این روزها صحبت از طرحی است که سود سرمایه های بانکی را کاهش می دهد. این اقدام، حرکت معنی داری است که دولت در تلاش است تا نتایج چندگانه ای را از آن برداشت کند. در حالیکه بورس رشد خوبی داشته، آسمانِ شفافی در بازارهای طلا، زمین و مسکن و خودرو وجود ندارد. در این عرصه ها، بازار در حالت بُهت و از ویژگیِ فنری برخوردار است. ساز و کارهای نظارتیِ موثری نیز بر آنها حکمفرما نیست. عرضه و تقاضای هژمون بر آنها از آیتم های اصولی تبعیت نمی کند. آنچه حکمفرماست ابرهای سیاهِ غیرباران زاست! فروشنده ها چشم انداز روشنی ندارند و خریدارها در برزخِ تردید و دودلی آنها در هاله ای از بی تصمیمی غوطه ورند! البته خریدارها چون امیدی به بهترشدن اوضاع ندارند در هر صورت خرید را مفید می دانند اما فروشنده ها با هر قیمتی که بفروشند احساس خسران می کنند! با اشراف به همین قضایا دولت خوش بین است که با کاهش سود بانکی، نقدینگی را به سمت بورس هدایت کند. با این کار در وهله اول، او قادر خواهد بود تا بازارهای موازی مانند ارز و طلا و به تبعش تورم را نیز کنترل نماید. در قدم دوم با توجه به فشار تحریم ها، افت شدید و بی سابقه قیمت نفت،عدم امکان فروش آن و آشفتگی اقتصادی، و مهمتر از همه تمایل به فروش سهامش در بازار بورس، قصد دارد نقدینگی لازم را در بورس ایجاد کند تا سهامداران بتوانند سهام مذکور را بخرند. دولت هم بخشی از کسرِ بودجه اش را تامین می کند. گذشته از افتِ شدید قیمت نفت، کرونا و به دنبال آن رکود اقتصاد جهانی تقاضا برای سایر محصولات معدنی، پتروشیمی و فلزات را کاهش محسوسی داده است. این امر باعث می شود دولت نتواند ارز مورد نیازش را تامین کند. البته الزاماً طرح دولت نمی تواند تماماً به نتیجه برسد، بالاخره بخشی از این نقدینگی سرمایه گذاری شده در بانک ها متعلق به کسانی است که با روحیه ی محافظه کاری، ریسکِ سرمایه گذاری در بازارهای پرریسک را به سود ثابت اما کمتری ترجیح داده بودند. خوشبینانه کسرِ محدودی از این پول ها به سمت بورس سرازیر خواهد شد. بخشی دیگری سمت بازارِ زمین، مسکن و خودرو خواهد رفت.
مولفه های بنیادین نشانگر افزایش قیمت ارز است اما تنها فاکتوری که از آن ممانعت به عمل آورده، کاهش تقاضا می باشد. دقیقاً عاملی که باعث رونق بورس شده است. یعنی طوفانِ جریانِ نقدینگی به سمت بورس سرازیر شده است!
بورس، بازار نوینی است که آیتم های برد و باخت در آن به شدت متفاوت از فرمول بازارهای سنتی است. اگر چه شفاف و سهل الوصول است اما تمایلِ سهامداران به سمت آن که از قضا بسیاری از آنها مبتدی هستند، به همان میزان که می تواند روزهای سبزی را نوید بدهد در کسری از ثانیه و عدم اشراف به روندِ تحلیل های تکنیکال و بنیادین و حباب هایی که بر فضای تولید می شود، قادر است روزها را با سرعتِ غیرقابل باوری به روزهای قرمز تبدیل کند.
فی الواقع مهمترین تمایز بورس با سایر بازارها تعیین کنندگی آیتمی به عنوان ریسک و زمان اتخاذ تصمیم است. ریسک به صورت خیلی ساده عبارت است از ناهمخوانی واقعیتها با پیش بینی ها! خرید به انتظار برآورد حدسیات! هر چه آنها کمتر تناسب داشته باشند، بیشتر ریسک صورت گرفته است. زمان خرید و فروش نیز آیتمی حیاتی است؛ خرید با طمانینه، فروش با حوصله! همین امر بورس را در عین جذابیت ها و هیجانهایش شکننده می کند و سیلِ عظیمی از سهامدارانی را در کنار هم قرار می دهد که به شدت آماتور هستند و دلخسته از سایر بازارهای راکد، به انتظار سود (بهتر است بگویم جلوگیری از بی ارزش شدن پول هایشان)، سرمایه هایشان را به این بازار گسیل کرده اند. روند تحلیل های حرفه ای و عدم اشرافیت خیل بزرگ سهامداران موجب سرگردانی سهامدارانی می شود که هیجان زده در صف های طویل خرید و فروش در نوسان هستند.
این امر باعث می شود دو ملاحظه ایجاد شود یکی برای سهامداران که با دقت و حوصله اقدام به خرید سهامی بکنند که از اعتبار لازم برخوردار هستند و حداقل دو آیتم را مد نظر قرار دهند یکی خرید بر اساس اطلاعات مورد وثوق و دیگری تنوع سبد خرید! دیگری برای دولت که با هدایت سیلِ خروشان نقدینگی به سمت بورس از الان سیاست های لازم برای حمایت از آن را تدارک ببیند. در غیر این صورت روزهای قرمزی برای سهامدارانی قابل پیش بینی است که صرفاً بدون اشراف به زوایای پیدا و پنهان بورس و تسلط بر مکانیزم های معاملات بورسی سر از تالارهای شیشیه درآورده اند. امیدواریم که بورس روند مثبتش را ادامه دهد.