منطقه آزاد انسانی، راهی برای کاهش شکاف با جامعه ایرانی دور از وطن داستان ایرانیان خارج از کشور، داستان پر غصه ایست. در گیر و دار چالش های روز مره ای که کشورعزیزمان با آن گرفتار است، برای بسیاری مسئله ایرانیان خارج از کشور موضوعیت چندانی نمی یابد. اما سخن از میلیونها ایرانی است که اتفاقا می توانند در خروج از همین چالش ها برای کشور موثر و مفید باشند اما متاسفانه در بی اعتمادی گسترده و شکاف رابطه دولت ملت، رابطه ایرانیان خارج از کشور و دولت رابطه ای فرسوده و فراموش شده است که زیربنای آن نگاه منفی و بدبینانه به این دسته از شهروندان ایرانی است. تصویر ذهنی بسیاری از مردم از ایرانیان خارج از کشور، مردمی با زندگی مرفه، «غربی گونه» و بی درد است. در میان مسئولان این ذهنیت نیز افزون می شود که مهاجران ایرانی، مردمانی بی دغدغه، بی مبالات، غیر قابل اعتماد و حتی وابسته اند. و لذا عجیب نیست که در ادبیات سیاسی بسیاری از مقامات کشور این دسته از ایرانیان کمتر از هر قشری مورد توجه قرار گرفته اند، گویی که بخشی از ملت و وطن محسوب نمی شوند. متاسفانه حتی بعضا مردم فروشی نیز می شود و به منتقدان داخلی و بسیاری از مهاجران ایرانی چوب حراج زده می شود و در تسویه حساب های سیاسی و هر انتخابات، کرور کرور از مردم و نخبگان وطن به راحتی به عنوان عامل یا لیست بیگانه معرفی می شوند.
در حالی که بسیاری از کشورها برای مردمان دور از وطن خود سیاست های تشویقی و ترغیبی برای حفظ ارتباط با میهن در نظر می گیرند، اما نگاه منفی غالب در کشورمان، آثار وضعی فراوانی برجای گذاشته که در سایه آن بسیاری از ایرانیان خارج از کشور، نظام را حامی و پشتیبان خود نمی یابند. با چند سال زندگی در خارج از ایران در می یابیم که اگر ایرانیان دچار مشکلات حقوقی یا سیاسی یا اقتصادی شوند چه بسا به اندازه حمایت دولت های بسیار کوچک از اتباعشان هم از آنان حمایت نمی شود. عملکرد بسیاری از سفارت خانه های ایران که صرفا نقش نمایندگی وزارت خارجه را در حد ضعیفی ایفا می کنند و نه نمایندگی کلیت ایران را، سبب شده است تا مهاجران ایرانی، خود را از جمله بی پناه ترین مهاجران جهان بدانند. ای کاش وزرای محترم خارجه در کارکرد سفارتخانه های ایران تجدید نظر کنند.
در میان مشکلات و مسایلی که ایرانیان خارج از کشور با آنها روبرو هستند، این نوشته بر یک موضوع خاص و البته بسیار مهم و راهگشا چه از نظر انسانی و اخلاقی و چه از منظر اعتماد سازی متمرکز است: راه حلی برای مهیا کردن امکان دیدار ایرانیان خارج از کشور با خانواده هایشان از طریق تشکیل منطقه آزاد انسانی و مذهبی. از این رو حریم و حرم نورانی مشهد الرضا (ع) که نقطه امید و آرامش همه ایرانیان و به بیان حضرت امام (ره) پایتخت معنوی ایران است به عنوان منطقه آزاد انسانی و مذهبی برای دیدار ایرانیانی که به هر دلیل از نظر مسئولان برای رفت و آمد به ایران با موانعی مواجه هستند، پیشنهاد شد. علاوه می توان یک زمان مشخص نظیر نوروز و ماه فروردین را به عنوان زمانی آزاد برای آمد و شد ایرانیان خارج از کشور به تمام ایران یا شهرهای مرکزی نظیر اصفهان و شیراز و تبریز و …. قرار داد. تصریح می کنم این یک پیشنهاد با نگاه و علائق شخصی نیست و ما حصل تجربه چندین ساله زندگی در خارج از کشور است. می دانیم که ایرانیان بسیاری به دلایل سیاسی٬ اجتماعی و حتی فرهنگی تصور می کنند که امکان بازدید معمول از ایران را ندارند. نگرانند هنگام بازگشت با سختگیری های غیر معمول مواجه شده و زندگی طبیعی یا شغلی خود و زن و فرزندشان مختل شود. انتشار گاه به گاه سختگیری نسبت به ایرانی های دو تابعیتی بر این دغدغه افزوده است. در سایه همین عدم اطمینان ها، ایرانیان بسیاری در تاب و فراغ ایران می سوزند. و این دل نگرانی ها سبب شده بسیاری نیز با صرف هزینه های گزاف در کشورهای همسایه، موفق به دیدار بستگان خود شوند و تعدادی بیشتر، داغ دیدار سرزمین آباء و اجدادی و پدر، مادر، فرزند و خواهر و برادر را برای همیشه در دل داشته باشند. ممکن است گفته شود مشکل آمد و شد مسئله ی همه مهاجران نیست. آری چنین است اما در فضای بی اعتمادی که بر عموم مهاجران سایه افکنده و حتی آنانی که مشکلی ندارند از آمد و شد و سرمایه گذاری به ایران خودداری می کنند ، رویکرد تشکیل منطقه آزاد انسانی و حریم امن مذهبی ، ایجاد پل عاطفی و انسانی و مقدمه ای اعتماد ساز برای همه مهاجران هموطن است.
