانی را منطقی میکند. بنابراین برخی از سینماگران به کمکهای بنیاد فارابی و سازمان سینمایی اکتفا نکرده و راههای دیگری را برای رسیدن به سود اقتصادی انتخاب میکنند. در این شرایط است که سود در ساخت فیلم خواهد بود نه در عرضه و نمایش آن بر پرده نقرهای برای مخاطب سینمادوست.
رویا سلیمی