مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری، نماینده پیشین مجلس و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است که این روزها مانند دیگر کاندیداها در انتظار نظر نهایی شورای نگهبان است؛ هرچند او پیش از این دوبار نامزد انتخابات و ردصلاحیت شده است اما این بار با امیدواری از رای شورای نگهبان صحبت میکند و میگوید: «فکر نمیکنم این بار برای تایید صلاحیت مشکلی داشته باشم.»
او معتقد است عُرضه کشاندن مردم پای صندوق رای را دارد و اگر مشارکت بالا باشد میتواند مانند حسن روحانی در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ رای ۲۰ میلیونی داشته باشد؛ خود را اصلح و واجد شرایط ریاست جمهوری میداند و تاکید میکند برد و باخت در این انتخابات به میزان مشارکت مردم وابسته است.
این فعال سیاسی اصلاح طلب همچنین معتقد است ایران میتواند با آمریکا رابطه داشته باشد، بدون اینکه دل بدهیم و قلوه بگیریم اصل رابطه باشد و از برنامههای دیپلماسی و اقتصادی خود رونمایی میکند.
مشروح گفتوگوی خبرگزاری خبرآنلاین با مصطفی کواکبیان را در ادامه بخوانید؛
****
*
آقای کواکبیان! این روزها فعالیت جریانهای سیاسی و چند گانههای انتخاباتی را چگونه میبینید؟ فکر میکنید اصلاحطلبان و اصولگراها با حضور دو چهره، دو قطبی شکل میدهند یا اینکه شاهد رقابت درون حزبی اصولگراها خواهیم بود؟
همه چیز به مردم مربوط است، یعنی اگر مردم بیایند و در انتخابات مشارکت گسترده تری داشته باشند، مثلا بالای ۶۰ درصد حضور پیدا کنند احتمال پیروزی اصلاحطلبان بسیار بالا است، اما اگر به هر دلیلی مردم نیایند احتمال پیروزی اصلاحطلبان بالا نیست و به همین دلیل من معتقدم به حضور مردم بستگی دارد.
یک بخشی از این عامل مشارکت گسترده یا مشارکت حداقلی مردم به برخورد شورای نگهبان هم برمیگردد که شورای نگهبان چه فضایی را ایجاد میکند و این واقعا به تصمیم آنها بستگی دارد، آنها تصمیم مهمی را در پیش دارند که بالاخره تلاش کنند حداقل از این ۳ جریان مستقلین، اصلاحطلبان و اصولگرایان هرکدام چند چهره باشند که مشارکت را گسترده تر کنند، ما نمیتوانیم بگوییم که رد صلاحیتها خیلی تاثیری ندارند، چون تاثیر دارد.
من بارها گفته ام که در سال ۹۸ ما در کل کشور فقط ۶۰ اصلاح طلب تایید شده داشتیم یعنی برای ۲۹۰ کرسی فقط ۶۰ نفر داشتیم؛ لذا من معتقدم که این عامل دومی است برای اینکه آرایش سیاسی چگونه شکل بگیرد، عامل سوم هم بحث انسجام درون جناحها است یعنی فرض کنید اگر ۴ الی ۵ اصلاح طلب را به هر دلیلی تایید کردند بین خودمان دیگر دعوا نباشد که بگوییم مثلا طرف در مناظرهها، برنامهها و صحبتها بهتر جلوه کرده باشد و در نظر سنجیهای میدانی مردم اقبال بیشتری به برنامههایش نشان داده باشند و در کل بیشترین احزاب و فعالان سیاسی و شخصیتها از او حمایت کرده باشند و او باید در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ بماند، عرض من این است که این ۳ عامل بسیار مهم است: میزان مشارکت مردم، نحوه تصمیم گیری شورای نگهبان، انسجام درونی جریانات سیاسی.
اگر مشارکت گسترده نباشد بین آنهایی که ادعای مستقلی دارند مثل آقای لاریجانی و اصولگرایان رقابت شکل میگیرد.(البته جالب این است که آقای رئیسی هم گفته که مستقل است، هرچند اصولگرایان از ایشان پشتیبانی میکنند،) که در این حالت ما به عنوان اصلاح طلب خیلی انگیزه نداریم که از آقای لاریجانی و آقای رئیسی ... حمایت کنیم.
ما در حزب مردمسالاری هم تصویب کردیم و در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم تصویب شده که باید از دل جریان اصلاح طلبی کاندیدا داشته باشیم و از آن حمایت کنیم، لذا این یک سناریو در صورت مشارکت حداقلی است، در صورتی که مشارکت حداکثری باشد پیش بینی من این است که بالاخره جریان وسط خیلی نمیتواند قدرت مانور داشته باشد، یعنی نه یارگیری آن از اصلاحطلبان است و نه از اصولگرایان و دو قطب اصلی اصولگرایی و اصلاح طلبی بالا خواهند آمد و باز پیش بینی من این است که با میانگین مشارکت ۶۰ درصد پیروزی برای اصلاحطلبان است.
سناریو سوم مشارکت حداقلی است که به هر دلیلی تقابل بین اصولگریان و اصلاحطلبان شکل نمیگیرد، بلکه میان مستقلین و اصولگرایان است، یعنی یک بازی داخل بین خودشان است و ربطی به ما اصلاحطلبان نخواهد داشت. در این حالت هم من معتقدم که ممکن است پیروزی اصولگرایان را داشته باشیم و دلیل هم این است که آنها عده و ستاد و امکانات و تشکیلات و برنامه ریزیها و بحثهای زیادتری را از قبل آمده کردهاند و برایشان خیلی حیاتی است که یک رئیس قوه قضائیه آمده که حتما رئیس جمهور شود. فقط در یک حالت ممکن است این تحلیل به شکست بیانجامد که مردم در انتخابات حضور گسترده داشته باشند، ایشان همان حداقل ۱۵ الی ۱۶ میلیون رای دوره قبل را داشته باشد و نه از مستقلین به سبد رای ایشان اضافه شود و نه از اصلاحطلبان به سبد رای ایشان اضافه خواهد شد.
*اصلاحطلبان در این شرایط چه برنامه ای دارند؟ یعنی از هیچ کاندیدایی حمایت نمیکنند؟
ممکن است شما جبهه اصلاحات ایران را بپرسید که آن جبهه تکلیفش را مشخص کرده است و گفته از درون اصلاحطلبان باید یک نفر بیاید.
این در صورتی است که شورای نگهبان تایید کند، اگر تایید نکند...
به هرحال اگر تایید کند و مشارکت حداقلی باشد فایده ای ندارد. یک بنده خدایی به من گفت تو یک میلیون و سیصد هزار نفر رای داشتی و در مجلس دهم نفر سی و هفتم شدی، من گفتم با مشارکت ۲۰ درصدی اصلا رای نمیآورم، ما تا زیر ۴۰ الی ۵۰ درصد اصلا رای نداریم، تعارف هم ندارد وقتی ما میگوییم میزان رای ملت است یعنی همه ملت و اکثریت مردم؛ مثلا در سال ۹۸، ۶۰ درصد مردم پای صندوق رای نیامدند، این نیامدهها اکثریت هستند، آنهایی که آمدند ۴۰ درصد بودند، و در تهران فقط ۲۰ درصد شرکت کردند، یعنی در تهران ۸۰ درصد مردم غایب بودند، اینجا میزان رای ملت است یعنی چی؟ در آن ۲۰ درصد حداقلی است؟
همین مجلس یازدهم که شکل گرفته واقعا چیست؟ این مجلس نهایتا بتواند نمایندگی ۱۵ درصد را داشته باشد چون همین ۴۰ درصد هم که در کل کشور آمده بودند نهایتا یک سوم آرای آنهایی که آمدند را داشتند، یعنی مجلس یازدهم ۱۵ درصد را نمایندگی میکند و این مجلس، مجلس حداکثری نیست. این را خودشان هم قبول دارند و میگویند مجلس حداقلی هستیم.
لذا این سناریو سوم هم ممکن است قابل تصور باشد. پس یا اکثریت مردم میآیند و اصلاحطلبان میتوانند پیروزی داشته باشند، یا اکثریت مردم نمیآیند که در آن حالت دو احتمال وجود دارد؛ یکی اینکه بخشی از اصلاحطلبان بخواهند از مستقلین حمایت کنند که ممکن است مقداری قاعده برای اصولگرایان فرق کند ولی محتمل تر آن سناریو سوم است که مستقلین هم خیلی حامی نداشته باشند و اصولگرایان هم که اصلا حامی ندارند، بالاخره سردمدار اصولگرایشان به صحنه آمده است و چند نیروی کمکی هم آورده که بالاخره کمک کنند. از میان اصلاحطلبان هم ما مصوبه داریم، لذا باید جلو برویم و ببینیم چطور میشود.