ای کاش در شرایطی بودیم که همه بتوانند با اطمینان خاطر در همه زمانها به کشور سفر کنند.
اما با توجه به شرایط و حساسیت های فعلی بر روی جمع کثیری از ایرانیان دور از وطن، تشکیل منطقه آزاد انسانی وحریم امن مذهبی، بدین معناست که هر ایرانی -فارغ از گذشته اش- بتواند این ضمانت را داشته باشد تا در همه ایام سال حداقل در مشهد الرضا که حرم امام علی ابن موسی الرضا (ع) است و یا در ایام نوروز دیدارش از همه وطن و آشنایانش را تازه کند، بدون آنکه نگران تبعات احتمالی باشد. البته روشن است که حساب کسانی که جنایتی مرتکب شده اند، جداست. ایجاد چنین منطقه ای، خلق نوعی استثنا در روابط دولت-شهروندی است. در جهانی که در چنبره سیاست به دام افتاده است، خلق استثنایی که امکان حیات و زندگی فارغ از حوزه سیاست و چنبره دولت را فراهم بکند اقدامی بدیع و انسانی است که می تواند تبعات مثبت فراوانی به دنبال داشته باشد. می دانیم که دولت ها قدرتمند هستند و می دانیم که در فضای درون مرزی دولت سیطره مطلق بر تمام امور دارد. از زاویه همین سیطره است که دولت می تواند استثنایی مکانی و زمانی ایجاد کند تا زندگی از نوع دیگر نیز مجال تحقق بیابد. این ویژگی و استثنا اتفاقا از مختصات حرم است، چنان که بستن راه مکه و مدینه و نجف و کربلا به روی زائران از هر ملیت و عقبه ای پدیرفته نیست.
چنین اقدامی می تواند گامی کوچک برای دغدغه ای بزرگ از ایرانیان خارج از کشور باشد. نگارنده از وضعیت ایرانیان خارج از کشور بی خبر نیست و اطمینان دارد اگر با موضوع ایرانیان مهاجر عالمانه، مسئولانه و دوراندیشانه برخورد می شد، امروز ایران عزیز از یکی از بزرگترین سرمایه های مادی و معنوی خود برخوردار بود. اینان هم دستاوردهای علمی و فکری و مادی خود را برای ایران ارمغان می آوردند و هم در خارج از ایران بهتر از بسیاری از سفارت خانه های متاسفانه ضعیفمانُ حامی کشورمان بودند. سفارتخانه هایی که بعضا نه درک درستی از وظایفشان و نه درک درستی از ارزش هموطنان خود دارند. ایرانیان مهاجر، عموما با تکیه بر توان علمی یا اقتصادی و توانمندی های فنی و حرفه ای خود فضای زندگی و زیست در مهاجرت را برای خود هموار می کنند و جامعه ای سرفراز و قابل اعتماد در کشورهای مختلف ساخته اند و با همه بی مهری ها حتی تاوان سیاست های داخلی را نیز می پردازند. هر منازعه یا مواجهه دولت با یک دولت خارجی که بعضا دلایل و مبانی اش نیز معلوم نیست برای مهاجران ایرانی در آن کشور بسیار گران تمام می شود. در این حال اکثر ایرانیان مهاجر، با غیرت و تعصب و تعلق به میهن ناهمواری های تحمیلی را به جان خریده و تلاش دارند نماینده شایسته ای برای ایران و هویت ایرانی باشند. از این رو می توان گفت بسیاری از ایرانیان نسبت به بسیاری ازمسئولان کشور تعصب و تعلقشان به میهن بیشتر است چرا که نه از سر قدرت یا دریافت مواهب مادی، بلکه از سر حقیقت به میهنشان عشق می ورزند و متاسفانه منافع یا تنگ نظری و کج سلیقگی عده ای، اجازه بهره مندی ایران از سرمایه های خود را نمی دهد و مانع رشد و اعتلای ایران و ایرانی می شود. به راستی چه دلیلی وجود دارد که عده ای نمی گذارند ایران از این همه سرمایه های معنوی و مادی خود بهره مند شود در حالی که ملل و نحل دیگر مهاجران خود را یک فرصت و سرمایه بزرگ معنوی و علمی و اقتصادی و سیاسی می دانند؟
امید است رسانه ها و دست اندرکاران کشور عزیزمان پیگیر گشودن گره از عموم مردم و فراتر از شخص باشند و فراتر از این موضوع در فکر ترمیم ذهنیت شکل گرفته پس از انقلاب، درباره مهاجران ایرانی و ارتباط آنان با سرزمین آباء و اجدادی باشند. همچنان که از خزر تا خلیج فارس و از اروند تا هیرمند، آب و خاک و حریم میهن است و باید برای آن با افتخار جان بدهیم، مردمان خوب سرزمین آباء و اجدادی نیز هر جا که باشند جان میهن هستند. برای جان میهن چه باید بکنیم؟