۱
دوشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۳۰
گزارشی از بازار نوشت افزار در آستانه سال تحصیلی

مینیون یا جناب خان؛ مسئله این است!

یکی از قسمت های هیجان انگیز مدرسه رفتن برای دانش آموزان خرید لوازم تحریر است. البته این هیجان زمانی به اوج خود می رسد که والدین توانایی پرداخت هزینه ها را داشته باشند.
نمایشگاه نوشت افزار - عکس : الهام درفشی
نمایشگاه نوشت افزار - عکس : الهام درفشی
یکی از قسمت های هیجان انگیز مدرسه رفتن برای دانش آموزان خرید لوازم تحریر است. البته این هیجان زمانی به اوج خود می رسد که والدین توانایی پرداخت هزینه ها را داشته باشند.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، با یک حساب سر انگشتی می توان فهمید که هزینه تحصیلی یک دانش آموز در کمترین حالت 1 میلیون تومان و در بیشترین حالت بالای 10 میلیون تومان است.خرید لوازم التحریر، کفش و کیف مدرسه یکی از مشکلات خانواده ها در نیمه دوم شهریور ماه است، که آنها در بیشتر مواقع سعی می کنند هزینه ها را به حداقل برسانند. بر همین اساس به مکان هایی مراجعه می کنند که لوازم مورد نیاز فرزندانشان را با کمترین هزینه تهیه کنند. چند سالی است که نمایشگاه هایی در شهریور ماه برای خرید لوازم تحصیلی دانش آموزان برگزار می شود. این نمایشگاه ها عنوان کالای ایرانی و اسلامی را به خود داده اند و اجناس ایرانی عرضه می کنند. بر روی وسایل از طرح های ایرانی و اسلامی (مثل طرح کارتونی شهدا و شخصیت های انیمیشن شکرستان و جدیدا طرح جناب خان و ...) استفاده می شود. گفته شده است که اجناس در این نمایشگاه ها با قیمت مناسب تری در دسترس والدین قرار خواهد گرفت. با این حال هنوز خانواده هایی هستند که خرید از بازار و کیفیت اجناس خارجی را به کالای ایرانی ترجیح می دهند.
بر همین اساس خبرنگار «مردم سالاری» به مکان های که والدین به آنها مراجعه می کنند تا خرید مدارس فرزندان خود را انجام دهند، رفته است تا نظرات والدین و دانش آموزان را درباره این موضوع جویا شود.
سکانس اول: نمایشگاه لوازم التحریر ایرانی
امسال در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شده است. نمایشگاه از دو طبقه تشکیل شده است. جلوی درب ورودی فردی لباس عروسکی به تن کرده که نشان دهنده شخصیت جناب خان است. اکثر بچه ها و والدین آنها با او سلفی می اندازند. دو طبقه را غرفه بندی کرده اند.هر برندی در یک غرفه اجناس خود را به نمایش گذاشته است. علاوه بر اجناس ایرانی، اجناس خارجی نیز به چشم می خورد. در طبقه دوم نیز یک محوطه بزرگی برای اجرا نمایش عروسکی درست شده است.البته از بلندگوهای دو طبقه نیز صدای آهنگ های کودکانه نیز به گوش می رسد. غرفه برند شکرستان و کانون پرورش فکری از همه شلوغ تر است.
