این روزها، «فروشنده» جدیدترین اثر اصغر فرهادی، کارگردان پُرآوازه علاوه بر اکران در سینماهای سراسر کشور ، به عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب شده است. نگاهی کوتاه به سیر آثار او میتواند مفید واقع شود. فرهادی فعالیت هنری را با تلویزیون آغاز کرد. وی شهرت ابتدایی خود را مدیون مجموعههای «چشم به راه» و «داستان یک شهر» است که از شبکه تهران پخش شدند. پس از آن در نگارش فیلمنامه «ارتفاع پست» به ابراهیم حاتمیکیا یاری رساند و سپس اولین اثر سینمایی خود، «رقص در غبار» را در سال 1381 تولید کرد. این فیلم با نگاهی خاص و بدیع به زندگی فرودستان و ترسیم مشکلات یک زوج جوان (یوسف خداپرست در نقش نظر و باران کوثری در نقش ریحانه) و گریزی که یک پیرمرد (با بازی زیبای فرامرز قریبیان) از معرکه شهر به دشت خالی از سکنه میزند، توانست تصویر دیگری از زندگانی سخت مستضعفان به نمایش بگذارد که در عین نوعی نوواقعگرایی، قهرمانی باورپذیر را به مخاطب نشان میداد و از پایانبندیهای تخیلی و انتزاعی نیز به دور بود. یک سال بعد، «شهر زیبا» دومین فیلم خود را ساخت. این بار نیز سوژه او از میان اقشار ضعیف برخاسته بود و مسألهای بود که برای نسل نوجوان و جوان آن روزگار تازگی و البته اهمیت فوقالعادهای داشت: عاشقی که وقتی معشوق را به کف نیاورد، وی را برای همیشه از صحنه حیات حذف کرد که در کف هیچکس دیگر نیز نباشد. مسأله قصاص و تلاش قهرمان داستان(بابک انصاری) به همراه خواهر قاتل(ترانه علیدوستی) برای کسب رضایت از خانواده مقتول و درگیری عاطفی این دو در این میان، پیچیدگی هیجانانگیزی به این قصه پُرکشش داد و پایان باز فیلم بر جذابیت آن افزود.
فرهادی دو سال بعد، سومین اثر خود «چهارشنبهسوری» را روانه عرصه سینما کرد. تفاوت بارز آنکه این بار سوژه خود را از طبقه ضعیف به طبقه متوسط تغییر داده بود. زنی خانهدار(با بازی هدیه تهرانی) به رابطه همسرش(با بازی حمید فرخنژاد) با زن همسایه(با بازی پانتهآ بهرام) شک میکند و در این میانه، دختر جوانی(با بازی ترانه علیدوستی) که برای کار در آستانه عید به آنجا آمده از موضوع باخبر میشود ولی با پنهانکاری موجب تبرئه شوهر نزد همسرش میگردد. این بار نیز فیلم با ابهام و تردید به پایان میرسد. با این حال، شیفت فرهادی به مصائب زندگی اجتماعی و فردی شخصیتهایی از طبقه متوسط برای او موفقیتآمیز بود و این روند را در فیلمهای بعدی نیز پی گرفت. اثر بعدیاش «درباره الی» به نحو بسیار اثرگذارتر و زیباتری مسائل عاطفی جوانان و نحوه مواجهه آنان با یک بحران اخلاقی را که به خوبی در تغییر نگرش آنها به یکدیگر و تغییر رفتاریشان نمود مییابد به تصویر میکشد. به خصوص که فضای محیطی فیلم برخلاف «چهارشنبهسوری» و بسیاری از فیلمهای مرتبط با طبقه متوسط که در یک فضای بسته آپارتمانی رخ میدهد؛ یک فضای باز طبیعی همچون ویلای کنار ساحل است. و این در کنار چالش اساسی که درباره نحوه تبیین شخصیت یک دختر جوان محذوف(با بازی ترانه علیدوستی) برای نامزدش(با بازی صابر اَبَر) از سوی همراهانش وجود دارد، بر جذابیت فیلم میافزاید. تقبیح دروغ و کتمان حقیقت در این اثر، پیام اخلاقی روشنی دارد که در نگاه اخلاق خلوصگرایانه فرهادی به خوبی ترسیم میشود.
در اثر پُرافتخارش، «جدایی نادر از سیمین»، این پیوریتنیسم اخلاقی به گونه دیگری ترسیم میشود. دیگر دوگانه ظالم و مظلوم یا خیر و شر به خوبی نمایان نیست. همه شخصیتها توجیهی برای کارشان دارند و در موقعیتهای مختلف میتوان آنها را به نوعی محق دانست. نادر(با بازی پیمان معادی) که نگران وضعیت پدر خویش است. سیمین(با بازی لیلا حاتمی) که نگران آینده فرزند خود است. راضیه(با بازی ساره بیات) که نگران موقعیت شوهرش حجت(با بازی شهاب حسینی) است و حجت که در یک وضعیت بد اقتصادی و معیشتی گرفتار شده است. شخصیتهای خاکستری فیلم هر یک در موقعیت خاصی مظلوم جلوه میکنند و در وضعیت دیگری مرتکب گناه یا خطایی میشوند. شاید پیام فرهادی علیرغم اخلاقگرایی پیشین، پرهیز از قضاوت عجولانه و درک موقعیتهای متفاوت کنشگران اجتماعی بوده باشد. روایتی که در عین حال بر ترویج مسئولیتپذیری و پرهیز از فرافکنی تأکید داشت. روایتی که ازقضا در شرایط خاص ساخت این فیلم یعنی فضای پس از دهمین انتخابات ریاستجمهوری قابل درک بود. اثر بعدی او «گذشته» در فرانسه و با پشتیبانی یک موسسه فیلمسازی فرانسوی به روی پرده رفت. این بار نیز فضای فیلم نزدیک به «جدایی نادر از سیمین» بود، هر چند طبیعی به نظر میرسد که بیننده ایرانی با تنها شخصیت ایرانی فیلم یعنی احمد(با بازی علی مصفا) همدلی بیشتری نشان دهد و از قضا فیلم نیز بیشتر وی را در جایگاه ناظر بیرونی نشاند تا کنشگر درونی. او که از بیرون از فضا(چه فضای جغرافیایی و چه فضای عاطفی) وارد داستان میشود و سعی میکند با درک موقعیتهای متفاوت دیگر شخصیتهای فیلم، آنها را به مسیر و رویکردی مسالمتآمیز رهنمون شود. این بار نیز، چالش جدی فیلم در تبیین نوعی مسئولیتپذیری فردی نسبت به یافتن مقصر وضعیت یک زن در اغما، کمشباهت به فضای «جدایی نادر از سیمین» نیست که هر کسی تفسیر خود از حادثه را روایت میکند و مانند «درباره الی» سعی میکنند پای خود را از مسیر حادثه بیرون بکشند و خود را تبرئه کنند. و این بار هم فیلم مانند «جدایی نادر از سیمین» با پایانی نسبتاً نامعلوم به اتمام رسیده و تفسیر آینده را به مخاطب محول میکند.
اما در «فروشنده» از نسبیگرایی آثار پیشین در درک موقعیتهای متفاوت، کمتر نشانی وجود دارد. فیلم این بار سعی میکند با وضوح بیشتری نسبت به «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» حرف خود را به کُرسی بنشاند و در پیام نهایی خود مبنی بر نفی خشونت، به صراحت یک سوی منازعه را که از قضا در نگاه متعارف، محق به ابراز خشونت است؛ یعنی عماد (با بازی شهاب حسینی) که همسرش رعنا (با بازی ترانه علیدوستی) در معرض تعرض واقع شده و هر دو ضربه روحی بزرگی از این واقعه متحمل شدهاند؛ به جهت یک خشونت اندک (که به واسطه وضعیت خاص فرد متجاوز که پیرمردی دارای بیماری قلبی است موجب حمله قلبی به او میشود) محکوم میکند. میتوان گفت فرهادی این بار، در پی ترویج بخشش و گذشت است حتی اگر فردی به خصوصیترین حریم یک خانواده تعرض کرده باشد. اما تعمیم این نفی خشونت به واسطه موقعیت خاص مظلومنمایانه فرد متعرض به دیگر شرایط خاص(مثلاً اگر متعرض یک جوان قویهیکل بود) منطقی به نظر نمیرسد هر چند ممکن است در ناخودآگاه مخاطب چنین تعمیمی انجام شود. در نگاه دیگر هم میتوان گفت وی درصدد نفی هنجارهای متعارف و تعصبآمیز جامعه نسبت به مسألهای مانند ناموس است و معتقد است اگر با تساهل و تسامح بیشتری در این خصوص رفتار شود و جامعه سنتی ایران نسبت به این فضای خصوصی حرف و حدیث کمتری بر زبان بیاورند، آنگاه در مواجهه با چنین بحرانی راحتتر میتوان از آن عبور کرد. «فروشنده» برخلاف آثار پیشین و به خصوص «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» از سکانسهای چالشبرانگیز و هیجانزده کمتری برخوردار است و در واقع نه فقط در محتوا، سخن بدیعی بر زبان نمیراند که در فُرم نیز ضعیفتر از آثار قبلی است و با مثلاً در نیمه ابتدایی فیلم با صحنههای مشابه در پی تکرار یک سخن و آن اثر ویرانگر حادثه بر زندگی زوج جوان است و تنها در دقایق پایانی است که چالش بخشش یا انتقام (بخوانید مجازات) را بیان میکند. برخلاف آثار قبلی که با ضربههای متعدد در سکانسهای پیاپی، مرتب بر پیچیدگی و عمق فیلم میافزود. امید آن است که فرهادی با گرایش بیش از حد به سوی معیارهای جشنوارههای خارج از کشور، صرفاً تبدیل به یک برند نشود و همچنان شاهد تصویر سوژههایی خاص و زیبا از سوی او باشیم.