۰
چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۴۶

فرانسه از فین کن اشتاین تا پسابرجام 

سیدقائم موسوی
فرانسه در اذهان ایرانیان تصویر دوگانه ای داشته است. فرانسه اگر چه کشوری استعمارگر بود اما ترکش های استعماری اش کمتر گریبان ایران را گرفته بود. زمانی فتحعلیشاه قاجار برای افزایش توان مقاومتش در برابر روسیه تزاری دل به امپراطورش ناپلئون بسته بود. با او معاهده «فین کن اشتاین» را منعقد کرده بود، اما جوهرش خشک نشده، با عهده نامه ی «تیلسیت» (قراردادی میان روسیه و فرانسه) از حیزِ انتفاع افتاد.
فرانسه از فین کن اشتاین تا پسابرجام 
فرانسه در اذهان ایرانیان تصویر دوگانه ای داشته است. فرانسه اگر چه کشوری استعمارگر بود اما ترکش های استعماری اش کمتر گریبان ایران را گرفته بود. زمانی فتحعلیشاه قاجار برای افزایش توان مقاومتش در برابر روسیه تزاری دل به امپراطورش ناپلئون بسته بود. با او معاهده «فین کن اشتاین» را منعقد کرده بود، اما جوهرش خشک نشده، با عهده نامه ی «تیلسیت» (قراردادی میان روسیه و فرانسه) از حیزِ انتفاع افتاد. ​​​​​بعدها اگر چه فرانسه همچنان در نگاه حکومت، ناصواب، در چشم و دل روشنفکران اما قابل احترام بود. دیالوگ عباس میرزا با ژوبر، دیپلمات فرانسوی هنوز هم جالب است.
انقلاب 1789 و شعارهایش، روشنفکرانش از جمله کافکا، روسو، آندره ژید، ژان پل سارتر، جمیز موریه و غیره الگوهایی قابل اتکاء بودند. زبان فرانسه زبان فاخری قلمداد می شد. حتی محمدرضاشاه مکالمات سری اش را به فرانسه انجام می داد. در نگاه او ژنرال دوگل شخصیت قابل تمجیدی بود. پدرش را هم با ناپلئون قیاس می کردند که هر دو از سربازی آغاز و دستِ آخر شنل شهریاری را پوشیدند. شاید قیاسِ بی ارتباطی نبود حداقل در سرنوشت شان، که هر دو برکنار و به جزیره ها تبعید شدند. جلال آل احمد، شریعتی، شاملو، هدایت و سایر روشنفکران ایرانی بر خلاف روشنفکران چپ که دل به ادبیات کشور شوراها سپرده بودند، انس و الفت بیشتری با ادبیات فرانسه داشتند.
فرانسه در گذارِ قدرت از سلطنت به جمهوری هم خواسته یا ناخواسته درگیر شد. در فرانسه بود که مبارزه اپوزیسیون با شاه شکل و شمایل جهانی پیدا کرد. چند صباحی قلبِ انقلاب از قریه ی کوچکی در فرانسه می تپید و خون لازم را به تهران پمپاژ می کرد. جلسه ی تاریخیِ سران کشورهای چهارگانه (فرانسه، آمریکا، بریتانیا و آلمان) و در جزیره گوادلوپِ آنها، خروج شاه را نسخه پیچی کرد. بلندپروازی های هسته ای شاه با قرارداد ده درصدی شرکت اورودیف آنها می رفت که جامه عمل بپوشد. فرانسه موجدِ اصلیِ توانِ همیشه مبهم اسرائیل هم بود.
اینگونه فرانسه در پیچ های تاریخی مربوط به ایران حضور پررنگی داشت. در ادبیات و سیاست و صنعت!
فرانسه اکنون نیز بنا دارد در مناسبات مربوط به ایران تحرک بیشتری داشته باشد. طبیعتاً نارویِ دقیقه ی نودیِ وزیر امور خارجه اش در پلانِ نهایی «برجام» در خاطرمان مانده است. فرانسه بعد از برجام و وقتی که ترامپ آنرا به مسلخ برده بود بسیار تلاش کرد که پلی میان ایران و آمریکایِ ترامپ ایجاد کند، جایی که موفق نشد. روحانی به سختی با خنده های هیستریکش به لغزندگیِ مارماهی با معجونی از خوف و شوق و حسرت، جان سالم به در برد. 
فرانسه و اروپا در تنشِ رو به تزاید آمریکا و اروپا در دوره ی ترامپ در تلاش بودند تا از وخامت اوضاع و وقوع جنگ جلوگیری کنند. ترامپ که تمام شد و ابرهای سیاه جنگِ خواسته یا ناخواسته کنار رفتند، اروپا دیگر دل آسوده از رفتارهای هیجانی و خودسرانه خود تبدیل به مدعی شدند. برای ایران رجزخوانی می کنند. فرانسه دوباره در نقشِ «بتایِ منفی» فرو رفت. ایران باید چه کار بکند، چه کار نکند و قس علیهذا...
شاید نامعمول ترین رفتار فرانسه به اظهارات آنها در مورد ضرورت وجود عربستان و دیگر کشورهای منطقه در مذاکرات مربوط به برجام است. در حالی که برجام با انواع دردسر مواجه هست و چگونگی اعاده ی آن خود هزاران مشکل ریز و درشت دارد، موضع فرانسه نمایی از تمثیلِ «قوزِ بالا قوز» و حضور عربستان نوعی حضور «خروس بی محل» است. قضیه ای که شدنی نیست و بر فرض محال هیچ گونه کمکی به پیشبرد امور مربوط به برجام نیز نخواهد کرد. مسئله ای که از جوانب مختلف غیر منطقی و ناشی از همان سازهای ناکوکی هست که فرانسه گاه و بیگاه کوک می کند. به نظر می رسد بیشتر برنامه ای برای دلخوشی عربستان باشد تا سیاستِ پخته و منبعث از هماهنگی با سایر کشورهای همسو بویژه اتحادیه اروپا، نوعی تیر در تاریکی و شاید چند پاره کردن تمرکز ایران و درگیر کردنش با شرایط غیرمنتظره... نشانه اش موضع اتحادیه اروپا پیرامون این اظهارات و شخصی خواندن آنها... چرا که اختلافات ایران و عربستان و کشورهای منطقه از جنسی دیگر و مستلزم کنسرتی دیگر است.
خبر فعال شدن اتحادیه اروپا برای میانجیگری با ایران و آمریکا و مذاکره با آن کشور برای بازگشت به برجام و رفع تحریم ها اقدام مثبت و رو به جلویی است که قادر است پالس های منفی فرانسه را بی تاثیر و در خودش هضم کند. اتحادیه اروپا به خوبی می داند که تنها و تنها راه باز شدن باب مذاکره این است که آمریکا به برجام برگردد. و همچنین بخوبی واقف است که سراغ باز کردن گرهِ کورِ مناقشه برود. گرهِ کور مربوط به آمریکاست. اگر این گره باز شود می توان سراغِ گره های دیگر رفت و بخت آنها را آزمود! گرهی که شاید بتواند مقدمه ای برای کلافِ سر در گم روابط ایران و غرب باشد! و شاید هم نباشد! باشد و نباشد این کلاف به عوامل مستقیم و غیر مستقیم زیادی ارتباط وثیقی دارد، مهمترین عامل مستقیم اراده ی طرفین ماجراست که در محکِ آزمونی جدی قرار دارد! زمان و به ویژه خواستِ نیروهای ثالث به نفعِ هیچ کدام نیست!
کد مطلب: 144335
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *