حکایتِ رویدادهای اخیر در کشور ما، حکایتِ پیکری است که نسبت به ورود میکروب ها و ویروس ها از خود واکنش نشان می دهد و تب دار می شود و به پیچ و تاب میفتد و پس از چندی به عرق می نشیند! اما این ویروس ها و میکروب ها که جامعه ما را چند روزی اینچنین تب زده کرد چیست؟
قطع کامل ارتباط میان مدیران جامعه و مردم به ویژه جوانان، فقدان گردش آزاد اطلاعات و مشکلات گوناگون اقتصادی، عوامل بنیادی در رقم خوردن اتفاقات اخیر به شمار می روند و تقریبا تمام تحلیلگران بر روی این اسباب اتفاق نظر دارند. وقتی فعالیت آزادانه احزاب در کشور ما با دشواری هایی روبروست و بسیاری از روزنامه ها و رسانه ها به جای اطلاع رسانی و کند و کاو در سیاست و اقتصاد به تعارفات چاپی و زرد نویسی کشیده شده اند و فعالیت صنفی و سندیکایی بدل به آرزویی دور و دراز شده است، حاصل آن مغاکی است که میان مردم و مدیران جامعه پدید می آید. مغاکی که می تواند با هر چیزی از جمله خشونت و افراطی گری پُر شود. با این همه اما، پس از آنکه دریافتیم سرچشمه مشکلات ما چیست همان «چه باید کرد؟» مشهور در برابر چشمان مان پدیدار می شود! برای جلوگیری از رویدادهای روزهای گذشته به راستی چه باید کرد؟
محترم شمردن حق اعتراض شاید نخستین کاری باشد که نظام سیاسی باید آن را در اولویت نخست کاری خود قرار دهد. این که در تب و تاب جامعه، حق اعتراض را برای مردم به رسمیت بشناسیم و در طول همه این سال ها مجوزی برای همایش ها و راه پیمایی های انتقادی صادر نکنیم نه فقط کافی نیست که خنده آور است! محترم شناختن حق انتقاد و اعتراض، زمان نمی شناسد و مردم در همه حال می باید از این حق بنیادین خود بهره مند باشند. تا مادامی که کوشندگان صنفی و سندیکایی برای برگزاری یک همایش و دورهمی ساده می باید از هزارتوی بوروکراسی بگذرند و دست آخر با لب و لوچه ای آویزان به خانه های خود بازگردند و باز تا مادامی که جوانِ کشور ما در درون احزاب آموزش سیاسی نبینند و روزنامه ها و رسانه ها به کارکرد اصلی شان باز نگردند، احتمال بروز و تکرار ماجراهای اخیر بسیار نیرومند است! رویدادهای اخیر پرده از این واقعیت برگرفت که نهادهای مدنی و توسعه سیاسی آنچنان که برخی می پندارند امری نالازم، غیر ضروری و ای بسا تجملی نیست. اگر در بسیاری از جوامع اعتراضات به خشونت کشیده نمی شوند بیشتر به این خاطر است که نهادهای مدنی توانسته اند اختلاف سلیقه ها و اعتراضات را با زبان مسالمت آمیز به مدیران جامعه گوشزد کنند و راهِ دگردیسی اعتراضات به خشونت را مسدود سازند. حوادث تلخناک چند روز گذشته در کشور ما شاید این تلنگر را به مدیران جامعه زده باشد که انچنان که دانشمندان علوم انسانی گفته اند: انسان موجودی صد در صد عقلانی نیست و نمی توان از او در همه حال محافظه کاری و تحمل چشم داشت! برای گذشتن از مشکلات اخیر مدیران جامعه می باید فکری به حال نهادهای مدنی بیندیشند و مجال مشارکت شهروندان را در اداره کشور فراهم کنند. امروز بسیاری از شهروندان با این احساس ناخوشایند کلنجار می روند که آنها را از چرخه اداره کشور کنار گذاشته اند و نقش نمایانی در اداره امور بر عهده ندارد! این احساس افسردگی آور، پتانسیل بالایی برای پدید آوردن مشکلات روزهای گذشته دارد که مدیران جامعه می باید بیش از هر زمان دیگری آن را جدی بگیرند. بیمار تب دار را می توان پاشویه کرد و دستمال نمدار بر پیشانی اش گذاشت اما برای درمان ریشه ای بیمار باید او را در اولین فرصت به پزشک متخصص رسانید و به درمان جدی آن همت گماشت. یک جامعه تب زده نیز با برخوردهای انتظامی که حکم همان درمان های سرپایی را دارند، درمان نخواهد شد و نیازمند درمان اساسی است. درمان تبِ اخیر در کشور ما نیز در نهادهای مدنی و در اختیار گذاشتن فرصت های بیشتر برای مشارکت
شهروندان در اقتصاد و سیاست است.