گروه بينالملل: بامداد ديروز هم فرانسه صحنه تعقيب و گريز معترضان با نيروهاي پليس بود. ماکرون در حال از دست دادن کنترل فرانسه است. هزاران تن دستگير شدهاند. مدارس، مراکز اجتماعي، سالنهاي شهر، مجتمعهاي ورزشي، دفاتر پست به آتش کشيده شدهاند. غارتها از سوپرمارکتهاي ليدل گرفته تا فروشگاههاي اپل رويت ميشوند. ژاندارمها و نيروهاي ويژه، علاوه بر نيروي انتظامي مستاصل، براي گشتزني شبانه به خيابانها آمدهاند. در اين هياهو، خشم مغازهداراني که فرياد ميزنند منع آمد و شد ايجاد کنيد وگرنه خودمان امور را به دست ميگيريم، رو به افزايش است.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین ،روزنامه فرانسوي «لو فيگارو»، تازهترين آمار وزارت کشور فرانسه تعداد بازداشتها را 719 مورد اعلام کرد. اين در حالي است که ژرال دارمنن وزير کشور با اشاره به بسيج 45 هزار پليس و نيروي انتظامي براي کنترل ناآراميها در پنجمين شب متوالي، ديشب در توئيتي نوشت: به لطف اقدام قاطعانه پليس، شب آرامتري بود. روزنامه ديليتلگراف هم با اشاره به هرج و مرجي که پس از کشته شدن يک نوجوان آفريقاييتبار در فرانسه به ضرب گلوله نيروهاي امنيتي به وجود آمده، در مطلبي آورده است که پس از پنج روز شورش در سراسر فرانسه، اين احساس فزاينده مبني بر اينکه وضعيت کنوني عمدتا نتيجه تقريبا يک ربع قرن ناديده گرفتن قوانين و نظم اساسي توسط دولتهاي شکستخورده است، وجود دارد. ويديوي وايرال شده از نائل المرزوقي 17 ساله که نشان ميدهد پليس او را در خياباني متوقف کرده و نهايتا از فاصله نزديک و مستقيم به قفسه سينه او شليک ميکند، اکثريت فرانسه را در شوک فرو برده است، نه فقط ساکنان محلههاي قوميتي حومهنشين اين کشور را، مانند همان جايي که او در آنجا زندگي کرد و زندگياش گرفته شد.
راهپيمايي 6000 نفري که روز بعد به آن به راه افتاده و خواستار برقراري «عدالت» شد، کاملا مشروع تلقي ميشد تا اينکه به شکل فاجعهباري به شيوه هميشگي تشديد شد. شورش، اتهامات آتشافروزانه (نژادپرستي دولتي و اينکه «آنها» ميخواهند «ما» را بکشند) و سپس به معناي واقعي کلمه آتشافروزي شامل برافروختن آتش، خرابکاريهاي بيمعني و تخريب از ايستگاههاي اتوبوس تا فروشگاهها، مهدکودکها و خانههاي سازماني ارزان به راه افتاد. همچنين اموال خصوصي و عمومي در هيچ جا در امان نماند. درهم و برهم؛ از سرقت يک بسته ششتايي شير نيمه چرب گرفته تا ساعت، جواهرات، کفش نايک و کالسکه بچه.
وقتي طغيانها به راه افتاد، من در گفتوگوهاي توکويل بودم؛ کنفرانسي درباره درگيري اوکراين و روسيه. در آنجا کشورهاي شرق اروپا - لهستانيها، اوکراينيها، روسهاي مهاجر، همراه با بريتانياييها، فرانسويها، آمريکاييها و اسپانياييها- با ناباوري فزايندهاي شاهد چنين ويرانيهاي بيرويه در کشوري بودند که مثلا در صلح به سر ميبرد.
يک مورخ و ژئواستراتژيست مشهور لهستاني که در آن جلسه حاضر بود، گفت: آنها قرارداد اجتماعي را که براي دموکراسي ضروري است، از بين ميبرند. در جلسه، ما در مورد هزينه بازسازي اوکراين پس از جنگ براي اروپا بحث ميکرديم، فرانسويها در اين گرماگرم نگران هزينه بازسازي بخشهايي از مارسي، لانس، بوردو و پاريس بودند.
حدود يک ربع قرن است که تباهي و تخريب هيچانگاري و نيهيليستي در فرانسه تحمل شده است. اين وضعيت در حدود هزاره و تحت رياست جمهوري ژاک شيراک آغاز شد.
و اما بخش پاياني اعتراضات و راهپيماييها که يک سنت قديمي فرانسوي است، به شکلي فزايندهاي با حضور اخلالگران و غارتگران مختل شد و اين افراد ويترين فروشگاهها را شکسته و هر آنچه نتوانستند به سرقت ببرند، در هم کوبيدند.
پليس هم در ابتدا از ترس مواجهه با اتهامات خشونت و وحشيگري سيستماتيک چندان با آنها درگير نشد، تا اينکه نهايتا وارد عمل شده و شديدا واکنش نشان دادند و همين چرخه جديدي از وحشيگري و سرکوب را آغاز کرد.
چنانچه اين امور پليسي بد به نظر ميرسد، بخاطر اين است که همينگونه هم هست. تا سال 2005، اين چرخه کاملا از کنترل خارج شده بود. مرگ دو مرد جوان به نامهاي زيد بنا 17 ساله و بونا ترائوره 15 ساله که تلاش کردند از ترس پليس در يک ترانسفورماتور برق فشار قوي پنهان شوند و نهايتا بر اثر برق گرفتگي جان خود را از دست دادند، شورشهاي يک هفتهاي را برانگيخت. فعالان آمريکايي هم تلاش کردند تا از اين رويکردهاي پيچيده فرانسوي درخصوص قوميت و شهروندي به شکلي سادهتر تقليد کنند.
امانوئل ماکرون، رئيسجمهوري فرانسه هم از سناريويي که بعد از مرگ جورج فلويد به راه افتاد و اعتراضات موسوم به «زندگي سياهپوستان مهم است» را رقم زد، آگاه است. از همين رو، او دو دل بود و پيش از اعزام ژاندارمها سه روز تمام صبر کرد و در نهايت منع آمد و شد اعلام کرده و ارتش به خيابانها آمد. در همين حال به نظر نميرسد که اوضاع چندان آرام شده باشد؛ رئيسجمهوري فرانسه مجبور شد تا سفر رسمي خودش به آلمان را لغو کند. کنترل اوضاع هم به سرعت از دستان او خارج ميشود.»
بهرهبرداري راست افراطي
تارنماي سي ان ان در مقاله اي هشدار ميدهد که تنها برنده نژادپرستي نهادينه و نامرئي جامعه فرانسه که هر از گاهي حومه شهرهاي بزرگ اين کشور را به آتش ميکشد، راست افراطي است. در تحليل «کيث مگي» استاد دانشگاه نيوکاسل آمده است که اگر فاجعه قتل نائل المرزوق به دست مامور راهنمايي و رانندگي، در انگليس يا آمريکا رخ ميداد، رسانهها در تيترهاي خود به قوميت قرباني ميپرداختند. اما به دليل آنکه اين جوان 17 ساله در فرانسه کشته شد، يکي از عوامل دخيل يعني رنگ پوست وي در سيل اوليه گزارشها و تفسيرهاي خبري تقريباً به طور کامل ناديده گرفته شد.در فرانسه، با وجود اعتراضهاي ضد نژادپرستي سال 2020، موضوع نژاد تا حد زيادي تابو باقي مانده است. بحثهاي روزمره نژادي آمريکا حداقل در گفتمان رسمي فرانسه به ندرت مطرح ميشود. حکومت فرانسه مدتهاست که ادعا ميکند که کور رنگ بوده و با تبعيض نژادي ميانهاي ندارد. ماده 1 قانون اساسي آن «برابري همه شهروندان در برابر قانون، فارغ از زادگاه، نژاد و مذهب» را تضمين ميکند. به عبارت ديگر، تفاوتهاي فردي يک موضوع کاملا خصوصي است.
اين صاحبنظر حوزه عدالت اجتماعي افزود: پاريس مدعي است که فقط شهروندان را که همگي داراي ارزشهاي مشترک جمهوري هستند، در نظر ميگيرد. قانون 1978 از اين هم فراتر رفته و جمع آوري يا پردازش دادههاي شخصي که «منشاء نژادي يا قوميتي، عقايد سياسي، فلسفي يا مذهبي» را آشکار ميکند، ممنوع کرده است. اين بدان معناست که نژادپرستي نهادينه در جامعه فرانسه نامرئي ميشود. اين مطلب ميافزايد: جمعيت قابل توجهي از مهاجران در فرانسه از آفريقا، درياي کارائيب و آسيا به اين کشور آمده و فرزندان آنها براي دههها شکايت از آن دارند که همه امور زندگيشان تحت تأثير تبعيض قرار گرفته است. اما وقتي هيچ اطلاعاتي در مورد اينکه چه تعداد از رنگين پوستان توسط سيستم آموزشي کنار گذاشته شده اند، چه تعداد بيکارند، چه تعداد فقيرند، چه تعداد محروم از مسکن و مراقبتهاي بهداشتي مناسبند و چه تعداد قرباني تبعيض نژادي پليس هستند، جمعآوري نميشود، به راحتي ميتوان وجود چنين تبعيضي را انکار کرد. به نوشته اين مقاله نويس انگليسي، در نتيجه و درحالي که نژادپرستي در جامعه فرانسه گهگاه به رسميت شناخته ميشود، گزارش سال 2022 کميسيون حقوق بشر فرانسه تخمين زد که 1.2 ميليون نفر در سال احتمالاً «قرباني حداقل يک حمله نژادپرستانه، يهودي ستيزانه يا بيگانه هراسانه» در فرانسه 68 ميليوني هستند- چنين رفتاري معمولاً گردن افراد خاطي و هنجارشکن افتاده و گوش شنوايي براي اتهامهاي نژادپرستي نهادينه يا سيستمي وجود ندارد. براساس اين گزارش، بسياري از افراد مهاجر که اغلب آنهاه سياه پوست يا اهل شمال آفريقا هستند، در حومه يا حاشيه شهرهاي بزرگ فرانسه زندگي ميکنند که در آنجا محروميت شديد اقتصادي و اجتماعي نه تنها حس نااميدي گسترده، بلکه خشم از بي عدالتي و نابرابري نژادي پنهان را شعله ور ساخته است. احتمالاً تنها برنده انفجار حومه فرانسه، راست افراطي است که از فرصت استفاده کرده و براي کسب منافع انتخاباتي بر آتش تفرقه نژادي و نفرت عليه مهاجران ميدمد.