حوادث اخیر ترکیه به همراه تبعات حمایت مستقیم و غیرمستقیم از داعش و مخالفت و مبارزه با بشار اسد، در مسائل منطقهای عامل تأثیرگذاری است به طوری که اگر تنش در ترکیه ادامه یابد، امنیت منطقه زیر سؤال رفته و شرایط دشواری برای همسایهها به وجود خواهد آمد. در گفتگو با دکتر محمود دلفانی، رئیس آموزشکده عالی روششناسی علوم انسانی پاریس و کارشناس مسائل بینالمللی به بررسی تأثیرات جهانی مسائل ترکیه پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست.
*حوادث اخیر در منطقه خصوصاً مسئله ترکیه بسیار چشمگیر بوده است. شما پایهها و مبانی تحولات اخیر در ترکیه یا به اصطلاح این کودتا را در چه میبینید؟ برخی این کودتا را کودتایی ساختگی دانستهاند، میخواستیم نظر شما را هم بدانیم؟!
بنده هم اصطلاح «کودتای ساختگی» یا «کودتای از پیش برنامهریزی» را شنیدهام، به این معنا که اردوغان این کودتای ساختگی را طرح ریزی کرد تا بتواند مخالفانش را بشناسد، اما قضیه به این سادگیها هم نیست. به خاطر اینکه وقتی کسی برنامه یا پروژهای را بخواهد درچنین مقیاسی اجرا کند، کنترل و اجرا و مهار مرحله به مرحلهاش به این سادگیها نیست، یعنی فکر نمیکنم هیچ رئیس دولتی چنین خطری را قبول کند که کودتای ساختگی انجام دهد. اینها تلقی بسیار سادهانگارانه و ندیدن ساختارهای جامعه و روابط قدرت در ترکیه یا هر جای دیگری است.
برنامه ریزی کودتا چند لایه و چند جانبه است، همانند جنگ. هر زمان که بخواهید میتوانید جنگی را
شروع کنید اما معلوم نیست که چه زمانی بتوانید آن را تمام کنید. شروعاش دست شماست اما پایانش معلوم نیست دست شما باشد یا حتی ادامهاش از کنترل خارج نشود. بنابراین میزان خطر این برنامه ها آنقدر بالا هست که فکر نمیکنم، اردوغان که سیاستمدار بیتجربهای نیست بخواهد و بتواند به چنین کاری دست بزند. اینکه اردوغان از این اتفاق کودتا دارد استفاده کند، نباید ذهن ها را به این سمت ببرد که کلا قضیه کودتا ساختگی بوده است.
به نظرم کودتای ترکیه اتفاقی بود که دیر یا زود بعد از اقداماتی که اردوغان در حوزه سیاسی و به ویژه حوزه نظامی انجام داد، میافتاد. تعویضها و تغییراتی که در فرماندهی عالی ترکیه اتفاق افتاد، چه قبل از پدید آمدن داعش و چه بعد از آن، همگی باید بسیار با دقت مورد بررسی قرار گیرد. دوم اینکه بحث لائیسیته در ترکیه را دارید. اینکه نظامیان در ترکیه متولی لائیسیته هستند، یعنی به لحاظ تاریخی، نظامیان ایجادکننده و نگهبان ملیگرایی ترک و نظام لائیک ترکیه هستند. وقتی این گزارهها را کنار هم میگذارید، بسیار طبیعی میبینید که حداقل بخشهایی از ارتش ترکیه و بخشی از سیاستمداران که هنوز وفادار به تعاریف کلاسیکی هستند که از دوره کمال آتاتورک هست، واکنشها از بیرون دولت پدید بیاید. تلاشهایی به لحاظ سیاسی صورت گرفت ولی با توجه به ترکیب جمعیتی و سیر تحول جامعه ترک، این گروه خود را بیش از پیش در اقلیت میدیدند. در انتخاباتی که انجام شد، اردوغان یا حزب توسعه، به صورت دموکراتیک بالا آمد و بعد روند تحولات بسیار پرشتاب شد و این شتاب به بحث جنگ در سوریه، داعش، مهاجرت، اتحادیه اروپا برمیگردد.
من فکر میکنم جامعه ترک به سوی نوعی پریشانی هویتی در حال حرکت است و این پریشانی در آینده برای ترکیه بسیار گران تمام خواهد شد، یعنی جامعهای که نه لائیک است و نه مذهبی، در واقع تعریفی از خود و آینده خود نخواهد داشت. برای این است که هر اقدامی که در حال حاضر اردوغان انجام دهد، سران کودتا را اعدام کند یا نه! برنامه تسویه و پاکسازی و هر اقدامی که در این برش زمانی انجام دهد، به نظرم بسیار حساس و سرنوشتساز خواهد بود.
*درباره مبانی فکری و اندیشه سعید نورسی و گولن که سران مستقیم و غیرمستقیم این کودتا معرفی میشوند، چیست؟ آنها چه چیزی از اسلام و ترکیه جدید میفهمند و میخواهند آن را در جامعه اجرا کنند؟
برداشتهایی که از اسلام وجود دارد، متفاوت است. برداشتی که از اسلام در ایران، افغانستان، عراق و عربستان وجود دارد مختلف است. ما جنگ برداشتها، نحلههای فکری و تفسیرهای مختلف از اسلام قرار داریم. طبیعتاً برداشتی که گولن از اسلام دارد با برداشتی که ایران دارد و برداشتی که مصر از اسلام دارد، همانند هم نیست. هرچه به جلو میروید ـ مثلا همین سخنرانی اخیر اردوغان ـ در بحث نمایش رسانهای نشانهها و عوامل لائیک را بسیار کم میبینید یعنی بیشتر خانمهایی را میبینید که روسری دارند، حتی شایعه است که میخواهند برخی از مشروبفروشیها را ببندند. آن چه فکر میکنم شاید اتفاق بیفتند، این است که شاید در آینده به نوعی چند پارچگی فرهنگی ـ اجتماعی در ترکیه روبه رو شویم. شاید بتوان آن را شیوه ه ایی از«مناطق آزاد» در ترکیه مواجه شویم. فرض کنید بخشهای بسیار کوچک و توریستپسند و اروپاییپسند مثل استانبول و آنتالیای ترکیه را به عنوان مناطق آزاد اعلام کنند و بقیه کشور به سمتی برود که بیشتر به سمت الگو های اسلامی پیش برود. در این مناطق شاید اساس و چهارچوب لائیسیته کمرنگتر شود و صبغه مذهبیاش قوت گیرد اما چون اقتصاد ترکیه به شدت به بحث توریسم وابسته است، من فکر میکنم. اگر اردوغان بخواهد برداشت عثمانی ـ سعودی را در ترکیه پیاده کند، ترکیه بیش و پیش از هر بحران سیاسی دچاربحران فرهنگی ـ هویتی می گردد. برخی بر این باورند که ترکیه به لحاظ سیاسی و اجتماعی دوپاره میشود. من فکر می کنم بحران هویت بسیار عمیقتر خواهد بود. نوسازی آمرانه نظامیان لائیک اینک با چالشهای بسیار جدی رو به رو است. ممکن است تلاقی بین نهادهای لائیک و مدنی در مقابل نهادهای مذهبی که حالا پشتوانهاش دولت است، پدید آید. این تلاقی چند ساحتی و چندلایه و غیرقابل پیشبینی و غیرقابل کنترل خواهد بود. نهادهای مدنی و لائیک در ترکیه، نهادهایی هستند که حداقل صد سال است دارند فعالیت میکنند. از طرف دیگر، صد سال است که نهادهای مذهبی ضعیف شده و تحت فشار و محدودیت قرار دارند. اگر دولت را بردارید و یک دولت بیطرف را بگذارید، خواهیم دید که در تلاقی طرفداران مذهب و گرایشهای مذهبی با نهادهای لائیک، وزنه به کدام سو میچرخد؟ این بحث بسیار مهمی است که در تحلیلهای سیاسی که میکنید، بعضی مواقع نیروی قاهر و غالب قدرت سیاسی را برداریم تا ببینیم که در کارزار قدرتهای اجتماعی اگر زور حکومت برداشته شود، آن موقع تحولات به چه سمت و سویی می رود. برای همین من فکر میکنم که آینده ترکیه، آیندهای بسیار پرتنش و پرآشوب خواهد بود و عواقب کودتا به همین جا خاتمه نخواهد یافت. بحثهایی که اردوغان در سخنرانیهایش مطرح میکند، شاید برای انسجام و قدرت قدرت سیاسی در کوتاه مدت موثر باشد ولی ترکیه را در حوزه های گوناگون دچار نابسامانی خواهد نمود.
مطلب مهم دیگر این است که اتفاقی که افتاده و نشانههایش وجود دارد و آن را به عنوان آیندهپژوه خدمتتان عرض میکنم، این است که من فکر میکنم محدودیتها یا شرایطی را که ترکیه به صورت کامل یا نیمبند میپذیرفت که نامزدیاش برای ورود به اروپا تضمین شود، الان شاید اولویت دولت ترکیه نباشد، یعنی یکی از اولویتهای تاریخی ترکیه حداقل در 10 الی 20 سال گذشته که ورود به اتحادیه اروپاست، این اولویت الان بسیار کمرنگ شده و همین مسئله از بین رفتن ورود به اتحادیه اروپا، ممکن است در روند تصمیمسازی آینده، خیلی تاثیر بگذارد. همچنین ممکن است موجب شود سیاسیونی که روی کار هستند کمی محکمتر به سمت اینکه گرایشهای مذهبی خودشان را بیشتر در جامعه اعمال کنند، گام بردارند.
*علاوه بر حوادث اخیر، بمبگذاریهای مختلفی که در ترکیه و سوریه صورت گرفته، به نظر شما مجموع این اتفاقات، حمایت مستقیم یا غیرمستقیم ترکیه از داعش را به چه سمت و سویی سوق خواهد داد؟
چالش کنونی دولت ترکیه این است که مجبور است سیاستهای کلاسیک راهبردی ترکیه را ادامه دهد و از طرفی با مسائل جدیدی در حوزه داخلی، منطقهای و بینالمللی روبه رو است. چالشهایی نوین با پیامد های چندجانبه و غیرقابل پیشبینی. یکی از این مسائل بحث تروریسم و داعش است، البته در دیدی کلان مشکل اصلی ترکیه درک و انتخاب سیاستی راهبردی در رویارویی با تغییرات در مناسبات قدرت منطقهای و بینالمللی است. مسئله ترکیه این است که سیاستمداران برنامه راهبردی ندارند چون شما وقتی مملکتی را مستقیم یا غیرمستقیم درگیر کارزار نظامی یا حتی جنگ اقتصادی یا سیاسی میکنید باید دکترین یا سیاست راهبردی داشته باشید. سیاست ترکیه در منطقه استفاده از فرصتهای سیاسی و اقتصادی بوده است. نمونه آن بهره گیری از جنگ هشت ساله بین ایران و عراق است. در مساله سوریه و داعش هم ترکیه با عدم درک از سیر تحولات منطقهای به دنبال بهرهگیری از آشفتگی سیاسی بود. ترکیه وارد کارزاری سیاسی، نظامی شده است بدون اینکه راهبرد سیاسی منطقهای داشته باشد.
ترکیه کنونی در حال حاضر با چند جنگ درگیر است. در ترکیه لزوما جنگ کلاسیک و لشکرکشی صورت نگرفته اما اینکه با منطقهای که چند سال در جنگ است، مرز مشترک دارد، ورود و خروجها را نمیتواند کامل کنترل کند، بالطبع این کشور را درگیر جنگ میکند. همچنین پیامدهای این جنگ بر اقتصاد این کشور وجود دارد. بحث برتری یا هژمونی سیاسی در منطقه شکل پیچیدهای به خود گرفته است. بحث سیادت بر جامعه مسلمانان و ارائه مدل ترک به عنوان مدل موفق برای جامعه اسلامی هم مطرح است. از طرف دیگر مسئله کردها هم مطرح است، یعنی مسائل کلاسیک مثل مسئله کردها با مسائل جدید آمیخته شده است که از آن جمله ژئوپولیتیک تروریسم است و این کار را برای دولت ترکیه بسیار دشوار خواهد کرد.
در بین خود سیاستمداران ترک در مورد مسئله داعش تشتت آراء وجود دارد، یعنی سیاست واحدی که بیاید و توضیح دهد در قبال سوریه چه تصمیمی باید بگیرند وجود ندارد.
*مسئله داعش چرا اینقدر طول کشیده است؟
چون داعش یکی از مسائل پیچیده بینالمللی است که اینقدر بازیگر سیاسی دارد. هم بازیگر منطقهای و هم بازیگر بینالمللی در آن وجود دارد. از طرفی دیگر بازیگران کوچک هم وجود دارند، جالب اینجاست که گاهی وزن بازیگران کوچک، با کشوری بزرگ برابری میکند. برای همین است که این مناقشه به این شکل ادامه پیدا کرده است، یعنی اگر فرض کنیم کشورهای بزرگ توافقی انجام دهند، یک دفعه اتقافی از طرف کشور کوچک رخ میدهد که تمام معادلات دوباره به هم میخورد. تعداد بازیگران زیاد شده و یکی از این بازیگران، ترکیه است و مسئله مهم این است که خود این بازیگران راهبرد مشخصی ندارند؛ چه در حوزه منطقهای و چه در حوزه بینالمللی.
*سیاست ایران در برخورد با داعش و عدم حضور مستقیم چه اهمیتی داشته و دارد؟ علاوه بر این نقش ایران در آینده داعش و سوریه تا چه حد خواهد بود؟
به نظرم سیاستی که ایران در مقابل داعش پیش گرفته، بسیار هوشمندانه بوده است یعنی توانست با کمترین هزینه، قدرت چانهزنی خود را در فردای صلح که پشت میز مذاکره مینشینند حفظ کنند. این سیاست هوشمندانه جلو میرود و نگاه نکنید که در برخی کنفرانسها ایران را دعوت نمیکنند، اگر قرار باشد که به نقطه پایانی جنگ در منطقه برسیم، و مذاکره صلحی انجام شود و تمام طرفها پشت میز بنشینند، قطعاً ایران یکی از طرفهای مهم این مذاکره صلح و قرارداد احتمالی که بسته شود خواهد بود.
گفت و گو : سیدحسین امامی