التهاب و اعتراضات این روزهای ایران، نشان از جسم تیماری دارد که ما آنرا نادیده گرفتیم، صدایش را نشنیدیم و توجهی هم نکردیم و حالا شد آنچه که میتوانست نباشد و اکنون فغان این درد چرک آلود دل هر دردمندی را به درد میآورد. بیتعارف باید گفت که این معترضین، ایرانی هستند و حاکمیت بایستی بدون فرافکنی و کتمان مسئله، درصدد شنیدن صدای اعتراضها بربیاید. فضای ملتهب این روزهای کشور، حاصل همان کتمانهای مداوم دایره قدرت است که قبول ندارد ممکن است سیاستی را به اشتباه اجرا کند.
در عصری که فشردگی زمانی و مکانی، دهکده جهانی را به وجود آورده، خطاست اگر فکر کنیم به آسانی میتوان هر صدایی را خاموش کرد و هر نوع رفتاری را بوسیله ارعاب و تبلیغ انجام داد.
جنبشهای اجتماعی نوین نه تنها در ایران، بلکه در هر دولت-ملتی و حتی فراتر از آن، همیشه وجود داشته و مسئلهای حذف شدنی نیست اما نوع برخورد با آن، بسته به نوع سیستم سیاسی حاکم متفاوت است. سیستمی که دمکراتیک باشد، معمولا درصدد حل و رفع خواست معترضین خواهد بود. در جامعهای که سیستم سیاسی آن ادعاهای قابل تاملی در تمام جنبههای سیاستگذاری و حکمرانی دارد و مدعیست که جامعه نیز سیستم سیاسی را میپسندد و حامی آن است، باید به گونهای متفاوت در قبال انتقادها عمل کند.
معترضین این روزها، حرفهایی دارند که شاید پیش از این، از انحاء مختلفی درصدد بیان آن بودهاند اما گوش شنوایی پیدا نکردهاند. هر جامعهای بنا بر باورهایش، آرمانهایی دارد که شاید مشترک با بسیاری از دیگر جوامع باشد و بتوان آنها را در ردیف خواستهای ابتدایی هر انسانی جای داد.
آزادی نه شعاری توخالی و سطحی، بلکه آرمانی عمیق است که نیاز یک انسان آزاده و شریف را شامل میشود که میخواهد بدون ترس از سرکوب و حذف شدن، زندگی مطلوبی کسب کند اما با تاسف ما شاهد اجابت آن از سوی حاکمیت نیستیم.
واقعیت این است که بی اعتمادیِ حاصل از کتمان رخدادهای اشتباه صورت پذیرفته توسط حکومت، پشتوانه حمایتی سیستم را به میزان زیادی کاهش داده است. بنابراین کاهش میزان اعتماد به سیستم، خود باعث تلقی عدم پذیرش حرف مخالف از سوی قدرت میشود و این نقطه، شروع اعتراضات خیابانی بجای اعتراضات گفتمانی میشود که خشونت، درگیری، شعارهای ضدحکومتی و پرخاش شاخصههای آن است.
ای کاش بجای کتمان اعتراضات، به بازسازی اعتماد عمومی همت بگمارند تا خشم انباشت شده جامعه، خود را در قالب اعتراضات مدنی بروز دهد نه اینکه مقابل به مثل از طریق خسارت زدن به سرمایه ملی، الگوی رفتاری این اعتراضات شود. اما اکنون که مدتی است کتمان نارضایتیهای عمومی، خود را از طریق اعتراضات خیابانی نشان میدهد، بنظر میرسد نمیتواند سرانجام خوبی داشته باشد.
طرفه آنکه، انسداد تمامی مجاریهای گفتگو حتی در ساحت پر ادعای دانشگاه و تعلیق و تنبیه معترضان اگر سریعا مورد بررسی قرار نگیرد، این خشم انباشت شده خود را در کف خیابان نشان خواهد داد که میتوانست در عرصه گفتوگو حل و فصل، و راهکارهای برون رفت از آن برای ساختن جامعهای مدنی، آزاد و مترقی تدوین گردد و توسط مجریان سیاستگذاری، اجرا گردد. اما افسوس که چنین نیست.