* موضوعی وجود دارد که شما هم به آن اشاره کردید و آن بحث میزان مشارکت و رویکرد شورای نگهبان است، رهبری هم بر افزایش مشارکت تاکید دارند، اما این روزها میبینیم که شورای نگهبان شمشیرش را از رو بسته است، میخواهم بدانم پیش بینی شما از تصمیم شورای نگهبان چیست؟ فکر میکنید رهبری توصیهای برای تایید صلاحیتها خواهند داشت؟ مثل اتفاقی که سال ۱۳۸۴ برای آقای معین و آقای مهرعلیزاده افتاد و با حکم رهبری تایید صلاحیت شدند و بالا آمدند. فکر میکنید یک اتفاق اینچنینی ممکن است امسال هم بیفتد؟
من خبر ندارم و علم و غیب هم ندارم ولی رهبری فرمایشاتشان را گفته اند و آقایان باید به آن عمل کنند. رهبری در آخرین دیداری که با دانشجوها داشتند هم گفتند اولویت اصلی ما مشارکت بالا است و اینکه فردی خوب و متعهد و .. باشد اولویت بعدی است و اولویت اول را مشخص کردند و بارها هم گفتند، رهبری حتی در انتخاباتهای قبل فرمودند آنهایی که من را قبول ندارند هم به خاطر اقتدار ایران و سربلندی نام ایران پای صندوقها بیایند چون ضریب امنیتی ما و اعتبار کشور بالا میرود، برای همین من نمیدانم، البته بحث سال ۸۴ یک بحث خاصی بود که شما اشاره کردید و کسانی بودند که به هرحال بیشتر از طرف دولت حمایت میشدند و تاکید رهبری را داشتند که مورد توجه قرار بگیرند ولی در این زمان من فکر نمیکنم چون رهبری در دیدار با دانشجوها گفتند من نه به کسی میگویم ثبت نام کن و نه به کسی میگویم ثبت نام نکن و این را به نهادهای قانونی واگذار کرده ام.
*شما به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری فکر میکنید تایید صلاحیت شوید؟ با توجه به سابقه ای که داشتید و دوبار در جریان انتخاباتهای ریاست جمهوری رد صلاحیت شدید، آیا انگیزه و دلیل شما برای بیان شرایط اصلاحطلبان در مناظرهها بوده یا دلیل دیگری دارد؟
من همان دفعات هم که ردصلاحیت شدم کسی دلیل رد شدنم را به من نگفت، یک صحبتی آقای کدخدایی کردند که میزان، حال فعلی افراد است، بعد میگویند اینکه ما بخواهیم رد کنیم میزان، حال فعلی افراد است ولی برای تایید کردن این شرایط نیست.
مثلا یک کسی قبلا فوق دیپلم داشت و الان مدرک فوق لیسانسش را گرفته است، این یعنی میزان حال فعلی افراد را دارد، لذا بنده بر اساس اصل ۱۱۵ قانون اساسی خودم را حتما واجد شرایط میدانم که آمده ام و اصلا خیانت میدانم که کسی خودش را واجد شرایط نداند و بیاید یا حتی خودش را نسبت به دیگران اصلح نداند؛ یک زمانی شما میگویید مصلحت این است که بنده نمیآیم اما یک زمانی برای خودش تکلیف تعیین نکرده که بیاید، اما یک کسی که میآید حتما خودش را بالاتر دیده که آمده است، اگر بالاتر نبیند که به رسول خدا و مسلمانان خیانت کرده است. اینکه میبیند یک کسی از او بالاتر است اما میخواهد خودش را جلو اندازد.
ما چنین دیدگاهی داریم؛ لذا این یک تکلیف شرعی و انقلابی است، بالاخره ما این انقلاب را از خودمان میدانیم، این چرندیات است که بعضی از سایتها مینویسند که کاندیدای جبهه انقلاب مشخص شده اند انگار آنطرف جبهه ضد انقلاب است، اصلا این یعنی چی؟ کاندیدای جبهه انقلاب مشخص شده و انگار آنطرف جبهه معاند انقلاب و ضد انقلاب هستند. این عکسهایی که شما الان در اتاق بنده میبینید یکی شان برادر بنده است که شهید شده ، یکی برادر خانم بنده است که شهید شده است؛ ۱۴ نفر از اعضای خانواده من شهید شده اند و خود بنده هم جانباز هستم، اصلا مگر جبهه انقلاب و ضد انقلاب داریم؟
لذا این یک تکلیف شرعی و وظیفه ملی است و ایران ما باید سربلند باشد. در سند بیست ساله سال ۱۴۰۴ به ما گفته شده که باید کشور اول منطقه و کشور دهم برتر دنیا باشیم؛ آیا با این روند واقعا هستیم؟ یک زمانی میگفتیم سند چشم انداز ۲۰ ساله و ۲۰ سال مانده بود، اما الان ۳ سال تا ۱۴۰۴ مانده است، آیا ما میتوانیم خودمان را کشور اول منطقه و کشور دهم اقتصاد برتر دنیا حساب کنیم؟ بنابراین ما یک وظیفه ای از لحاظ ملی داریم که اقتدار و سرافرازی ایران را حفظ کنیم و مهمتر از همه اینها تکلیف ملی است.
من دفعات پیش خودم هم خیلی مایل بودم ولی این سری واقعا در کنگره نوزدهم حزب مردمسالاری این وظیفه را روی دوش ما گذاشتند که الا باید کاندیدا شوید. احزاب دیگر هم که کاندیدا نداشتند و الان یادشان افتاده و کاندیدا دارند و حزب ما که همیشه کاندیدا داشته چرا الان کاندیدا نداشته باشد، بعد هم جبهه اصلاحات جزء آن نفراتی که اعلام کرد اسم بنده را هم اعلام کرد، پس هم از برند اصلاح طلبی و هم از برند تشکیلات حزبی و هم وظیفه دینی و هم تکلیف انقلابی و هم وظیفه ملی آمدم و اگر خودم را واجد شرایط نمیبینیم یا بالاتر نبینم که باید خودم را خائن بدانم و بر اساس آموزههای دینی این خیانت است که آدم خودش را الکی عرضه کند در حالی که میداند شرایطش را ندارد یا اگر میداند یک کسی دیگر بالاتر از او هست خودش را عرضه کند.
من فکر میکنم ما اینبار در شورای نگهبان مشکلی پیدا نکنیم ولی اگر هم آنها تشخیص دادند که ما صلاحیت لازم را نداریم ککمان هم نخواهد گزید و میگوییم مثلا دفعات پیش است و یک باری روی دوش ما کمتر احساس میشود و واقعا مسؤلیت بزرگی در شرایط فعلی که مردم اینهمه مشکلات دارند است، یکی از بستگان ما میگفت اگر به پدر و مادرت میخواهی لطف کنی نرو و کاندیدا نشو! گفت یک وقت رئیس جمهور میشوی و مردم به پدر و مادرت فحش میدهند، گفتم آن طرفش را هم ببین که اگر کسی بتواند باری ازدوش مردم بردارد میگویند خدا پدر و مادرش را بیامرزد.
*شما فکر میکنید قدرت رای آوری دارید؟ در صورت تایید صلاحیت کاندیدای جریان اصلاحات خواهید بود؟
بله. یک بحث این است که مردم زمینه ای برای مشارکت گسترده دارند و مناظرهها هم میتواند این زمینه را تشدید کند. بنده معتقد هستم این عرضه و این جنم و این توانمندی را دارم که مردم را به عرصه انتخابات بکشانم ولی اصل آن زمینهها دیگر به من مربوط نیست و به خیلی از چیزها مثل حوادث ۹۸، ماجرای بنزین، حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی، حوادث دی ماه ۹۶، وضعیت معیشتی مردم، نحوه برخورد با کرونا و .. برمیگردد، اما اگر بنده توفیق این را داشته باشم حتما در افزایش مشارکت مردم مؤثر هستم، بالاخره در خودم این را میبینیم که در مناظرهها و ارائه برنامهها یک کاری کنم که مردم بیشتر بیایند و اگر مردم زیر ۴۰ یا ۵۰ درصد شرکت کنند ما قدرت رای آوری نداریم (نه تنها من بلکه هرکسی از جبهه اصلاحات)، ولی اگر مشارکت بالا باشد حتما قدرت رای آوری داریم.
*اگر مردم بیایند پیش بینی میکنید چقدر رای بیاورید؟
بستگی به درصد حضور مردم دارد. اگر مردم شبیه به ۹۲ یا ۹۶ بیایند در همان حدود رای دارم، هرچه تعداد حضور مردم بالاتر باشد رای بیشتری داریم.
بنده یکجایی گفتم که کاندیدای اصولگرایان این همه میخواهند دست و پای رقبا را قطع کنند اما ما واقعا اینجوری نیستیم، آرزوی من این است که مردم ۶۰ درصد در انتخابات شرکت کنند اما یک اصولگرا رای بیاورد که قطعا اینجوری نمیشود ولی اگر بشود خدا شاهد است من قلبا راضی هستم. اجازه دهید اعتبار کشور، حفظ تمامیت ارضی و پایداری کشور و سرافرازی ملت و نام ایران بلند شود ولی یک اصولگرا بیاید، بعضیها حاضرند به خاطر یک دستمال کل قیصریه را آتش بزنند.
بنده به عنوان حزب مردم سالاری میگویم واقعیت این است که من معتقدم جزو سابقه دارترین احزاب اصلاح طلب هستیم و آنجا قدرت دست ما بوده است، ما در همین دولت آقای روحانی یک نظرسنجی کرده بودند که کواکبیان وزیر علوم شود و در آن نظر سنجی من رای خیلی بالایی آوردم ولی اگر به شما مراجعه کردند به بنده هم مراجعه کردند. همیشه به من میگویند که شما که دیگر با آقای روحانی بودید، شما که دیگر .. این ظلمی است که به امثال ماها میشود یعنی ما همیشه باید چوب کسانی را بخوریم که هیچ صنمی با هم نداشتیم. بله در برآمدن، در انتخاب ایشان، در پیروزی ایشان ما خیلی نقش داشتیم ولی در تداوم راه ایشان نقشی نداشتیم.
*اگر رای نیاورید به فکر حضور در دولت بعد هستید؟ یعنی پیشنهاد وزارت یا معاونت داشته باشید؟ احتمال میدهید که بتوانید قبول کنید و در دولت بعد حضور داشته باشید؟
من خودم معتقدم که از افراد توانمند ولو اینکه سلیقه سیاسی آنها به بنده نخورد استفاده کنم، یعنی افرادی که شخصیت تکنوکراتی آنها، یعنی وجههای کارشناس و متخصص دارند با اینکه از سلیقه سیاسی من دور باشند. البته معتقدم رئیس جمهور باید ۳ کار اساسی داشته باشد، اینکه ما میگوییم برنامه، برنامه برای وزرا و وزارت خانههاست، لذا رئیس جمهور باید از همکاران توانمند، متخصص، کاربلد، کار آزموده و اهل برنامهریزی استفاده کند، من ترجیح میدهم که کابینه خودم را حزبی انتخاب کنم و دلیلش این است که وظیفه دوم رئیس جمهور است که باید یک انسجام درون هیات دولت داشته باشد و نمیشود هیات دولت مجمع الجزایر باشد.ممکن است از سلیقه سیاسی من دور باشند ولی باید هماهنگ و منسجم باشند که این نکته مهمی است.
متاسفانه نظام انتخابات حزبی در کشور نداریم و یکی از برنامههایمان این است که انتخاباتمان حزبی شود و هیات دولت هم باید حزبی شود، حزبی که من میگویم یعنی تفکر حزبی و پاسخگویی در آنها باشد، لزوما هم نه فقط حزب مردم سالاری! باید به این تفکر که دولت، دولت برآمده از تحزب است اعتقاد داشته باشند، که حالا از درون حزب مردم سالاری یکجور، از درون جبهه اصلاحات یک جور و از درون مجموعه نیروهایی که اینطور فکر میکنند ولو اینکه غیر اصلاح طلب باشند هم یکجور.
نکته سوم از وظایف رئیس جمهور غیر از بحث اینکه بتواند کابینه قوی، توانمند و کاربلد انتخاب کند و بتواند یک انسجانم و اتحادی میان آنها برقرار کند، نظارت بر کارهای آنهاست، یعنی دلیلی ندارد رئیس جمهور یک وزیری را ۴ سال نگه دارد، اگر ۶ ماه اول فهمید آن وزیر نمیتواند آن ایده آلها را تامین کند باید از او تشکر و خداحافظی کند، بحث نظارت رئیس دولت بر اجزای دولت بسیار مهم است چون بحث مردم است و بحث شخصی نیست، خیلیها میگویند رئیس جمهور به وزیرهایش وقت نمیدهد من گفتم این خیلی کار بدی است، اگر وزیر نتواند رئیس جمهورش را ببیند، دیگر وای به حال مردم.
