۲
جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۰۵

هر دم ازین باغ بری می‌رسد

محمد شهریاری
هر دم ازین باغ بری می‌رسد
به تازگی خبر اخراج دو تن از اساتید دانشگاه تهران که به جمع اخراجی‌ها و بازنشستگی‌های اجباری پیوستند، توجه رسانه‌ها و جامعه را به خود جلب کرد و باعث شد تا دغدغه‌مندان اهل قلم و رسانه درصدد تجزیه و تحلیل آن به صورت ریشه‌ای برآیند.
 این نوشتار نیز متاثر از این خبر که محتوای آن اخراج دکتر محسن برهانی، استاد حقوق اصولگرای دانشگاه تهران و دکتر رضا امیدی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران بود، تلاش می‌کند تا با نگاهی انتقادی عواقب این اخراج را گوشزد کند. البته اگر گوشی برای شنیدن باشد.
دانشگاه به عنوان محل علمی و آکادمیک که میزبان عقاید و آراء گوناگون است، چون از نگاه خاصی تبعیت نمی‌کند و به اصطلاح ایدئولوژی زده نیست تعصبی به نگاه‌های متفاوت ندارد زیرا علم اساسا فاقد ماهیتی هنجاری و ارزشی است و از اینرو به مکتب خاصی وفاداری ندارد اما آنچه که گفته شد نگاهی آرمانی به ساحت دانشگاه در ایران است و آنچه که تاکنون رخ داده و دانشگاه در تجربه زیسته خود دیده، نگاهی مملو از ایدئولوژی‌زدگی و پندار معروف؛ (هرکس از ما نیست دشمن ماست) بوده است. خیل اخراج‌ها و بازنشستگی‌های اجباری و توسل به هر عملی جهت توجیه حذف متفاوت اندیشان، گواه این ادعاست.
حذف اندیشه‌های متفاوت با گفتمان حاکم، با شدت و حدت متفاوتی در عرصه‌های گوناگون وجود داشته است اما انجام این کار در محیط علمی و دانشگاه اساسا تلاش برای در بند کشیدن علم و تفسیری دلبخواهانه از آن است. در شرایط کنونی ایران که وصف حال آن نیاز به نوشتار دیگری دارد و یقینا خواننده محترم مراد نویسنده از بکار بردن عبارت شرایط کنونی را درک می‌کند، به جای آنکه از ظرفیت موجود دانشگاه‌ها استفاده کنیم و با فراهم کردن بستر مناسب جهت تبادل آرا میان معترضین و مدافعان وضع موجود جهت اعتلای کشور بکوشیم، گروه قدرت تصمیم گرفت جو دانشگاه را تبدیل به فضایی پلیسی کند و سیل تعلیقی‌ها و برخورد با دانشجویان را به راه بیندازد و با این کار، بیش از پیش نگاه تزئینی برخی به دانشگاه را عیان کند.
افزون بر این، با انتشار خبر اخراج دکتر برهانی استاد دانشگاه تهران توسط خبرگزاری فارس و شروع مجدد اعتراضات نسبت به این اقدام دانشگاه، و اخراج دکتر امیدی از دانشگاه تهران، گروه قدرت رسما به جامعه اعلام کرد که در شرایط فعلی کشور که آرامش جامعه نیاز مبرم آن است، هیچ ابایی از پیشبرد نگاه خود ندارد و هزینه‌های تصمیم‌گیری‌هایشان را لحاظ نمی‌کند.
فارغ از توجیه احتمالی این اخراج‌ها در روزهای آینده، علت عدم کارایی دانشگاه که سال‌هاست صدایش شنیده می‌شود و دلسوزان ایران و آینده کشور هشدار می‌دهند، به خاطر همین حذف اندیشه‌های گوناگون و برخورد سلیقه‌ای است. در این شرایط است که بله قربان‌گویان جانشین استادانی می‌شوند که صدای حقیقت تلخی شدند که در ورای امور ظاهری پر زرق و برق پنهان است چرا که علم تملق و چاپلوسی را برنمی‌تابد و آنچه که هست را پرواضح اطلاع‌ می‌دهد اما برنتابیدن هیچ صدایی غیر از صدای متملقان خود باعث دورویی‌پروری اساتید می‌شود و این خود یکی از عللی است که موجب می‌شود اساتید خود در عدم پویایی علم نقش مهمی داشته باشند. اعتراض که نمی‌کنند به کنار، با سکوت و گاها تایید رضایت گروه قدرت را کسب کنند و چه بسا برایشان افتخارآمیز نیز باشد و این خود ضربه محکمی است بر کالبد علوم انسانی که مدعیان و متخصصان آن خود جلوی بالندگی آن را بگیرند. اما غافل از این که علم گرچه در بند کشیده شود ماندنی نیست و محدود نمی‌شد و انتقادی تر از پیش  به بالندگی خودش می‌پردازد تا در بهبود حال بشر و جهان مفید باشد.
از مقوله در بندکشی علم و تصور اشتباه مبنی بر موفق شدن آقایان که بگذریم، بحران مهاجرت را نمی‌توان نادیده گرفت به گونه‌ای که اگر نگوییم مهاجرت اساتید و نخبگان و دانشجویان رشته‌های گوناگون به خاطر این برخوردها است، لیک یکی از علل مهم و تاثیرگذار آن است. عدم وجود ترسیمی خوش از آینده و عدم اطمینان از به‌کارگیری شایسته نخبگان و سرآمدان علمی در خدمت به کشور و ناامیدی از بی‌ثباتی وجوه گوناگون زندگی به خاطر بی‌تدبیری و بی‌کفایتی سیاستگذاران و غیره همگی در تصمیم‌گیری برای مهاجرت و دوری از مام وطن موثرند و نگاه‌های سلیقه‌ای شدت این ناامیدی را بیشتر می‌کند. فاجعه ناشی از این مهاجرت‌ها گرچه هم اکنون بسیار ملموس است، در آینده‌ای نزدیک شدت خود را نشان خواهد داد مخصوصاً که خبرها و آمارها از مهاجرت گسترده نه تنها متخصصان علمی، پزشکان و مهندسان، بلکه پیوستن تجار، هنرمندان و... می‌دهد.
خلاصه کلام آنکه فرار از شنیدن حقیقت تلخ در محیطی علمی و غیرخشن و شروع به حذف آنانکه در دایره خودی‌ها نیستند، درد جامعه را درمان نمی‌کند. بنابراین ای کاش قبل از آنکه دانشگاه را تهی از عالمان و مملو از بله قربان گویان کنند، صدای هشدارها را بشنوند و بدانند این صدا، صدای نصیحت است و نه کار غرب است و نه هشداردهنگان جاسوس هستند. تهی کردن دانشگاه از علم، بیش از پیش باعث ناکارآمدی آن می‌شود. کسانی که مثل صاحبان قدرت نمی‌اندیشند، اگر توان فرار داشته باشتند، با اسم باکلاس مهاجرت از مملکت می‌روند و چه گرگانی که دندان تیز کرده‌اند تا نخبگان فراری را جذب دانشگاه‌های خود کنند و از علمشان استفاده کنند. و اگر توان و قصد فرار نباشد، یا جسارت به خرج داده و سکوت نمی‌کنند و حرفشان را می‌زنند و البته حذف و اخراج هم می‌شوند و حالت سوم نیز، آن دسته ای هستند که هنوز کورسویی برای ماندن داشتند و فکر می‌کردند می‌توانند به ایران خدمت کنند اما غافل از آنکه درصورت عدم توقف این برخوردها، بزودی چون خیاط در کوزه خواهند افتاد.
کد مطلب: 187342
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *