سوال درباره اینکه چه کسی بهتر است رئیس جمهور بعدی ایران باشد ممکن است با توجه به وضعیتی که بعد از حسن روحانی بر جامعه ایران رفت سوالی نباشد که باعث تحریک مردم به مشارکت سیاسی در عرصه انتخابات شود ولی به چند دلیل لازم است به این سوال پرداخته شود:
۱-ریاست جمهوری در ایران، جولان اصلی رقابت گروه های سیاسی در ایران است که تبلور ملی و عمومی آن برجسته و آشکار است.
۲-"سیاستمداری" در ایران یک مشکل است و لازم است به آن پرداخته شود؛ چرا که با معضل سیاستمدار شاخص و معیار، به جد مواجه هستیم.
۳-مسئله حکمرانی و پرداختن به محوریت "کارآمدی" و "کارایی" از اهمیت زیادی برخوردار است.
برای اینکه موضوع این یادداشت پیش برده شود لازم است نکاتی ذکر شود:
-به طور معمول و البته خیلی تفکیک نشده، در حال حاضر دو طیف سیاسی چپ و راست در ایران به صورت رسمی فعالیت میکنند اما نحوه انتخابگری و تعیین افراد آنها به صورت فرایندی معلوم نیست. در هر طیف، گروههایی وجود دارند که به صورت تیمی کنار هم قرار گرفتهاند و مردم هم عضو رسمی هیچ حزب و جناحی نیستند و به افراد و برخی برنامه ها همراهی همدلانه دارند.
-در عرصه انتخابات، اقبال عمومی و رای بالا دارای اهمیت است. واقعیت نشان داده است که طیف راست از رای عمومی بالایی برخوردار نیست؛ چپیهای مورد تایید حاکمیت هم در عمل، توان لازم برای پیشبرد کارها را ندارند. فردی چون احمدینژاد هم که با حمایت راست روی کار آمد در عمل از کارایی لازم برخوردار نبود جز اینکه "پوپولیسم" را گسترش داد و البته تنها مزیتش این بود که پوسته ضخیم نخبگان ابزاری را شکافت و گروه جدیدی از کارگزاران را وارد عرصه حکومت گری و نخبگان ابزاری کرد.ولی در عمل نتوانست از ظرفیت ملیِ ایرانی استفاده کند و ویژگی اقتدارگراییاش باعث شد تنها فرد اصلی کابینهاش باشد و بقیه اعضا در حاشیه باشند و از خود اختیاری نداشته باشند.
-حسن روحانیِ راستگرا که با شعارهای چپگرایانه و با رویکرد اعتدالی روی کار آمد با حمایت طیف چپ، جایگاه ریاست جمهوری را بدست آورد؛هر چند در عمل در مسیر شعارها و اهداف حامیانش حرکت نکرد و کارنامه خوبی هم از خودش بجا نگذاشت.
-اینکه چه کسی بهتر است رئیس جمهور ایران باشد با عطف توجه به تجربه ریاست جمهوریهای گذشته، مستلزم توجه به سیاستمداری و جایگاه این نهاد است.
-واقعیت این است که درست یا غلط، رئیس جمهور باید همراستا با نهاد رهبری حرکت کند و این البته با طرح شعارهای بنیادی در کارزار انتخابات و عرصه عمل قوه اجرائیه در تناقض است. هر چند در حال حاضر برخی کاندیداها شعارهایی میدهند که برای ۴ یا حتی ۸سال و ظرف قوه مجریه امکان تحقق ندارد و در اختیار این نهاد نیست. به نظر این از اشکالات انتخابات در این نهاد است.
-فعالیت در سطح بالای سیاسی در هر جامعهای، مستلزم فعالیت حزبی شفاف است که در ایران این نقیصه بخاطر ناکارکردی احزاب وجود دارد. سیاستمداران فعال در ایران در بهترین حالت برای خود، گروه، تیم و قرارگاه و تشکیلاتِ رفاقتی ایجاد کردهاند که در راستای اهداف عمومی خود از آنها بهره میگیرند.
-گرِهی که در حال حاضر ایجاد شده این است که چهره سیاستمداران در ایران به گونهای شده که اعتماد به کارایی و کارامدی آنها به شدت پایین آمده است. با این اوصاف، چارهای جز اندیشیدن به فردی که قرار است در جایگاه رئیس جمهور قرار بگیرد، نیست. بخاطر همین در این یادداشت به آن ورود شد که حداقل کار ممکن این باشد تا گرههای این حوزه مطرح شود. الان مسئله کارایی و کارآمدی در اولویت است؛ طیف فکری و سیاسی آن هم مهم نیست و از این جهت اینکه چهکسی میتواند کارایی و کارایی را محقق کند معطوف به نتیجه برای مردم دارای اهمیت است.
-باید امیدوار باشیم که قهر مردم با انتخابات برای سیاستمداران، حاکمیت و نظام سیاسی طولانی نشود و به بیتفاوتی و حتی خشم مبدل نشود و در این بین، باید هر چه توان و ظرفیت وجود دارد برای ارتقاء کارامدی و کارایی سیستم بکار گرفته شود.
-سیاستمداران موجود باید به این نکته توجه کنند که "کارایی" و "کارامدی" و موضوع "حکمرانی"، مسئله مهمی است و باید در این مسیر گام بردارند و رئیس جمهور بعدی باید در این راه باشد. چپ و راست جناحی سیاسی آن هم فرقی ندارد؛ این مشکل، معضلی است معطوف به کلیت نظام و باید با قاطعیت و تمام قوا به آن توجه شود.