لذا رئیسجمهور ۳ وظیفه اصلی دارد؛ انتخاب همکاران کاملا توانمند، انسجام بین این همکاران توانمند و نظارت بر آنها. اینها را گفتم تا سؤال شما را جواب دهم، سؤال شما این بود که آیا شما میخواهید با دیگر دولتها همکاری کنید؟ من معتقد هستم اگر از ما دعوت شود حتما بررسی میکنیم اما با اینکه یک سال از پایان مجلس دهم میگذرد کسی از ما دعوت به کار نکرد، اگر از شما به کاری دعوت کرده اند از من هم دعوت کرده اند، ما که نمیرویم بگوییم ما خیلی آدم خوبی هستیم و لطفا ما را وزیر کنید، اصلا یک چنین روحیه ای در بنده نیست، البته دکتر ظریف یک لطفی داشتند و یک حکم مشاورتی دادند اما اینکه من در دولت سمتی داشته باشم، اینطور نیست. این دولتی که ما برای آن به ۴۳ شهر رفتیم و سخنرانی کردیم این است پس چه انتظاری از یک دولت اصولگرا داشته باشم؟ البته اگر آنها دعوت کنند ما بررسی میکنیم ولی اصلا یک چنین توقع و انتظاری نباید داشته باشیم ولی برعکس آن هست، بنده حتما از تمام نیروهای توانمند استفاده خواهم کرد.
*فکر میکنید اولویت دولت بعد چیست؟ الان کاندیداها باید با برنامه اقتصادی بیایند یا یک برنامه دیپلماسی داشته باشند؟ چه برنامه ای داشته باشند که مورد توجه مردم باشد؟
من که رفتم در وزارت کشور ثبت نام کنم گفتم ۳ مشکل اساسی در کشور وجود دارد. یکی بحث معیشت و اقتصاد مردم است، بحث روابط بین الملل و دیپلماسی و سیاست خارجی و دیگری ساختارهای معیوب یا موازی همدیگر و یا متداخل در کار یکدیگر است که این را هم باید اصلاح کنیم. شعار دولت ما صداقت با مردم است، ما که نمیخواهیم خودمان را گول بزنیم. واقعا قانون اساسی ما باید بازنگری شود، برای همین ما طرح جمهوریت سوم را مطرح کردیم که بعد از دوبار بازنگری قانون اساسی ما برای بار سوم باید آن را بازنگری کنیم که بر اساس اصل ۱۷۷ است و حرف براندازانه نیست که اتفاقا دو گروه به شدت با آن مخالف هستند، یکی گروه برانداز اپوزوسیون و خارج از کشور است که میگویند این حرفهایی که اینها میزنند با بازنگری میخواهد نظام را ادامه دهند، ول کنید بگذارید زودتر به بن بست برسند و کامل تمام شوند، یک گروه هم آنهایی هستند که میز قدرت و صندلی ریاست را محکم چسبیده اند و میگویند دست به قانون اساسی نزنید، ظاهرا این دو گروه ۱۸۰ درجه ضد یکدیگر هستند اما در باطن دارند یک حرف میزنند که ما اصلا اصلاح ساختاری نداشته باشیم.
من معتقدم که باید بازنگری شود و ۳۰ مورد را بررسی کردیم و ۱۵ مورد را در طرحمان آورده ایم و ۱۵ مورد هم چیزهای جنبی است و بخش دیگر بحثهای بین المللی است که من مفصل آنجا ۱۰ برنامه ارائه دادم و یکی هم بحثهای اقتصادی است که ما آنجا ۱۵ برنامه داشتیم، لذا من معتقد هستم که برای هرکدام از اینها راهکار داریم، مثلا من در برنامههای اقتصادی گفتم بزرگترین مشکل ما این است که روز به روز از ارزش پول ملی کاسته میشود، این بزرگترین مشکل ما است و این تا تقویت و تثبیت نشود برطرف نمیشود، شما حساب کنید که در پایان دولت آقای روحانی ما نهایتا بخواهیم با دلار ۲۰ هزار تومانی آن را تحویل دولت بعدی دهیم.
*فکر میکنید مذاکرات وین به نتیجه ای برسد که دولت بعد با شرایط مطلوب تری شروع به کار کند؟
بله، اثر دارد. اما من میخواهم بگویم در خوشبینانه ترین حالت آن میتوانیم بگوییم دلار ۲۰ هزار تومانی که البته بخشی از آن بخاطر ۳ سال اخیر و تحریمها است؛ این ۲۰ هزار تومان یعنی ۵ برابر بالاتر از ۴ هزار تومانی بود که احمدی نژاد دولت را تحویل دولت فعلی داد و جالب است بگویم که نسبت به پایان دولت آقای خاتمی که حدودا هزار و ۳۰۰ تومان بود، شما حساب کنید که حدودا ۱۵ برابر شده است، پایان دولت آقایهاشمی رفسنجانی نرخ دلار ۸۰۰ تومان بود، حالا حساب کنید ۲۰ هزار تومان چند برابر ۸۰۰ تومان است.