معرفی شهدا به دانش آموزان
مامان امیرعلی کارمند بانک است. او برای خرید لوازم التحریر امیرعلی مرخصی گرفته و به نمایشگاه آمده است.همانطور که به خودکارها نگاه می کند، می گوید:«انتظارم از نمایشگاه کالاهای ایرانی خیلی بیشتر بود. با اینکه زمان زیادی برای به اینجا آمدن صرف کرده ام، ولی اصلا" راضی نیستم. بسیاری از خرید هایم را نکرده ام.» او سرسری به اجناس نگاه می کند و ادامه می دهد:«من با اینکه طرح کارتونی پیامبران و شهدا را بر روی جلد دفترها بزنند بسیار مخالف هستم. این افراد دارای قداست و ارزش های بالایی هستند که به این شکل بر روی دفترها نمی توان به بچه ها ارزش ها آنها را نشان داد. این موارد با فیلم یا به صورت داستان باید آموزش داده شود. ضمن اینکه امکان به مزین افتادن و خراب شدن دفاتر بسیار زیاد است. روی دفترها شخصیت های کارتونی شکرستان یا جناب خان بسیار عالی بود ولی عکس یک شهید خیلی جالب نیست که روی دفتر زده شود. قداست و ارزش های این شخصیت های بزرگ باید حفظ شود.»مامان امیرعلی معتقد است که اگر خودش فرزند یک شهید بود از اینکه عکس پدرش به صورت کارتونی روی دفترها قرار گیرد احساس ناراحتی می کرد.همچنین ترجیح می داد از راه دیگر پدرش به دانش آموزان معرفی شود.او همانطور که موهایش را بیشتر زیر روسری پنهان می کند،می گوید:«برای شناساندن شهدا ویا پیامبران به دانش آموزان باید وقت گذاشت و کار اصولی کرد. من اگر بیایم و به زور برای بچه ام دفتری را که عکس یک شهید روی آن است بخرم، آیا او با شخصیت و ارزش آن شهید آشنا می شود؟»
تغییر سلیقه
مردی با ریش و لباس مرتبی کنار غرفه ای ایستاده و دستانش پر از کیسه های خرید است. او می گوید:«تنوع این نمایشگاه از مغازه ها بیشتر است. شاید کاستی هایی داشته باشد ولی در کل راضی کننده است.» پویان پسر مرد ریش دار است و در میان حرف پدرش می گوید:«ولی طرح های اینجا بسیار زشت است. من اصلا" طرح ها را دوست ندارم.» پدر پویان لبخند کجی می زند و می گوید:«به هر حال بچه ها به این طرح ها عادت ندارند و ما آنها را به این نمایشگاه آورده ایم تا در سلیقه آنها تغییر ایجاد شود.» خاله پویان به همراه دختر خود به نمایشگاه آمده است و در ادامه صحبت های مرد ریش دار می گوید:«دختر من بسیار از طرح ها راضی بوده است . مخصوصا" از طرح های خانواده آسمانی و همه دفتر های خود را از این طرح خریده است.» خاله پویان همانطور که چادرش را مرتب می کند، می گوید:«من از کالاهای ایرانی راضی هستم.ممکن است بین آنها اجناس بد هم پیدا بشود ولی من از بیشتر آنها راضی هستم.» خانم چادری معتقد است که بهتر بود که کالاهای ایرانی و اسلامی در بازار عرضه بشود تا همه افراد بتوانند از این اجناس استفاده کنند.
اجناس چینی
پدر خانواده با لهجه مشهدی خود می گوید:«ما هر سال از بازار خرید می کردیم. اما امسال به اصرار دخترم به این نمایشگاه آمدیم و بسیار هم پشیمان هستیم.در این نمایشگاه نیز کالای خارجی وجود داشت و بچه ها بیشتر جذب آنها می شدند و متاسفانه بسیار قیمت ها گران تر از بازار بود.» او با ناراحتی ادامه می دهد:«کیفیت جنس ها نیز اصلا" خوب نبود و جنس چینی در بین آنها زیاد دیده می شد. در کل من اصلا" راضی نبودم. اما دخترم از طرح ها بسیار خوشش آمده است و به اجبار چند دفتر تهیه کرده ایم.» او معتقد است که بازار هم تنوع بیشتر است و هم اجناس کیفیت بهتری دارند.
اولین تجربه
چند خانم در کنار هم نشسته اند. آنها از منیریه به این نمایشگاه آمده اند. زهرا خانم دو دختر دارد که هر دو دانش آموز هستند. او می گوید:«اولین بار است که کالای ایرانی می خرم.»همانطور که به خانم های دیگر اشاره می کند، ادامه می دهد:«امسال تصمیم گرفتیم با همسایه ها برای خرید لوازم مدرسه بچه ها به این نمایشگاه بیایم و اجناس ایرانی تهیه کنیم.» نگین همسایه زهرا خانم همانطور که بچه ای را در بغل دارد می گوید:« من پارسال کیف ایرانی برای پسرم خریدم و کل سال تحصیلی را از آن استفاده کرد. کمی داخلش پوست پوست شد ولی برای یک سال کار کرد. به همین خاطر به دوستان پیشنهاد دادم امسال همه چیز را ایرانی تهیه کنیم و ببینیم که کیفیت آنها چگونه است. چون کالاهای نمایشگاه قیمت های بهتری نسبت به مغازه ها دارند.» دیگر خانم ها هم با حرکت سر حرف او را تایید می کنند و زهرا خانم می گوید:«البته بچه ها به طرح های کارتونی خارجی عادت کرده اند و کمی سخت این طرح ها را می پذیرند ولی این هم تجربه ای است.»
فروش بی نظیر
سارا با روپوش و مقنعه سورمه ای پشت دخل یکی از غرفه ها نشسته است. او همانطور که اجناس مشتری را فاکتور می کند، می گوید:«بسیار از نمایشگاه استقبال شده است. ما خودمان هم فکر نمی کردیم که آنقدر فروش داشته باشیم.» او معتقد است که اینگونه نمایشگاه ها بسیار خوب است و باعث می شود که خانواده ها در زمان کمتر تمام خرید های خود را انجام دهند. سارا می گوید:«هر کدام از این طرح ها داستانی دارد و انیمیشنی از آنها ساخته خواهد شد و در آینده ممکن است به بازار نیز عرضه شود.»او بسیار از فروش راضی است و از استقبال مردم متعجب است.
سکانس دوم: مغازه های کیف و کفش
روی شیشه مغازه آدیداس نوشته شده که با 70 درصد تخفیف، حراج است. جلوی مغازه صفی تشکیل شده وداخل مغازه به شدت شلوغ است. اکثرا" خانواده ها با فرزندان خود جلوی قفسه های کفش ها و کیف ها ایستاده اند. فروشنده ها نمی دانند که جواب کدام یک از مشتری ها را بدهند.
پول بیشتر، جنس بهتر
آقای کامرانی به همراه پسر و دختر خود به فروشگاه آمده است. او که مرد شیک پوشی است می گوید:«من هر سال برای بچه هایم از کیف و کفش مارکدار می خرم. چون معتقد هستم که اجناس مارکدار از کیفیت بالایی برخوردار هستند.» او همانطور که لبخند بزرگی می زند، می گوید:«هرچه پول بیشتری خرج کنید، جنس بهتری دریافت می کنید.»در کنار آقای کامرانی، محسن ایستاده است. محسن سالها است که در این مغازه کار می کند. او می گوید:«با برگزاری نمایشگاه ها در این فصل کار ما تغییری نمی کند. چون ما مشتری دائم خود را داریم. البته نمایشگاه ها برای کارهایشان گارانتی ندارند در صورتی که کار ما گارانتی دارد. از این رو کسی که کالای بهتر می خواهد به ما مراجعه می کند.»
مغازه لوازم التحریر
داخل مغازه علاوه بر لوازم التحریر، کتاب و لوازم تزیینی و... نیز وجود دارد. مشتری زیادی به چشم نمی خورد. تعداد بسیار اندکی جلوی قفسه های لوازم تحریر ایستاده اند.
کسادی بازار
مرد با شکم گنده ای دنبال مشتری ها راه می رود و توضیح می دهد. مرد شکم گنده می گوید:«در نمایشگاه ها برندهایی که در بازار نیست ارائه می دهند و اکثرا" جنس های بنجل هستند. مردم نیز فکر می کنند که آنها بسیار ارزانتر هستند و به آنها مراجعه می کنند در صورتی که اینطور نیست.آنها جنس های کم کیفیت ارائه می دهند. این نمایشگاه ها فقط باعث کسادی بازار کار ما می شوند و ما مجبور هستیم که اجناس دیگری بفروشیم.» خانمی که مشتری مرد شکم گنده است، می گوید:«من هم بسیار موافقم. اجناسشان بی کیفیت است. من پارسال کالای ایرانی تهیه کردم که اکثر مدادها خراب بودند و خودکارها نمی نوشتند.» مرد شکم گنده معتقد است که نمایشگاه ها باعث خراب شدن بازار شده است و این نمایشگاه ها باعث نابودی فروش آنها می شود.
سکانس سوم:فروشگاه های زنجیره ای و بزرگ
چندین راهرو به وسایل مدارس اختصاص دارد.هر راهرو مملو از مشتری است. برای اکثر وسایل تخفیفی در نظر گرفته شده و تنوع وسایل بسیار زیاد است. هم کالای خارجی و هم ایرانی به چشم می خورد.
نزدیکی راه
سمیه دبیرستانی است. او با دقت و وسواس خاصی وسایل خود را انتخاب می کند. او می گوید:«من هر سال با دوستم به خرید می آیم. این فروشگاه نزدیک خانه ما است و من به راحتی می توانم خرید کنم.» او همانطور که چرخ خرید خود را هول می دهد، می گوید:«نمایشگاه ها وسایلی که ارائه می دهد برای سن من مناسب نیست. همچنین همه کالاهای ایرانی با کیفیت نیستند. ولی در فروشگاه های بزرگ همه چیز با تنوع در اختیار مشتری است و هر کسی می تواند با بودجه خود وسایلش را تهیه کند.» او در ادامه می گوید:«بازار از اینجا قیمت هایش بهتر است اما به دلیل ترافیک و طولانی بودن مسیر بیشتر افراد ترجیح می دهند در نزدیکی خود خرید کنند و این فروشگاه ها بهترین گزینه هستند.» دوست سمیه زیاد از اجناس راضی نیست و می گوید:«همه مارک ها وجود ندارد و از این رو من مجبور هستم برای تهیه بعضی از مارک ها به مغازه های دیگر مراجعه کنم.»
هدف تخفیف
ماهرخ می گوید:«من اولین سالی است که در این فروشگاه کار می کنم و اولین بار است با این همه مشتری برای خرید وسایل مدرسه روبرو می شوم.» او همانطور که لباس خود را مرتب می کند، می گوید:«من فکر می کنم هدف از تخفیف های کم این فروشگاه همین است که افراد زیادی را جذب کند. مردم وقتی می بینند که تمام مایحتاج خود را می توانند در یک جا و با قیمت مناسب تهیه کنند از این رو به اینجا مراجعه می کنند.» او معتقد است که همین تخفیف کم می تواند برای مشتری کشش داشته باشد.
سکانس چهارم:بازار
بازار همیشه مملو از افرادی است که برای خرید آمده اند. حال که بوی مهر به مشام می رسد این ازدحام بیشتر نیز شده است. مادران و پدران زیادی به چشم می خورند که برای خرید وسایل مدرسه به اینجا آمده اند.
بهترین مکان برای خرید
طاهره موهای بلندی دارد و با دقت اطراف را نگاه می کند. او محکم دست دخترش را گرفته است.طاهره می گوید:«من هر سال برای خرید وسایل مدرسه نگار به بازار می آیم. البته امسال اول به نمایشگاه کالاهای ایرانی سر زدم که نگار از هیچ کدام از طرح ها خوشش نیامد. او طرح مینیون را به جناب خان ترجیح می دهد. البته قیمت های اجناس نمایشگاه نیز دو برابر بازار بود. از این رو من باز به بازار مراجعه کردم.» او معتقد است که وسایل مدرسه مال بچه است و او باید انتخاب کند که کدام وسیله را دوست دارد. دوست طاهره نیز همراه او به بازار آمده است و می گوید:«اجناس نمایشگاه بسیار بی کیفیت بودند. با اینکه بازار بسیار دور است و رفت و آمد سخت است. اما بهترین جا برای خرید است و من به هر جایی ترجیح می دهم.»
نمایشگاه های بی فایده
مرد میانسال با دقت به مشتری ها نگاه می کند و می گوید:«مردم جنس خوب را از بد تشخیص می دهند. این نمایشگاه ها بی فایده هستند و فقط جنس بد ارائه می دهند.» چایی خود را هورت می کشد و ادامی دهد:«ما بیشتر عمده کار می کنیم و این نمایشگاه ها برای ما ضرری ندارد ولی یک بار نشده صنف از ما بخواهد در این نمایشگاه ها شرکت کنیم. یک گروه خاص سالی یک بار معلوم نیست از کجا می آیند و این نمایشگاه ها درست می کنند.» کمی صورتش به سرخی می زند و می گوید:«من برای بچه خودم هم ریسک نمی کنم جنس خراب ایرانی را بخرم. خارجی ها سالها است که امتحان خود را پس داده اند و اگر هم این جنس های ایرانی با کیفیت بودند در بازار وجود داشتند. نه فقط در نمایشگاه ها و فقط سالی یک بار.»
گزارش : پرستو بهرامی راد
کد مطلب: 60858
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *