حمید نعمت الله تا پیش از رگ خواب، یکی از آوانگاردترین کارگردانان سینمای ایران به حساب می آمد. قلم خاصی داشت و سبک نوینی در به تصویر کشیدن تنهایی های زنانه ابداع کرده بود. پتانسیل های نهفته نعمت الله برای نخستین بار در بوتیک فوران کرد؛ فیلمی که به زعم بسیاری از دوستدارانش، هنوز هم بهترین ساخته سینمایی او به حساب می آید. دکوپاژهای شلوغ و سرخوردگی های جمعی که جنس آن تا آن زمان در سینمای ملی دیده نشده بود.
حمید نعمت الله از همان نخستین ساخته خود نشان داد یک کارگردان ارزشی است اما نه به آن مفهوم سنتی. همواره در تمام فیلم هایش به نوع ارتباط قهرمانان زن خود با آدم های اطرافشان که سمبلی از اجتماع بودند، تنوع می بخشید و در هر فیلم، گوشه هایی از رجحان جامعه مردانه همچنین اجحاف هایی که در حق زنان می شود، پرده برداشت اما هرگز انگاره های مانیفستی را به آثارش راه نداد.
این شکل روایت درکنارآمیزه های روانشناختی که اوج آن را در بی پولی مشاهده می کنیم، وجهه ای تجربی و علمی به فیلمنامه هایش می بخشید و دغدغه های خطیر او را در این زمینه به اثبات می رساند.
نعمت الله با همین فرمان، بوتیک را جلوی دوربین برد و طبیعتا به واسطه روایت نوین خود در سینمای ایران، حسابی مورد توجه قرارگرفت. سینمای نعمت الله از همان فیلم، المان های تجمیعی عجیبی داشت. فارغ از بیان صریح متکلم وحده ازوضعیت جامعه روزایران که حکم یک هشدار فرهنگی را داشت، تحلیل و آسیب شناسی روانشناختی رخدادها در کنار تم طنازانه ای که در تمام آثارش وجود دارد، اتمسفر جدیدی را در سینمای ایران به وجود می آورد که همچنان تنها دراختیار نعمت الله قرار دارد. بنابراین اگر بخواهیم شاکله های زیرساختی سینمای نعمت الله را بخش بندی کنیم به 3 مولفه زن، روانشناسی فردی و اجتماعی و کمیک های ملموس می رسیم.
1- زن
قهرمان تمام فیلم های نعمت الله، یک زن است. او تنها مرد سینمای ماست که تا این اندازه به سینمای زنانه وفادارمانده است.4 فیلم نخست او، تماما با محوریت دنیای زنانه ساخته شده اند و تمام این 4 فیلم، به لحاظ تماتیک، داستان هایی مشابه با یکدیگر داشته اند که در نتیجه بی عدالتی های جبری و محیطی در حق آنها رقم خورده است. نکته جالب توجه در مورد 4 کاراکتر اصلی زن این 4 فیلم (گلشیفته فراهانی، لیلا حاتمی و طناز طباطبایی) آن است که شخصیت پردازی تمام آنها، به طوری یکسان است؛ زنان فیلم های نعمت الله را عمدتا افرادی با تیپ های آستنیک، زودباور و منعطف تشکیل می دهند.هیچ نشانه ای از سرسختی آنها به چشم نمی آید وعلیرغم اینکه نماینده ای از زنان و دختران امروز هستند اما هیچگاه در فرایندهای بی اخلاقی و رفتارهای موذیانه قرار نمی گیرند. تا حدودی مظلوم هستند واین طور وانمود می شود که به آنچه حقشان بوده، دست نیافته اند. اینکه چرا نعمت الله، سیمای زنانه آثارش را در اختیار چنین سمپات هایی قرار داده، حقیقتا مشخص نیست؛ اینکه چرا کاراکترهای زنانه آثارش تا این اندازه سفید هستند، سوالی است که احتمالا به دلیل اهرمی درجهت شکل گیری آن طرف وزنه درام، صورت می پذیرد. اینکه چرا نعمت الله هیچ گاه زنان خاکستری اجتماع را سوژه داستان های خود نمی کند، تناقضی است که در برابر رئالیسم صریح آثارش، متوجه سبک کاری اوست.هرچند تلاش دارد تا با چارچوب هایی فانتزی، یک فضای مبتکرانه در رفت وآمد میان رئالیسم و سوررئالیسم بیافریند اما با زبانی روانشناسانه، بسیاری از ناهنجاری های اجتماع را که از ناحیه زنان به وجود می آید درنتیجه ری اکشن هایی می داند که از ناحیه مردان بر آنان وارد شده است. شاید او این طور به زنان نگاه می کند که آنها فطرتا، موجودات قابل اعتمادی هستند که در نتیجه رودست خوردن های معرفتی (شناخت شناسانه) متعدد از جانب کسانی مانند شوهر، دوست مذکر و برادر به صورت اجتناب پذیری به ناهنجاری ها رو می آورند.
2- تحلیل و آسیب شناسی روانشناسانه رخدادها
بیان روانشناسانه و تحلیل روانشناختی رویدادها، جزو لاینفکی از سینمای نعمت الله است. او برای رسیدن به چنین رهیافتی، شکل رابطه را درکامل ترین نوع خود تعریف می کند. اگر دقت کنید می بینید که در هر4 اثرسینمایی نعمت الله، نوع رابطه کاراکتر زن با خانواده و بعضا اجتماع، در حد یک شمایل کامل، تعریف می شود. نعمت الله، یکی از معدود کارگردانان این سینماست که یکی از عالی ترین مراتب رابطه را در چارچوب های معرفتی به تصویر می کشد و اگر گاه یک راحتی خاصی در نوع روابط (علی الخصوص در بوتیک) آن هم از یک کارگردان ارزشی، می بینید، نشات گرفته از همین تفکر مکتبی است. نعمت الله از این مجرا، نه تنها پازل شخصیت پردازی های قهرمان خود را تکمیل می کند بلکه به بیان روانشناختی وغیرملموسی از بحران درونی زنان و علل شکل گیری آن می پردازد.عالی ترین نمایش این مراتب، در بی پولی است؛ جایی که کنش های طبیعی زن در تعامل با همسر و معضلاتی که نماینده بحران های اجتماعی هستند، وجوه روانشناختی دارند و نکته آگاهانه فیلم آن جاست که نعمت الله، نخواسته از چنین فرآیند ملموسی (بی پولی در خانواده ها)، نتیجه و پایانی کلاسیک بیافریند؛ در نتیجه از جایی که زن (لیلا حاتمی)، متوجه اصل ماجرا می شود، ریتم داستانی، شتاب بیشتری گرفته و تلنگرها در قامت ماکت هایی کوچک از جامعه شهری، به تصویر کشیده می شوند.اصولا، تنهایی های زنانه، سوژه مورد علاقه نعمت الله است که ریشه هایی روانی داشته و نمی توان بدون در نظرگرفتن ابعاد روانی این رویداد، به آن پرداخت.اصل مهمی که هیچگاه از منظر کارگردان زیرکی چون نعمت الله مغفول نماند.
3- کمیک های ملموس
سومین ضلع مثلث فیلمسازی نعمت الله را جریان خزنده و در اقلیت مانده شبه کمدی در آثار او تشکیل می دهند. تیپ هایی که جنس شوخی های لفظی و فیزیکی آنها، کاملا جدی و امروزی است. نعمت الله با این وجه فیلمسازی خود، به دنبال کاستن از تلخی های غیرملموس آثارش نیست؛ قصد خنداندن هم ندارد.علاقه شدیدی به ناکجاآباد دارد واین مهم، نخستین تلاش برای شکل گیری فضای فانتزی آثارش است. خلاقیت همیشگی نعمت الله، استفاده کاربردی از تیپ هایی است که در تمام کارهای او حضور دارند و با گفته ها و برخی اعمال خود، فضای سوررئالیستی خاصی به اثر می بخشند که اوج آن را می توان در تیپ آقای برقی (در آرایش غلیظ) به عینه مشاهده کرد.
مقوله جبر در آثار نعمت الله، هیچ گاه با زبان های مستقیم و سیاهی هم چون اجبار، زورگویی، کتک و مقولاتی از این دست، بیان نمی شوند. نعمت الله جبر را بیشتر از منظر فقدان درک لازم بیان می دارد و همین اشارت غیرمستقیم اوست که سبب می شود وی همواره یک تیپ عجیب و مرموز برای نشان دادن وجوه اعتدالی رفتار در آثارش لحاظ کند هم چنان که نقش سیامک انصاری در بی پولی، بهترین مثال برای این مدعاست. این تیپ های معتدل در آثار نعمت الله، مانیفست های روشنگرانه ای ندارند بلکه برعکس، سبب خنده نیز می شوند و این مهم از کارگردانی که روزگاری دستیار مسعود کیمیایی بوده، بسیار بعید است.
تضاد با هویت سینمایی نعمت الله
با نگاهی به 3 وجه از پارامترهای فیلمسازی نعمت الله، به رگ خواب می رسیم؛ فیلمی که این روزها، در حال اکران است و لطمه ای جدی به سیر صعودی نمودار کارنامه نعمت الله وارد کرده است. رگ خواب از پیش پاافتاده ترین فضاسازی ها برای شکل گیری دنیای تنهایی مینا (لیلا حاتمی) بهره می برد. حرکات و رفتارهای مینا بر خلاف تمام کاراکترهای زن سینمای نعمت الله،عمق ندارد؛ به شدت از یک کودکانه های کارتونی رنج می برد که کانون شکل گیری آنها نمی تواند فطری باشد؛ شکل اکتسابی آنها نمایش داده نمی شود یا کدی برای شناخت آن به مخاطب حواله نمی شود.
در رگ خواب، مینا در حکم زنی است که بهانه ای می شود برای نمایش ظلم های غیرمعرفتی که بر او روا داشته می شود. فیلم حتی در نشان دادن جبر محیطی که عمدتا در تصمیم گیری های کامران (کوروش تهامی) نشان داده می شود، نیز بی اندازه بی منطق است. نعمت الله در این فیلم برای نخستین بار، تنهایی زنانه را اهرمی برای مظلوم نمایی قرار داده و این استفاده ابزاری، تا به امروز، جایی در سینمای غنی این مبتکر دوست داشتنی نداشته است. در چنین فضایی است که حتی انگاره های عاشقانه داستان هم جفت و جور در نمی آید و طبیعتا منطق روایی خاصی نیز نمی تواند پشت آن همه اصرار مونا برای ماندن در آن زندگی باشد هرچند که حتی اگر بپذیریم این زن خیلی تنهاست، کسی را ندارد، شخصیتی ساده و بی آلایش دارد و از شکست های قبلی خود، می ترسد.
طبیعتا اگر رگ خواب، پیش از بوتیک ساخته می شد، اگرچه نعمت الله را به عنوان یک سینماگر آتیه دار مطرح نمی کرد اما حداقلش این بود که انتظاری هم از او نمی رفت و این اثر، به عنوان یک فیلم متوسط از یک کارگردان فیلم اولی پذیرفته می شد اما نه حالا که وی با یک کارنامه روشنفکرانه و قابل دفاع، درس هایی را پس می دهد که پیش ازاین، بارها از پس مقولات سنگین تر از آن نیز برآمده بود. نه، رگ خواب متعلق به سینمای اصیل نعمت الله نیست.
مجتبی اردشیری
منتقد سینما