از روزی که اعتراضات از مشهد آغاز شد و به شهرهای دیگر گسترش یافت، مهمترین سوالی که در جامعه مطرح شد این بود : این اعتراضات کار کیست و به کجا می رسد؟
ساده ترین راهکار مقصریابی اعتراضات اخیر در کشور، این است که آن را به یکی از جناح های سیاسی نسبت دهیم. همین اول بگویم که من قصد ندارم این نظر را تکرار کنم. مروری بر شعارها و مطالبات مطرح شده در این اعتراضات نشان می دهد که هم شعار علیه دولت و رییس جمهور داده شده و هم بعضا علیه حاکمیت. پس نمی توان این اعتراضات را، اعتراضاتی به یک جناح دانست. اما بیایید چند نکته را مرور کنیم شاید تصویر کاملتری از این اعتراضات به دست بیاوریم:
۱-اعتراضات از مشهد شروع شد. جایی که نطفه ایجاد موسسات مالی متخلفی که اغلب، اسامی ائمه را برای جلب اعتماد مردم روی خود گذاشته بودند در آنجا بسته شد و به کل کشور گسترش یافت. مال باختگان کاری ندارند که این موسسات، در زمان دولت احمدی نژاد مجوز گرفته اند و حالا دولت روحانی در حال پرداخت مطالباتشان است. آنها یک پرسش اساسی دارند که بی پاسخ مانده است:چگونه در کشوری که وقتی یک مغازه بدون مجوز باز می شود خیلی زود با گذاشتن بتون در مقابلش مسدود می شود، این همه موسسه مالی در سراسر کشور فعال شدند و پول مردم را بردند و کسی با آنها برخورد نکرد؟ چه تعداد از مدیران و اعضای هیات مدیره این موسسات مالی، به عنوان متخلف به مردم معرفی شده اند تا مردم اطمینان پیدا کنند که حاکمیت در کنار آنهاست؟ همین پرسشهای بی پاسخ است که در تجمعات کوچک ماههای اخیر مال باختگان در قالب شعارهای مختلف بارها سر داده شد و جوابی پیدا نکرد. چه در مقابل مجلس، چه در مقابل دولت و چه در مقابل دادگستری.
۲-آمارهای اقتصادی در دولت روحانی رشد خوبی داشته است. هم رشد اقتصادی منفی ۶ درصدی دولت احمدی نژاد به مثبت ۶ رسیده، هم تورم ۳۵ درصدی به زیر ۱۰ کاهش یافته و هم مسیر سرمایه گذاری خارجی در کشور هموارتر شده است. اینها همه درست. اما عامه مردم، هنوز تغییر مثبتی در زندگی خود احساس نکرده اند. این که مدام بگوییم آمارها رشد کرده، آن مال باخته ای که در موسسات غیرمجاز پولش را از دست داده، یا آن بازنشسته ای که هنوز برای دریافت مطالباتش مجبور است در سن کهنسالی در خیابان فریاد بزند، یا آن مردمی که بیکارند یا اگر شاغلند باید بیش از یک جا کار کنند تا پاسخگوی نیاز خود و خانواده شان باشند، وقتی تغییری در زندگی خود احساس نمی کنند طبیعی است که به دولت بدبین می شوند. واقعیت آن است که دولت در مسیر درستی حرکت می کند، اما این حرکت به حدی کند است که برای مردم ملموس نیست و در همین اوضاع و احوال هم ناگهان خبر گرانی ۵۰ درصدی بنزین و حذف ۳۰ میلیون یارانه بگیر که البته هنوز قطعی نشده، مردم را بیش از پیش نگران می کند. باید بپذیریم که دولت در اقناع مردم ناتوان عمل کرده است.
۳-بی اعتمادی در عمق جامعه نفوذ پیدا کرده است. بی اعتمادی از زمانی اوج گرفت که محمود خاوری با تخلف ۳ هزار میلیاردی از کشور فرار کرد و کسی جلویش را نگرفت. بی اعتمادی زمانی اوج گرفت که خبر تخلفات مالی هزاران میلیاردی بابک زنجانی در رسانه ها منتشر و دادگاهش هم برگزار شد و پولی به بیت المال برنگشت. بی اعتمادی زمانی اوج گرفت که پولهای فرهنگیان در صندوق ذخیره فرهنگیان به باد رفت و هیچکس پاسخگو نشد. بی اعتمادی زمانی اوج گرفت که .... به این فهرست می توانید موارد دیگری را هم اضافه کنید. در این وانفسای بی اعتمادی، رسانه های منتقد دولت هم در بزرگنمایی مشکلات اقتصادی کم نگذاشتند. حسین شریعتمداری مدیرمسوول روزنامه کیهان که دیروز گفته سختی معیشت و ناراضی کردن مردم، ماموریت فتنه گران است، خودش در تمام روزهای اخیر، تندترین تیترهای اقتصادی را علیه دولت در صفحه اول روزنامه اش منتشر کرده است. اینها در زمانی که قیمت سکه و خودرو و سایر کالاها یک شبه چند برابر می شد سکوت می کردند و مردم را به خوردن اشکنه در دوره تحریم دعوت می کردند، اما حالا دلسوز جیب و شکم مردم شده اند. حرفم سیاسی نیست، فقط می خواهم بگویم همین چرخش هاست که بی اعتمادی مردم را عمق می بخشد.
۴-نکته آخر : این اعتراضات کور که نه راهبری در داخل حاکمیت دارد و نه مطالبه روشن و شفافی، دیشب به تخریب اموال عمومی رسید که دودش به چشم همه ما که در این کشور زندگی می کنیم می رود، چه از اوضاع سیاسی و اقتصادی راضی باشیم و چه ناراضی. وقتش رسیده مسوولان در عملکردشان تجدیدنظر کنند. مردم فقط اندکی صداقت از مسوولان می خواهند تا دوباره بتوانند آرام آرام به آنها اعتماد کنند. سخت است اما غیرممکن نیست. دولت می تواند در جلب اعتماد مردم پیشگام شود با اندکی صداقت و صراحت بیشتر...قبل از آنکه خیلی دیر شود.
حمیدرضا شکوهی