شايد براي مردم عربستان ملک عبدالله و ملک سلمان فرقي نداشته باشند و حتي متوجه تغيير در پادشاهي کشور هم نشوند. اما پس از ملک عبدالله منطقه خاورميانه و خليج فارس شاهد تحولاتي شگرف در سياست خارجي سعوديها بود.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، دخالت نظاميدر يمن، تلاش براي سقوط سوريه و کمک به مخالفان بشار اسد از جمله اقدامات و رويکردهاي مداخله جويانه اين کشور پس از تغييرات در ساختار سياسي داخلي آن بوده است. به طور کلي به نظر ميرسد هدف اصلي عربستان از اقدامات خود ضربه زدن به ايران است. زيرا عربستان به شدت از ايران هراس دارد. کري عربستان از گسترش ايدئولوژي انقلاب اسلامي به شبهجزيره عربستان و سقوط آلسعود است. زيرا خود سعوديها هم به متزلزل بودن جايگاه خود ايمان دارند.
اين کشور بيشترين توان خود را معطوف بر کاهش قدرت ايران کرده است و در اين راه تلاش ميکند کشورهاي ديگر را هم با خود همراه کند. عربستان براي رسيدن به اين خواسته نه تنها کشورهاي خاورميانه را هدف خود قرار داده است، بلکه از کشورهاي آفريقايي نيز چشم پوشي نکرده است. مثال اين امر فشار عربستان بر کشورهاي ميکروسکپي آفريقايي همانند جيبوتي و کومور است که آنها را وادار به قطع رابطه با ايران کرد. حالا به نظر ميرسد دامنه فشارهاي خود را افزايش داده است و در تلاش است کشورهايي مانند کويت را نيز وارد بازي کند.
اين مسئله زماني خود را نشان داد که عربستان و کويت در نامه اي خطاب به بان کي مون ايران را متخلف جلوه دادند. اين نامه فارغ از مسائل حقوقي که ايجاد ميکند نشان ميدهد سعوديها به دنبال کوچکترين فرصتاند که ايران را مورد حمله سياسي قرار دهند. در اين راستا عربستان از کوتولههاي منطقه بهره ميگيرد.
نامهاي براي اتهامزني
کويت و عربستان اعتراض و نارضايتي شديد خود را از «تعدي و تعرض مکرر قايقهاي نظاميايران به آبهاي منطقه المغوره در مجاورات منطقه تقسيم شده» بين دو کشور ابراز داشتند. آنها اين اقدام را با ارسال نامه اعتراضآميز مشترکي به بان کي مون دبيرکل سازمان ملل متحد انجام دادند.
منصور عياد العتيبي نماينده دائم کويت و عبدالله المعلمينماينده دائم عربستان در سازمان ملل اين نامه را به بان کي مون درخصوص (به زعم خودشان) «تعرضهاي ايران در منطقه تقسيم شده» بين کويت و عربستان و درخواست از وي براي توزيع نسخهاي از آن در بين همه اعضاي اين سازمان و انتشار آن در مجله قانون دريانوردي تسليم کرد.
دولتهاي عربستان و کويت در اين نامه از آنچه آن را به زعم خود «تکرار تعرض و تعدي قايقهاي نظاميايران در آبهاي منطقه المغموره در مجاورت منطقه تقسيم شده بين کويت و عربستان» سخن گفتند و به اعتقاد خود حقوق حاکميت بر آن را به منظور اکتشاف و بهرهبرداري از ثروتهاي طبيعي آن، فقط متعلق به عربستان و کويت دانستند.
در اين نامه آمده است: « از دولت ايران خواسته شده است تا مذاکرات با دولتهاي عربستان و کويت را براي تعيين مرزهاي دريايي که منطقه تقسيم شده المغموره و آبهاي ايران را از يکديگر جدا ميکند، آغاز کند اما با وجود درخواستهاي مکرر کويت و عربستان براي مذاکره جهت تعيين اين مرزها، اين درخواست با هيچ پاسخي از طرف دولت ايران روبرو نشده است.»
عامل بيثباتکننده منطقه
مسئلهاي که در سياستهاي عربستان براي به قدرت رسيدن در منطقه به چشم ميخورد شيوههاي غير اخلاقي اين کشور براي دستيابي به جايگاه «قدرت هژمون منطقه» است. طبق گفتههاي وزير امور خارجه عربستان، اين کشور از ابزارهايي همچون حمايت مالي و نظامياز گروههاي شورشي و تروريست و باجدهي به قدرتهاي بزرگ براي رسيدن به اهداف و منافع خود استفاده ميکند. تجاوز و حمله نظامي به کشورهاي همسايه، سرکوب انقلابهاي مردميدر کشورهاي حاشيه خليج فارس و تهديد و اتهام زني به ساير کشورها از جمله ايران از ديگر روشهاي مذموم و غير انساني اين کشور براي رسيدن به جايگاه رهبري منطقهاي بوده است.
مجموعه اهداف و ابزارهاي سياست خارجي عربستان سعودي در مقطع فعلي به نحوي تعريف شده است که اين کشور را در تعارض و تقابل با ساير قدرتهاي منطقه اي قرار ميدهد و چنان که اين روند متوقف نشود ممکن است منجر به رويايي نظاميدر منطقه شود. امروز ديگر بر همگان روشن شده است که سياستهاي عربستان مهمترين عامل بيثباتيها و بحرانهاي کنوني در خاورميانه است و پشتيبانيهاي مالي، سياسي، امنيتي و مذهبي آل سعود از جريانهاي تکفيري عامل نخست رشد اين گروهها در منطقه و جهان است. به همين دليل است که شاهد افزايش بيش از پيش انتقادها در سطح مقامهاي سياسي و امنيتي چه در ميان کشورهاي منطقه و چه در ميان کشورهاي فرامنطقه اي نسبت به سياستهاي تنش آلود عربستان در خاورميانه هستيم. بنابراين ميتوان گفت، اقدامهاي اخير عربستان در تشديد تنشها با ايران به همگان نشان داد که اين عربستان است که در پي بحرانسازي در خاورميانه است و شکست تلاشهاي اين کشور در همراه کردن کشورهاي ميکروسکپي عربي با سياستهاي منطقهاي خود نيز نشان داد که تصور آنها از رهبري بر جهان عرب بيشتر ناشي از توهم خودبزرگ بيني رهبران سعودي است و جايي در واقعيت ندارد.