۰
شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۰۷

تکرار خطاهاي تاريخي با چه هزينه‌اي؟

منصور فرزامي
بعد از شکست سنگين سپاه ايران در جنگ اول ايران و روس که منجر به انعقاد عهدنامه‌ کمرشکن و ننگين «گلستان» شد و بيش‌از بيست شهر ما براي هميشه از مام وطن جدا شد و به خاک روس مهاجم پيوست. احساسات جريحه‌دار ايراني و آنها که با بازو و سرپنجه‌ خود حرف مي‌زدند نه با تعقل و شناخت و بررسي همه‌ جوانب، شرايطي پديد آوردند تا فتحعلي‌شاه قاجار، نشستي را از تاثيرگذاران آن زمان ‌ترتيب دهد.
تکرار خطاهاي تاريخي با چه هزينه‌اي؟

بعد از شکست سنگين سپاه ايران در جنگ اول ايران و روس که منجر به انعقاد عهدنامه‌ کمرشکن و ننگين «گلستان» شد و بيش‌از بيست شهر ما براي هميشه از مام وطن جدا شد و به خاک روس مهاجم پيوست. احساسات جريحه‌دار ايراني و آنها که با بازو و سرپنجه‌ خود حرف مي‌زدند نه با تعقل و شناخت و بررسي همه‌ جوانب، شرايطي پديد آوردند تا فتحعلي‌شاه قاجار، نشستي را از تاثيرگذاران آن زمان ‌ترتيب دهد. در آن جلسه که غليان احساسات آن چناني و جنگ طلب، فضا را متاثر کرده بوده، بزرگ‌مرد پاک‌دست و دانا و ايران دوست به نام ميرزا ابوالقاسم فراهاني هم به امر شاه حاضر بوده است، شاه از اين مرد خبير که هم توان ما را مي‌دانسته و هم بر قدرت روس واقف بوده، در مورد جنگي ديگر نظرخواهي مي‌کند. قائم مقام، در آن شرايط، جنگ ديگري را به صلاح نمي‌داند. با اين نظر کارشناسانه‌ ميرزا، جنگ‌طلبان احساساتي حاضر در مجلس که مدعي به توبره کشيدن خاک روس بودند، فضايي به وجود مي‌آورند تا به تاثير اين گروه احساساتي، شاه دستور حبس قائم مقام را به عنوان خائن بزدل صادر مي‌کند و بعد از آن هم مي‌دانيم که در جنگ بر ايران عزيز چه گذشت و عهدنامه‌ ننگين‌تري به نام «‌ترکمن چاي » از کجا بر کشور تحميل شد و ايران گرامي‌تر از جانمان به طنز مرحوم علامه دهخدا آن چنان کوچک شد که « اگر دوتاموش با هم دعوا مي‌کردند، سرشان به ديوار مي‌خورد»!

و اما انگيزه‌ اين نوشتار و اين مقدمه به سبب يک نوشته و يک سخنراني بود که اين روزها چنين تفکراتي معلوم نيست که کشور ما را به کجا مي‌برند؟ و چه مي‌خواهند بر سر مردم بياورند؟

در مورد اول، نوشته‌اي بود از روزنامه‌اي که هر کس بخواند، ايران را به گونه‌ ديگري مي‌بيند. در اين نوشته، نويسنده‌ محترم پيشنهاد صريح کرده بود حال که آمريکا دو ميليارد ما را به رسوايي حقوقي، غاصبانه بذل و بخشش کرده، ما هم جلو کشتي‌هاي تجاري‌اش را بگيريم ، توقيف کنيم.

و مورد دوم هم بدون بررسي جوانب و اين که اين سخن از چه مرجعي ناشي شده و بدون رعايت مريد و مرادي که خود مدعي اند، در جمع معلمان بسيجي در اردوگاهي، دستبرد آمريکا به اموال ايران را ناشي از «نرمش قهرمانانه» دانسته و هيچ نينديشيده که به عنوان مثال و به قولي مستند « هيچ يک از مذاکرات هسته‌اي برگزار نمي‌شده مگر آن که دو شب قبل از مذاکرات، دستور کار با نظر مسئولين و نظر آقا، تعيين مي‌شده است».

پرسش در اينجا اين است که آيا اين منتقدان و دلواپساني که

انگيزه‌ اين نوشتار و اين مقدمه به سبب يک نوشته و يک سخنراني بود که اين روزها چنين تفکراتي معلوم نيست که کشور ما را به کجا مي‌برند؟ و چه مي‌خواهند بر سر مردم بياورند؟ در مورد اول، نوشته‌اي بود از روزنامه‌اي که هر کس بخواند، ايران را به گونه‌ ديگري مي‌بيند. در اين نوشته، نويسنده‌ محترم پيشنهاد صريح کرده بود حال که آمريکا دو ميليارد ما را به رسوايي حقوقي، غاصبانه بذل و بخشش کرده، ما هم جلو کشتي‌هاي تجاري‌اش را بگيريم ، توقيف کنيم.
مي‌گويند و مي‌نويسند، مي‌دانند که اگر زمام کشور به دست آنها باشد، ايران عزيز را به کدام ناکجاآبادي مي‌برند؟ آيا همين تفکر نبود که در سفارت انگليس وضعي را پيش آورد که هنوز از هزينه‌هاي سنگين و عوارضش نتوانسته ايم کمر راست کنيم؟ آيا همين خطاي راهبردي عجيب نبود که رابطه‌ ما را با اروپا به شدت به مخاطره‌ انداخت و مزيد بر علت تحريم‌هاي آمريکا و شوراي امنيت شد؟ آيا همين عمل بسيار نسنجيده و مغاير با قوانين بين‌المللي نبود که انگليس را با دسيسه‌هايش برجاي مظلوم نشاند و ما را به موضع انفعالي انداخت. آيا به سبب کار خودخواهانه و سبک‌سرانه‌ گروهي به خود انديش و احساساتي نبود که با حمله به سفارت و کنسول گري کشور متخاصم عربستان که آن فاجعه‌ منا را در چشم جهانيان بي‌اثر کرد و چنان وضعي را پيش آورد که رژيم آتش‌افروز سعودي را که ننگ فرهنگ و تمدن اسلامي‌ و همپالگي با صهيونيست است، به جاي حقوق شناس و مصيب نشاند و ما را خطاکار و جنگ افروز و پايمال‌کننده‌ حقوق بيت‌المال معرفي کرد و فضايي ساخت که در بيانيه‌اي در نشست سران اسلامي ‌در ‌ترکيه، بيش از پنجاه کشور ما را محکوم کردند؟ واکنون هم عمل و رابطه‌اش را در قبال ما مي‌بينيد؟

بنابراين نه ما در شرايطي هستيم و نه فضاي حاکم بر منطقه و جهان، ايجاب مي‌کند که کشتي اي را توقيف کنيم و يا « خشونت قهرمانانه » را به جاي «نرمش قهرمانانه» بنشانيم. اگر مال ما را برده اند بايد از مجاري حقوقي و قانوني با آن هنجارها و قواعدي که افکار عمومي‌جهان مي‌پسندد، پيگيري کنيم و بدانيم که اگر امروز دادگاه لاهه به ما بي‌اعتنايي مي‌کند، بازتاب و مقابله به مثلي است که در حق ما اعمال مي‌کند چون بي‌توجهي ما را ديده است. بايد بپذيريم که حقوق بين الملل، نظام نامه‌اي دارد و معتقداني. حال چنانچه حقي از ما ساقط و غصب شده که شده، بايد از همين مسير و با خبرگاني بصير، احقاق حقوق کنيم‌ و بايد باور کنيم که با پهلواني در خانه و شاخ و شانه کشيدن و اعمال غيرقانوني و غيرحقوقي و جار و جنجال ميسر نيست. حقيقت اين است که آمريکا، غيرمتعارف و غير‌حقوق مدارانه به اموال ما دستبرد زده و لازم است که جهت احراز و احقاق راه منطقي و عقلاني پيش گرفت و حق ستاند، چنانچه او مجاب نمي‌شود بايد بافضاسازي سنجيده در عرصه‌ بين‌المللي شرايطي فراهم کنيم که کفه‌ حق‌مداري ما سنگين شود. باور کنيم که اگر از راه صحيح و مدبرانه پيش برويم، هم ممکن است و هم به حقمان مي‌رسيم.

کد مطلب: 55520
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *