اخیرا در رسانه ملی شاهد پخش سریالی تاریخی به نام
بانوی عمارت به کارگردانی
عزیزالله حمید نژاد و نویسندگی
احسان جوانمرد هستیم که به دلیل قصه و نوشتار روانش و تعلیق و گره افکنی های که در ذهن مخاطب ایجاد میکند مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و توانسته حتی عده زیادی از کسانی که با رسانه ملی قهر بودند را پای جعبه جادو بنشاند.
در قسمت اخیر سریال از واژه "
خلج" در قالب یک ضرب المثل استفاده شده بود که علی الظاهر اعتراض اهالی این خطه که از مرکز نشینان کشور هستند را در پی داشته؛ نویسنده فیلمنامه با انتشار پستی در صفحه مجازی خود با اعلام این مطلب که این خطای سهوی کاملا ناخودآگاه رخ داده از قوم مذکور عذرخواهی کرد لیکن متاسفانه واکنشهای نامبردگان به حدی شدید و توهین آمیز بود که پس از ساعاتی وی ناچار به بستن صفحه و نظرات صفحه اش شد.
ظاهر امر شاید چندان مهم نباشد والبته تکراری! اما حقیقتی تلخ پشت این تکرارها نهفته است و آن پایین بودن آستانه تحمل ما ایرانی هاست.مردمان افراط و تفریطیم. یا از این طرف بام یا از آن طرفش در حال سقوطیم!
البته فضای مجازی هم به این مسائل دامن میزند. اینکه آدمها از هم دورند و مخاطب را نمیبینند باعث میشود اجازه هرگونه عکس العمل و نوشتار را به خودشان بدهند! به عبارتی بی در و پیکری این دنیا پدیده خوبی نیست اما گویای خود واقعی آدمهاست. یعنی افراد همان چیزی میشوند که واقعا هستند. به همان عریانی و صراحت...میشود خوب شناختشان.
به عبارتی کلاس درسی است برای شناخت خود و جامعه و آموختن روش زندگی و تعامل با مردم. متاسفانه ظرفیت ها به قدری پایین آمده که تحمل کمترین مخالفت را نداریم و زود برمی آشوبیم و بعد هم به انواع روشهای بی رحمانه آنی را که مطلوب طبعمان نیست مورد نوازش قلمی قرار میدهیم.
هیچکس تاب تحمل عقیده و رای دیگری را ندارد.در حالی که روزانه دهها و صدها جوک و طنز قومیتی را برای یکدیگر نقل میکنیم و میخندیم، به یک اشتباه سهوی چنان خنجر میکشیم که گویا خونی ریخته شده و باید قصاصی صورت بگیرد.
ای کاش برای جبران تمام حقوق از دست رفته خودمان، نسلمان، کشورمان و دنیایمان همینقدر پیگیر و متعصب برخورد کنیم..کاش برای موضوعات با ارزش تر چنین کمر همت میبستیم نه یک سوء تفاهم که منجر به عذرخواهی هم شده است!
ممنون تذکر به حق و بجا شما