پس از حمله روسیه به اوکراین که در ۲۴ فوریه آغاز شد و مجتمعهای مسکونی، مراکز امدادی و دیگر اهداف غیر نظامی مورد اصابت موشکهای روسی قرار گرفت، اخبار این تجاوز بلافاصله توسط رسانههای جمعی و اجتماعی در جهان پخش شد و متعاقب آن افکار جهانی با اعلام انزجار خود، با مردم اوکراین همدردی کردند. در این شرایط عدهای با اشاره به جنگ یمن، مردم جهان را به نژادپرستی و برخورد دوگانه با پدیده جنگ متهم کردند. هدف این نوشتار نیز بررسی چرایی این دوگانگی غیرعمدی از سوی جهانیان و کم توجهی به جنگ یمن است.
پس از آنکه نیروی هوایی روسیه زیرساختهای حیاتی اوکراین را مورد هدف قرار داد، نیروهای زمینی روسیه نیز به سمت شهرهای اوکراین حرکت کردند و با شروع جنگ شهری، تحولات و صحنههای جنگ توسط رسانههای جمعی و اجتماعی بصورت گسترده در جهان مجازی پخش شد. در چنین شرایطی که فضایی عاطفی در حال شکل گیری بود، عدهای از کنشگران رسانههای اجتماعی با یادآوری جنگهای یمن، سوریه، افغانستان و... مردم را به برخورد دوگانه با پدیده جنگ و نژاد پرستی متهم کردند که تحت سیطره رسانههای غربی، تنها به آن چیزی توجه میکنند که رسانهها و اربابانشان بخواهند و پس از آن بود که رسانههای ارزشی با بازپخش این مباحث، محکوم کنندگان جنگ اوکراین را به برخوردی تبعیضآمیز محکوم کردند! ضمن آنکه دغدغه انسان دوستی این عزیزان جای تقدیر دارد، ما نیز جنگ را در هر نقطهای از کره زمین محکوم میکنیم و آنرا پدیدهای خشن میدانیم که قربانیان آن انسانها، حیوانات و محیط زیست هستند که نسبت به انسانها، کمتر مورد توجه قرار میگیرند چرا که شاید برخی جنگ را فقط برای انسانها مضر میدانند.
گذشته از این، ضمن رد نگاه صفر و صدی به رسانهها که آنها را کاملا مستقل یا برعکس کاملا وابسته بدانیم، به هیچ وجه منکر تاثرپذیری افکارعمومی از رسانهها نیستیم بلکه تاکیدمان لزوم توجه بر عوامل دیگری همچون زمان وقوع جنگ، میزان حمایت مردم از حکومت، استقلال رسانهها، کیفیت زیرساختهای ارتباطاتی و در نهایت میزان دسترسی مردم به اینترنت در کشور جنگ زده مورد بحث است.
باتوجه به اهمیت هر یک از موارد مورد اشاره، ما تنها به بررسی موردی که تاثیر آن را بیشتر از دیگر عوامل میدانیم، یعنی آزادی رسانهها و میزان دسترسی مردم به فضای اجتماعی در هر دو کشور اوکراین و یمن میپردازیم. ناگفته پیداست که تفاوت فاحشی میان امکانات زیرساختی، فناوری، اینترنت و شبکههای ارتباطی در اوکراین با یمن، سوریه و افغانستان وجود دارد و آمارهای دسترسی مردم به تلفن همراه و رسانههای اجتماعی کاملا گویای شرایط هر یک از کشورهاست. در اوکراین زیرساختهای ارتباطی و مخصوصا فضای اجتماعی در حدی است که حتی درصد قابل توجهی از روستاییان به اینترنت دسترسی دارند و از کودک گرفته تا بزرگسال و از روستایی گرفته تا شهری، در فضای اجتماعی حضور داشته و بسته به نیازشان از آن استفاد میکنند.
اما در کشوری چون یمن، افغانستان و سوریه، علاوه بر آنکه سطح توسعه فناوری و ارتباطات اینترنتی بسیار مبتدی و توسعه نیافته است، استفاده از موبایل و اینترنت در خانوادههای شهری هم چندان معمول نیست چه برسد به خانوادههای روستایی! در این جوامع رسانههای جمعی، که آنها هم غالبا در اختیار دولت هستند، بصورت گزینشی اخبار جهان را اطلاع رسانی میکنند و اغلب مشغول انجام رسالت اصلی خود، یعنی تبلیغ ایدئولوژی دستگاه حاکم هستند.
باتوجه به موارد مذکور است که ما معتقدیم موبایل هر شهروند اوکراینی عملکردی به مراتب بهتر از تسلیحات مدرن روسی ارائه کرده و بوسیله همین موبایل و تهیه و پخش اتفاقات جنگ، اولا موجب گسترش روحیه مقاومت ملی و ایستادگی مقابل ارتش متجاوز روسیه در میان ملت اوکراین شده و ثانیا توانسته افکار جهانی را با خود همراه و همدل سازد. این عملکرد مورد بحث، نه دستاورد یک شبه توسط دولت اوکراین، بلکه حاصل سالها آموزش استفاده از ارتباطات و نحوه مشارکت از طریق اجتماعی کردن مردم است که بوسیله کار ویژههای دمکراسی صورت میگیرد و این همان چیزیست که یمن، سوریه و افغانستان در رتبهبندیهای جهانی، در قعر جدولها هستند.