در پایان دولت آقای میرحسین موسوی و در زمان جنگ تحمیلی دلار ۴۰۰ تومان بود، شما حساب کنید که ۴۰۰ تومان ما ۲۰ هزار تومان شده است یعنی در این ۴۰ سال ۵۰ برابر شده است و ارزش پول ملی کاهش پیدا کرده است، اما مثلا در عربستان قیمت دلار ۴۰ سال پیش با الان هیچ تفاوتی نکرده است، این یعنی مردم روز به روز فقیرتر شده اند، یعنی قدرت خرید مردم روز به روز کاهش پیدا کرده است، یعنی بسیاری از صنایع ما متضرر شده اند و باید این مشکل را حل کرد، این مشکل حل نمیشود مگر اینکه ما بانک مرکزی را مستقل کنیم، استقلال بانک مرکزی یعنی به دهن رئیس جمهور نگاه نکند که رئیس جمهور چی میفرماید بلکه به شاخصهای اقتصادی نگاه کند.
من معتقدم اگر همان روال معمولی را پیش میرفتیم باید الان ارز ما ۸ هزار تومان نهایتا ۱۰ هزار تومان باشد نه اینکه یکدفعه ۲۰ هزار تومان شود. این ۱۰ هزار تومان اضافی آن به دلیل فشارهای حداکثری، تحریمهای بین المللی و یک جانبه و ظالمانه است، مذاکرات میتواند یک بخشی از این فشار را کم کند لذا من واقعا معتقدم که به استقلال بانک مرکزی توجه کنیم. ما یکدفعه دیدیم که دولت از طریق شواری هماهنگی اقتصادی سران سه قوه تصویب کردند، همین شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه غیر قانونی است و در کجای قانون اساسی چنین چیزی داریم؟ یا مثلا شورای عالی انقلاب فرهنگی اصلا در قانون اساسی نیست، یا شورای عالی فضای مجازی اصلا در قانون اساسی نیست، اگر اینها لازم است باید به قانون اساسی بیاید و قانونمند شود، لذا برای همین میگویم که بازنگری لازم است.
بالاخره آنها تصویب کردند که فلان مؤسسه ثامن الحجج، آن یکی ثامن الائمه، آن یکی کاسپین، آن یکی فلان و ..، این مؤسسات مالی مثل قارچ روییده اند و سهامداران به شدت ضرر کردهاند و بعد گفتند بسم الله، الان سهامداران اعتراض دارند و برای اینکه سر و صدای آنها بخوابد حدودا ۷۰ هزار میلیارد تومان پول از جیب ملت برداشتند و به کسانی که اعتراض داشتند دادند، برای چه این کار را کردند؟ چون بانک مرکزی مستقل نیست.
واقعا باید ببینیم که بهترین بانکها، مجلل ترین ساختمانها، زیباترین و شیک ترین عمارتها در همه شهرها برای بانکهاست چون پول میگیرند و چقدر سود میگیرند، بانک مرکزی در رابطه با صندوق توسعه ملی آمده است، پس باید فکر کنیم، همه اینها به هم ربط دارد، ما گفتیم ۲۰ الی ۳۰ درصد سالانه از درآمدهای نفتی را آنجا ببریم، اما این اتفاق نیفتاد ولی از آن جیب برداشته شد، انیمیشن صدا و سیما انقدر میلیون دلار، آب و فاضلاب روستایی انقدر میلیون دلار و .. . این بحثها را میشود در بحثهای اقتصادی هم مطرح کرد، من میخواهم بگویم بنده برای اینکه یک حداقلی از معیشت مردم تامین شود با پرداخت مستقیم یارانه به شدت مخالفم و از اول هم مخالف بودم چون یکی از دلایل این وضع اقتصادی رشد نقدینگی است، ما داریم حداقل سالی ۶۰ هزار میلیارد تومان یارانه میدهیم، ما میگوییم به جای اینکه پول نقد دهیم که معلوم نیست چجوری میخواهد خرج شود بیاییم یک کارت رفاه ملی دست مردم دهید که حداقل معیشتشان و حداقل برخورداری از سرانه بهداشت و سلامتشان و حداقل برخورداری از بحث آموزششان و حداقل برخورداری از حمل و نقل عمومی و امثال اینها تعریف داشته باشد و این کارت به درد همه کار بخورد و دیگر پول یارانه به آنها ندهیم که خرج چیزهای به درد نخور شود.
لذا ما طرح داریم و معتقد هستیم برای تقویت و تثبیت ارزش پول ملی باید بانک مرکزی را مستقل کنیم و جلوی نقدینگی را بگیریم و برای این دو کار برنامه گفتیم. در مسائل سیاست خارجی هم که خیلی بحث کردیم و بنده معتقدم چرا آمریکا با چینیها باید رابطه داشته باشد؟ مگر چین بزرگترین رقیب اقتصادی آن نیست؟ ولی مگر روابط سیاسی آنها با هم قطع است؟ مگر با هم خصومت دارند؟ مگر با روسیه از لحاظ امنیتی اینهمه مسائل و مشکلات ندارند؟ ولی مگر روابطشان با هم قطع است؟
ما هم میتوانیم با آمریکا رابطه داشته باشیم یعنی بدون اینکه دل بدهیم و قلوه بگیریم اصل رابطه باشد، ما سر عراق میرویم و مذاکره میکنیم، سر افغانستان مذاکره میکنیم، سر هسته ای مذاکره میکنیم اما در رابطه با مسائل دو جانبه خودمان همیشه درگیر هستیم، البته رهبری هم فرمودند یک موقع ممکن است پیش آید که خود من نگاه میکنم و ما باید برویم و رابطه برقرار کنیم، اینکه نمیشود ما همیشه در حالت بحرانی روابط با آمریکا باشیم و یک جایی باید این بحث تمام شود و تمام شدنش هم با حفظ عزت و مصلحت و... باشد.
ما که نمیخواهیم برویم و هرچه آنها گفتند را بگوییم چشم، ما هم حرف و نظر و بحث داریم، لذا در بحث روابط بین المللی اینکه برجام چه میشود، اتحادیه اروپا چه میکند، مذاکرات وین به چه نتیجه ای میرسد بهانه است و اصل ماجرا اینجاست و بعضیها عادت کردهاند میگویند ما تحریمها را دور میزنیم یا تحریمها را خنثی میکنیم، خب بروید و خنثی کنید ولی تحریم باید از بین برود، تا زمانی که تحریم از بین نرفته است شوخی است که بگوییم وضع معیشتی مردم را میتوانیم حل کنیم چون اینها به هم ربط دارند و مگر میتوانیم منکر آن باشیم؟
هرکسی یک راه حل اقتصادی دارد، آیا راه حلی دارید که بدون رفع تحریم وضع اقتصادی ما به شکل استیبل جلو رود؟ یا اینکه میگویید ما میخواهیم کره شمالی شویم؟ اگر کره شمالی شویم دیگر نه به مذاکره احتیاج داریم نه به برقراری رابطه بین ایران و آمریکا و به هیچ چیز دیگری هم احتیاج نداریم و فقط دلمان به سلاحهای هسته ای خوش است که آن را هم طبق فتوای رهبری نمیخواهیم داشته باشیم، لذا این ۳ مشکل یعنی مشکلات معیشتی مردم، روابط بین المللی و بحث ساختاری از اساسی ترین مشکلات است که برای هرکدام راه حلی داریم.
*برنامه اصلاحطلبان برای پسا انتخابات و اگر منجر به شکست آنها شود، چیست؟ منزوی میشوند یا ترجیح میدهند با حاکمیت همکاری بیشتری داشته باشند؟
بنده خودم را سخنگوی کل اصلاحطلبان نمیدانم، اما بعضیها فکر میکنند سخنگوی اصلاحطلبان هستند و میگویند اصلاحطلبان باید این کار را کنند؛ خب مرد حسابی تو از حزب خودت صحبت کن! چرا از مجموعه اصلاحطلبان صحبت میکنی؟ اصلاحطلبان یک طیف وسیعی هستند ولی پیشنهاد بنده این است که ما به جای اینکه دائما به دنبال قدرت محوری باشیم به دنبال جامعه محوری باشیم یعنی بعضیها دوست دارند به هر شکلی که شده و با هر قیمت و نکبتی که شده این صندلی قدرت را داشته باشند، ما یک چنین اعتقادی نداریم، ما میگوییم جانب مردم را بگیریم و بدانیم مطالبات مردم و تقاضای مردم و درخواستهای مردم چیست و از همانها پشتیبانی کنیم و از آنها بحث کنیم. لذا اصلاح طلبی جامعه محوری را من بر اصلاحطلبی قدرت محوری ترجیح میدهم.
محمدرضا حقی