درست است که انتخابات شورای شهر تهران میتواند در انتخابات بزرگتری مثل ریاست جمهوری حل شود و محور اصلی گفتوگوهای مردمی، رئیسجمهور آینده باشد، با اینحال، مواردی حلقه اتصال این دو انتخابات شدهاند؛ مورد اول حضور محمدباقر قالیباف، شهردار تهران در میان کاندیداهای ریاستجمهوری است؛ شهرداری که وقوع جرایم، تخلفها و حوادث متعدد شهری دردوره ریاستش، سبب شد این گمانه شکل بگیرد که نارضایتی مردم از شهردار مانع رایدادن شهروندان به کاندیداهای حامی به او(یا نزدیک به او) برای ورود به شورا خواهد شد؛ نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که حوادثی با عمق «پلاسکو» نه تنها روحیه مردم پایتخت که تمامی ایران را تحت تاثیر خودقرارداد.
با توجه به شرایط موجود و در میانه بحبوحه تلاش و جدلهای اصلاحطلبان، به نظر میرسد که اصولگرایان تنها برای ورود به شورا تلاش میکنند و معرفی شهردار اصولگرا تاکنون مسکوت مانده.
در شرایطی که همهچیز در جهت راهیابی تعداد بالایی از منتقدان شهردار به شورا پیش میرود، به نظر میرسد رقابتهای سالم - که لازمه فعالیتهای سیاسی است - برای راهیافتن افراد متخصص، کاربلد، آشنا به قوانین و نیز تاثیرگذار، به شورای مردم شهر،جای خود را به مبارزه برای انتخاب شهردار آینده داده است.
یکی ازموارد تلاش کاندیداها در نزدیککردن خود به «لیست» اصلی اصلاحطلبها با مُهر رئیس دولت اصلاحات است؛ لیستی که تجربه مجلس نشان داد مردم نسبت به آن اقبال دارند و به دلیل ارادتشان به رئیس آن دولت، حتی با آنکه از برخی اعضای جایگرفته درلیست هم دل خوشی نداشته باشند، به تمامی اعضای آن رای میدهند.
اما لیست واحد به مجلس راه پیدا کرد و درهمان ابتدا عدهای که با لیست به مجلس ورود پیداکرده بودند - بنا به هر دلیلی- راه خود را در پیش گرفتند؛ از سوی دیگر با ردصلاحیتهای گستردهای که در مورد کاندیداها صورت گرفته بود، حضور چهرههای جوانتر، بیتجربهتر و گمنامتر در لیست پررنگتر شد؛ جوانهایی که نتوانستند در اذهان و افکار عمومی از این آزمون سربلند بیرون بیایند و مردم هنوز از سهم اوقات فراغت دختر رئیس صندوق توسعه ملی در حقوق ماهانه او، صحبت میکنند و این نتیجه در ذهن به وجود آمد که اگر جوان پیشنهادی دارای قابلیت و قدرت مسئولیتپذیری وجود نداشت، به هر قیمتی حضور افراد باتجربهتری که شاید در دهه بیست یا سی زندگیشان نباشند، حذف نشود.
اما تنها جوانها نیستند که بتوان از حضور آنها در لیست به عنوان جاذبه رایآوری و روشنفکرمابانه استفاده کرد؛ زنان هم مثل جوانها میتوانند در لیست باشند و حتی افزایش تعداد آنها در لیستها بر کیفیت رزومه جناحهای متفاوت هم بیافزاید.
با این اوصاف به نظر میرسد تجربه رایدادن مردم به لیست واحد، کمی قلقلک خورده و شاید اینبار افرادی با وجهه مردمیتر که خارج از لیست قرار گرفتهاند، شانس بیشتری برای ورود به شورای شهر داشته باشند؛ اصولگراهای ورزشکار یا آنها که نسبت خانوادگی و قومی با بزرگان این سرزمین دارند، از این قاعده مستثناء نیستند.
وقتی مردم به لیست مجلس رای میدادند، شاید هنگام نوشتن برخی نامها خندهشان میگرفت و میگفتند که کارشان به کجا رسیده که به این افراد رای میدهند؛ اما رای دادند؛ لیستی که توانسته اعتماد مردم را جلب کند، فارغ از اینکه به کدام جناح و گروه وابسته باشد، باید در چینش افراد دقت کند ودر این میان، مراقب اعتماد مردم باشد.