لازم بذکر است زمانیکه کشور جنگ زده فاقد زیرساختهای ارتباطی و اینترنتی باشد و افزون برآن، مردم نحوه استفاده از رسانههای اجتماعی را آموزش ندیده باشند، طبیعتا امکان ایجاد ارتباط، تولید و تهیه محتوا با جهان خارج ممکن نیست و بدین صورت جهانیان نیز از آنچه در آنجا میگذرد بی اطلاع خواهند ماند. ممکن است عدهای با اشاره به حضور برخی خبرنگاران و عکاسان خارجی که برای جمعآوری اطلاعات به کشورهای جنگ زده اعزام میشوند، حضور آنها را برای پوشش وقایع جنگ کافی قلمداد کنند و آنگونه که ما برای رسانههای اجتماعی اهمیت و اولویت قائلیم، قائل نباشند؛ که در این صورت سوالی که باید این عزیزان بدان پاسخ دهند این است:
آیا ارزش گزارش خبرنگاری که جمعآوری خبر صرفا برایش ارزش کاری دارد و جهت حفظ جان خود به هیچ وجه حاضر نیست وارد صحنههای درگیری شده و آنچه واقعا رخ میدهد را به تصویر بکشد، با ارزش گزارش شهروندانی که در اثر تجاوز به کشورشان زندگی و کاشانه خود را از دست داده و هیچ امنیتی ندارند و یکی از طرفین درگیری خودشان هستند، قابل قیاس است؟ طبیعتا و عقلا شهروندی که در مرکز درگیری قرار دارد، حقیقت را بهتر از خبرنگاری ضبط میکند که از دور شاهد درگیری و جنگ است و هیچ علاقهای برای خطر کردن ندارد. لذا ازاین جهت است که ما بر لزوم وجود فضای اجتماعی مناسب که گردانندگان آن مردم و بخش خصوصی هستند و هم تولید و هم مصرف محتوا توسط نهادهای غیررسمی صورت میگیرد، تاکید میکنیم و آن را عامل پیروزی ملت اوکراین در نبرد با پوتین میدانیم. عاملی که در کشورهای یمن، افغانستان و سوریه وجود نداشت یا بخاطر ضعف اساسی نتوانست عملکرد خوبی نشان دهد وگرنه هیچ انسانی به فکر تبعیض و ارزش گذاری نیست! اینکه در قرن حاضر حاکمان کشورهای کمتر توسعه یافته اعتنایی به ادغام شدن در دهکده جهانی ندارند، نه از سر احساس عدم نیاز، بلکه از ترس به خطر افتادن پایههای حکومتشان است چرا که اعمال قدرت بر مردمی بیخبر، سهلتر از اعمال قدرت بر مردمی آگاه و مطلع است. شاید از همینرو است که کیم جونگ اون در کره شمالی با دیوار صیانت، از ارتباط مردمانش با آن سوی دیوار جلوگیری میکند تا مبادا مردمان کره شمالی با نظامهای دمکراتیکی آشنا شوند که در آن، حکومت تابع اراده جمع مردم است نه تابع اراده پیشوا یا رهبر فقید! و متعاقب این آشنایی، خواستهای جدیدی مطرح شود که حاکمیت حاضربه پذیرش آنها نیست! در جمعبندی مطلب، نکته حائز اهمیت راهاندازی اینترنت ماهوارهای استارلینک است که متعاقب حمله روسیه و تخریب زیرساختهای ارتباطاتی اوکراین، با درخواست وزیر تحول دیجیتال اوکراین و موافقت ایلان ماسک، فعال شد. این مسئله گویای آن است که وقتی منافع دولت و ملت در یک راستا تعریف شود و حاکمیت اصلی از آن مردم باشد، حکومت از حضور مردم در جهان اجتماعی هراسان نخواهد شد. حال آنکه در جهان سوم برخی از حکومتها عکس خواسته مردم عمل میکنند و در پی محدودیت دسترسی مردم به اینترنت و جهان اجتماعی هستند! با مقایسه فضای اجتماعی و رسانهای دو کشور اوکراین و یمن بدین نتیجه میرسیم که پوشش سریع و گسترده اخبار که در بعد خارجی باعث آگاهی جهانیان و در بعد داخلی باعث وفاق ملی میشود، تنها یکی از کارکردهای رسانه است. به نظر میرسد به همین خاطر است که رسانه و مطبوعات را رکن چهارم دمکراسی نامیدهاند چراکه با افزایش اطلاعات و آگاهی اجتماعی، نه تنها منافع دولت و ملت تعارض پیدا نمیکند، بلکه خواست دولت، همان خواست مردم است!