کارلوس کیروش در گفتوگویی مفصل با مجله انگلیسی«Four Four Two» به پرسشهای خوانندگان این مجله در خصوص مسائل مختلف پاسخ داد که در زیر میخوانید.
* شما همیشه میخواستید یک فوتبالیست شوید و با این رویا بزرگ شدید؟ دوران کودکیتان چطور بود؟
من در خانوادهای فوتبالی متولد شدم. پدرم یک فوتبالیست و مربی بود. هنوز هم آن خوشحالی یا ناراحتی که در پی نتایج یکشنبه شب به وجود میآمد را به خاطر میآورم. پیش از اینکه وارد دنیای فوتبال شوم با جو موجود در فوتبال آشنا بودم. پدرم که سابقه بازی در پرتغال را هم دارد در کنار ماتاتئوی کبیر بازی کرده بود که پیش از اوزهبیو سرشناسترین فوتبالیست موزامبیک بود.
* چطور شد که به دروازهبانی روی آوردید؟
رویایم این بود که یک مهاجم باشم ولی به دو دلیل قید بازی در این پست را زدم. اول اینکه استعداد کافی را برای بازی در این پست نداشتم، دوم اینکه شرایط موجود در فوتبال موزامبیک به من کمک نکرد. در موزامبیک تنها یک رده سنی برای فوتبال جوانان وجود داشت و در سن ۱۴ سالگی برخی فوتبالیستها شبیه مردان بودند. با این حال عاشق بازی کردن بودم. ۱۴ سالم بود که یک روز دروازهبانها بر سر تمرین نیامدند و فرصت را برای بازی در این پست پیدا کردم. درون دروازه ایستادم و عملکرد خوبی هم داشتم و همین شد که مربی از من خواست به عنوان دروازهبان به کارم ادامه دهم.
* مربیگری بازیکنانی همچون لوئیز فیگو و روی کاستا در تیم زیر ۲۰ سال پرتغال چطور بود؟
مربیگری تیم زیر ۲۰ سال پرتغال یک امتیاز بزرگ برایم بود که همیشه در خاطرم خواهد ماند. در آن تیم سخت کوشیدیم تا سیستم درست را جا بیندازیم و چند سال بعد دیدیم که چه نسل فوقالعادهای به فوتبال پرتغال معرفی شد. زمانی که آنها هنوز جوان بودند راهی تیمهای بزرگسالان شدند و جایگاه خود را تثبیت کردند. پرتغال منابعی که آلمانیها و انگلیسیها در فوتبال داشتند را در اختیار نداشت.
پرتغال ۱۰ میلیون جمعیت دارد که تنها نام ۸۰۰ هزار نفر فوتبالیست در آن به ثبت رسیده است. من در این راه پیشقدم شدم و ۱۲۰ هزار نفر بر این تعداد افزودم ولی با این حال هنوز هم از این حیث از کشورهای صاحب سبک فاصله داریم. این مشکل وقتی کاملاً به چشم میآید که پرتغال در مراحل پایانی رقابتها به تیمهای قدرتمند برخورد میکند. باید بازیکنان خودمان را بدون مصدومیت در اختیار داشته باشیم. گاهی اوقات با وجود مصدومانمان ۱۳ یا ۱۴ بازیکن داریم و همانند برزیل و آرژانتین نیستیم. ما در جام جهانی ۲۰۰۶ به مقام سوم رسیدیم ولی چهار سال بعد در جام جهانی آفریقای جنوبی، رونالدویی خارج از شکل و فرم خودش، سیمائوی مصدوم و نانی و پهپهای که در حال ریکاوری بودند را داشتیم.
* از اینکه در ابتدای دوران مربیگریتان هدایت تیم زیر ۲۰ سال پرتغال را برعهده گرفتید، متعجب نشدید؟
این داستان را برای نخستین بار است که میگویم. زمانی که آرتور خورخه در سال ۱۹۹۱ به یکباره از مربیگری تیم زیر ۲۰ سال استعفا کرد ما هنوز دو بازی دیگر از مرحله انتخابی قهرمانی اروپا داشتیم. همان موقع بود که رئیس فدراسوین فوتبال پرتغال با من تماس گرفت و گفت باید هدایت تیم را بر عهده بگیری. با پیشنهاد او موافقت نکردم و در ملاقات بعدی که با یکدیگر داشتم درخواست وی را نپذیرفتم. در آن زمان ۳۷ ساله بودم. پس از بحثی که با هم داشتیم رئیس با عصبانیت از اتاق خارج شد. نمایندگان رسانهها هم بیرون بودند. رئیس فدراسیون مجدداً به اتاق بازگشت و گفت که به رسانهها اعلام کردم تو مربی جدید تیم زیر ۲۰ سال هستی. اگر میتوانی برو و به آنها بگو که مربی بعدی تیم تو نیستی. فکر کردم رئیس با من شوخی میکند ولی اینطور نبود. شجاعت این را هم نداشتم که بروم و به آنها نه بگویم و اینطور شد که برای نخستین بار هدایت تیمی از پرتغال را بر عهده گرفتم.
* حضورتان در لیگ حرفهای فوتبال آمریکا (MLS) را چطور دیدید؟ حقیقت دارد که شما گزارشی در خصوص پیشرفت تیم ملی فوتبال آمریکا نوشتید؟
از حضورم در آمریکا لذت بردم. در سال ۱۹۹۴ از من خواسته شد سرمربی تیم ملی فوتبال آمریکا شوم ولی در سال ۱۹۹۶ پیش از اینکه جای آرسن ونگر را در تیم ملی ژاپن بگیرم هدایت تیمهای نیویورک و نیویورک مترو استارز را بر عهده داشتم و با روحیه فوتبال آمریکا آشنا شده بودم. پیش از جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه به عنوان مدیرفنی در تیم ملی آمریکا مشغول فعالیت بودم. به مدت یک سال در مورد فوتبال آمریکا تحقیق کردم و با بازیکنان و مربیان آمریکایی مصاحبههایی انجام دادم و از هادسون تا نیویورک؛ هر جا که میشد به تماشای فوتبال میپرداختم. خلاصه داستان این بود.
پس از یک سال تحقیق میخواستم بدانم که چطور میشود در یک دوره ۱۰ ساله این تیم را به قهرمانی رساند. چهره من را میتوانید تصور کنید که چه شکلی بود. گزارشی با عنوان «میتوانیم پرواز کنیم» نوشتم. پس از گزارشی که به رشته تحریر در آوردم فکر میکنم آمریکا تا حدود زیادی موفق به انجام این کار شد و پیشرفت خیلی خوبی هم داشت.
* چه اتفاقی بین شما و اتحادیه فوتبال آفریقای جنوبی افتاد که پیش از جام جهانی ۲۰۰۲ از سمت سرمربیگری این تیم در حالی که صعودتان به مرحله پایانی این رقابتها قطعی شده بود، استعفا کردید؟
داستان ساده و غمانگیزی است. من را به نژادپرستی متهم کردند که همین باعث شد یکی از بهترین فرصتهای زندگیام را از دست بدهم. حتی با نلسون ماندلا دیدار کردم و او به من گفت که میخواهد از بازیکنان سیاهپوست و سفیدپوست در کنار هم در تیم ملی آفریقای جنوبی برای جام جهانی استفاده کنم. به هر حال فرق من و فرانکویس پینار این بود که او پایان خوشی داشت و برای من اینطور نبود. شانس از دست دادن مربیگری تیم ملی آفریقای جنوبی در جام جهانی یکی از بزرگترین پشیمانیهای دوران حرفهایام است.
* شما برای مدت طولانی به عنوان سرمربی فعالیت کرده بودید، چطور شد که پذیرفتید دستیار سرالکس فرگوسن در منچستریونایتد شوید؟ خیلیها چنین چیزی را قبول نمیکنند.
یکی از بازیکنان من به نام کوئینتون فورتون برای تیم ملی آفریقای جنوبی و منچستریونایتد بازی میکرد و همین باعث ملاقات غیررسمی من و سرالکس شد. کوئینتون خیلی مصدوم میشد و من و فرگوسن در خصوص اینکه چرا او اینقدر مصدوم میشود با هم صحبت کردیم. بعداً متوجه شدم که فرگی به دنبال دستیاری برای خودش است و از کوئینی در مورد من پرسیده بود. وی همزمان روی اندی راگزبرگ اسکاتلندی هم نظر داشت. خوشبختانه صحبتهایی که منچستریونایتدیها با من داشتند به خوبی پیش رفت و از اینکه پیشنهاد همکاری به من شد، خوشحال بودم. کار کردن در یکی از بزرگترین باشگاههای جهان، بهترین بازیکنان و یکی از برترین مربیان جهان فرصت خوبی بود. این پیشنهاد زمانی بهتر شد که در قبال این کار حقوق هم دریافت میکردم.
* آیا نوشیدن جام زهر مربیگری که در رئالمادرید تجربه کردید، شما را قویتر کرد؟ چرا در نخستین گام هدایت این تیم را بر عهده گرفتید؟
زمانی که بحث رئالمادرید به وجود میآید با دل و جان به آن فکر میکنید و پس از اینکه وارد این تیم میشوید تازه به این فکر میکنید که آیا آمدنتان به این تیم تصمیم درستی بوده یا خیر.
* بارزترین نمونهای که از بازیکن سالاری در رئالمادرید تجربه کردید، چه بود؟
زمانی که با بازیکنانی نظیر لوئیز فیگو، رونالدو و زینالدین زیدان کار میکنید از کارتان لذت میبرید و سرگرم میشوید. کار کردن با آنها ساده بود. سالگادو، رائول و ... همگی بازیکنان بزرگی بودند. حضورم در رئال مادرید یکی از با آرامشترین فصلهای کاریام بود. به غیر از یکی دو مورد نگران قدرت بازیکنان بودم. به هر حال کار دشواری نبود حتی با وجود سر و کار داشتن با دیوید بکام. زمانی که دیوید با خانوادهاش به مادرید آمد روزنامههای اسپانیایی داستان رابطه او با دختری به نام رِبکا لوس را مطرح کردند ولی با این حال میدیدم که بکام همیشه چهره خندانی داشت. او رابطه دوستانهای با روبرتو کارلوس داشت. دیوید، اسپانیایی نمیدانست و روبرتو هم انگلیسی بلد نبود ولی با این حال در طول روز یک ساعت با هم صحبت میکردند و با هم دوست بودند. هنوز هم نمیتوانم درک کنم که وقتی زبان هم را نمیفهمیدند به هم چه میگفتند!
من با بازیکنان مشکلی نداشتم و مشکلم در واقع با افراد خارج از مستطیل سبز بود. با رئالمادرید قراردادی دو ساله بستم ولی سیاست حضور شش بازیکن کهکشانی و حضور چندین بازیکن در بین آنها که کیفیت مشابهی نداشتند، چیزی بود که باشگاه رئالمادرید میخواست و به نظرم سیاست اشتباهی بود. از من خواسته شد که از این سیاست کاری حمایت کنم و من هم پذیرفتم و سعی کردم در کنار این بازیکنان سرشناس از بازیکنان جوان هم استفاده کنم.
مشکل اینجا بود که تصمیم من برای استفاده از بازیکنان جوان در رئال نادیده گرفته میشد. من بازیکنانی در ترکیب تیمم داشتم که هرگز انتظارات باشگاه را برآورده نکرده بودند. حتی برخی از بازیکنانی که خودم از تیمهای جوانان انتخاب کردم هنوز در سطح اول فوتبال باشگاههای اسپانیا بازی میکنند. آنها بازیکنان بهتری به نسبت بازیکنانی که پیش از این در تیم حضور داشتند، بودند. حتی اتومبیل فِراری هم نمیتواند با داشتن سه چرخ به راهش ادامه بدهد. به رئیس باشگاه رئالمادرید و خورخه والدانو گفتم که باید در ماه دسامبر و بین دو نیم فصل تیم را تقویت کنیم ولی آنها این کار را نکردند. شاید اگر ما در جایگاه دوم و سوم جدول بودیم اقدام به تقویت تیم میکردند ولی در آن مقطع رئال صدرنشین بود و فوتبال فوقالعادهای را به نمایش میگذاشت. اشتباه من این بود که از ابتدا با رئالمادرید شروع خوبی داشتم. به نظرم بمبهایی که رئال در سال ۲۰۰۴ منفجر کرد به باشگاه سخت لطمه زد و شهر مادرید، باشگاه و بازیکنان را به بدترین شکل ممکن تحتتأثیر قرار داد. ما در ورزشگاه سانتیاگوبرنابئو مقابل ساراگوسا بازی کردیم ولی صدایی از تماشاگران در نمیآمد به طوری که صدای بازیکنان را در جریان بازی میشنیدیم.
* فکر میکنید پس از جدایی از رئالمادرید به عنوان مربی بهتری به منچستریونایتد بازگشتید؟ آیا احساس شکست خوردگی میکردید؟
ناامید شده بودم ولی احساس شکستخوردگی نمیکردم. از هر موقعیت شغلی که داشتم چیزهایی یاد گرفتم و در مورد تجربه حضورم در رئالمادرید هم این موضوع صدق میکرد.
* چقدر در پیشرفت کریستیانو رونالدو تأثیرگذار بودید؟
این را باید از رونالدو بپرسید. پس از گذشت چند هفته از فصل ۰۴-۲۰۰۳ رونالدو را به دفتر فرا خواندم و گفتم: ببین کریس! این موضوعی که به تو میگویم خیلی ساده است، برای اینکه تبدیل به بازیکن بزرگی شوی کاری که حالا انجام میدهی، کافی نیست. باید قدر استعدادها و فرصتی که خدا برای تبدیل شدن به بهترین بازیکن جهان به تو داده را بدانی. اگر در این راه قدم بگذاری حمایت کامل من را پشتت خواهی دید. اگر هم میخواهی همانند بازیکنان دیگر شوی، همانند بازیکنان دیگر با تو برخورد کنم.
به ندرت میشد بازیکن جوانی را دید که دارای استعداد بالایی باشد و در کنارش با تعهد، پشتکار، عزم راسخ و شخصیت بالایی داشته باشد. در مورد آرنولد شوارتزنگر خواندم که یادگیری رقص نانگو را فرا گرفت، این در حالی بود که او در غرق در کمالگرایی بود. کریستیانو هم شبیه آرنولد است. پس از حضور رونالدو در دفتر کارم در کمپ تمرینی کرینگتون دیدم که چیزی آنطرفتر بین درخت حرکت میکند. فکر کردم که شاید جاسوس باشد، چیزی که در منچستریونایتد به آن عادت داشتیم برای همین به مأموران امنیتی زنگ زدم و از آنها خواستم تا موضوع را پیگیری کنند.آنها پس از دقایقی بازگشتند و گفتند او کریستانو رونالدوست که به تنهایی تمرین میکند. او فوتبالیست منحصربه فردی است.
* چه اتفاقی بین شما و روی کین که منجر به جدایی او از منچستریونایتد شد، افتاد؟ خیلیها بر این باورند که کین با مصاحبه جنجالیاش با تلویزیون منچستریونایتد شما را مورد هدف قرار داد.
تنها با خواندن مطالبی در روزنامهها چیزهایی متوجه شدم و واقعاً از خواندنشان متعجب شدم. من و کین؟ با هم مشکلی نداشتیم ولی بین کین و من؟ نمیدانم. اگر روزی این فرصت به من دست بدهد، مایلم از او بپرسم که با من مشکلی دارد.
* دَنگاسپار، دستیار کیروش در تیم ملی ایران: به نظرت لیونل مسی بهتر است یا کریستیانو رونالدو؟
این پرسش را روزی پاسخ میدهم که کسی بتواند به اثبات برساند که کریس و لئو هر دو انسان هستند، دَن!
* حقیقت دارد که فرگوسن تمرینات منچستریونایتد را به شما سپرد و خودش بیشتر نقش ناظر را داشت؟
روز اول حضورم در منچستریونایتد صبح زود به دفتر کاری سرالکس در کمپ تمرینی کرینکتون رفتم. به مدت ۱۶ سال سرمربی بودم و حالا قرار بود به عنوان دستیار به کارم ادامه بدهم. جایگاه خودم را نمیدانستم برای همین از فرگوسن درخواست برنامه تمرینی کردم. الکس هم در پاسخ گفت منظورت چیست؟ من تو را به اینجا آوردم که مسئولیت تمرینات و آمادهسازی تیم را بر عهده بگیری، پس میخواهم خودت را نشان بدهی. من هم در پاسخ گفتم: بله ولی شما مربی هستید. سرالکس پاسخ داد که اگر شکی داشتی درهای اتاق من همیشه به روی تو باز است. کمی گیج شده بودم و این چنین حسی را داشتم که انگار او کلید یک اتومبیل فِراری را در همان روز اول به من داده است. من هم خیلی سریع به دفترم برگشتم و شروع به آمادهسازی برنامه تمرین کردم. امیدوارم بازیکنان متوجه این موضوع نشده باشند که در روز اول حضورم در منچستریونایتد برنامه تمرینی نداشتم.
پس از یک یا دو هفته بازی دوستانهای در جمهوری ایرلند برگزار کردیم. روی کین هم با توجه به مشکلاتی که در جام جهانی ۲۰۰۲ داشت، دوباره به میادین بازگشته و به شدت مورد توجه بود. سرالکس به خاطر برنامهای که در گلاسکو اسکاتلند داشت از من خواست هدایت تیم را بر عهده بگیرم. با خودم گفتم که فرگوسن دیوانه شده ولی اینطور نبود و خیلی باهوش بود. او به من اعتماد کرد و میخواست بازیکنان هم این اعتماد به من را ببینند. از حرکت آن روز سرالکس آموختم که اگر دوباره سرمربی تیمی شدم باید به کادرفنیام اعتماد داشته باشم و بگذارم آنها هم خودی نشان بدهند و نباید وحشتی به خود راه بدهید.
* برجستهترین قسمت دوران حضور شما در منچستریونایتد چه بود؟
قسمت برجسته دوران حضورم در منچستریونایتد احتمالاً به فصل اول حضورم در منچستریونایتد (۰۳-۲۰۰۲) برمیگردد زمانی که ما بالاتر از آرسنال، رقیب اصلیمان به عنوان قهرمانی لیگ برتر رسیدیم. آن قهرمانی دستاوردی بزرگ بود. ترک منچستر برای دومین بار هم خیلی دشوار بود. پرتغال و منچستریونایتد... تصمیم برای انتخاب بین دو عشق کار دشواری بود. روح و قلبم به من اجازه نمیداد که راه درست را انتخاب کنم برای همین چشم بسته تصمیم گرفتم هدایت تیم ملی پرتغال را بر عهده بگیرم.
میخواستم کاری که در سال ۱۹۹۴ نیمهکاره مانده بود را تمام کنم. آن تیم پرتغال زیبا بود و میخواستم آن را تبدیل به ملکه زیباییها کنم. جام جهانی در پیش بود که قرار بود در قاره آفریقا، جایی که من متولده شده بودم، برگزار شود.
* در مورد امضای قرارداد ۷ میلیون پوندی منچستریونایتد با «بهبه» در سال ۲۰۱۰ بگویید، دقیقاً در وجود این مهاجم پرتغالی چه دیده بودید؟
بهبه حتی جایی در برنامههای ما در تیم ملی پرتغال نداشت و نمیتوانست باعث رهایی ما از آن شرایط شود پس پیوستن او به منچستریونایتد شگفتزدهام کرد. با کادرفنیام تماس گرفتم و به آنها گفتم چه خبر است، چرا تا حالا از بهبه خبری نبوده است؟ چیزی در مورد او نمیدانستم.
* آیا فرگی در زمان بایکوت شبکه تلویزیونی «بیبیسی» به شما میگفت که چه بگوئید و اینکه مصاحبههای پس از بازی دقیقاً عقاید خودتان بود؟ حرفی که به مارتین اتینکسون زدید رسوایی فرگیگونهای بود!
باید از این اطمینان پیدا میکردم که صحبتهایم و استراتژی که فرگوسن نسبت به رسانهها داشت شباهت زیادی به او داشته باشد. یک روز به خاطر خطاهای غیرقابلقبولی که روی رونالدو انجام شد خیلی ناراحت بودم و این حسِ پرتغالی من را به رنج آورد برای همین داور مسابقه یعنی مارتین اتینکسون را مورد انتقاد قرار دادم. در ادامه به خاطر اظهار نظرم علیه داوری متهم و از سوی اتحادیه فوتبال انگلیس جریمه شدم. زبان انگلیسی من زیاد خوب نبود و آنها من را متهم کردند که داور را با واژه «a robber» به معنی «دزد» خطاب کردهام. وقتی دوباره صحبتهای خودم را گوش دادم خجالت کشیدم. امیدوارم اتینکسون متوجه شده باشد که منظوری از گفتن آن واژه نداشتم.
* بهترین نمونه از عصبانیتهای مشهور فرگوسن در منچستریونایتد کدام بود؟
در فصل اول حضورم در منچستریونایتد در خانه منچسترسیتی تن به شکست دادیم. من هم از این شکست عصبانی بودم ولی فرگوسن فوقالعاده عصبانی بود به طوری که میشد دودی که از سرش بلند میشد را دید. تا کنون هرگز او را اینکونه ندیده بودم و سعی کردم آرامش کنم. سرالکس به من گفت: فکر میکنی که این عصبانیتم بد است، تو باید من را در روزهای خوب گذشته میدیدی. نمیخواهم این موضوع را زیاد بشکافم چون باعث خوشحالی هواداران آبیپوش شهر منچستر میشود و من چنین چیزی را نمیخواهم.
* رابطه شما با خانواده گلیزرها چگونه بود؟ چگونه آنها روز به روز به باشگاه منچستریونایتد نفوذ پیدا کردند؟
من رابطه خیلی خوبی با گلیزرها داشتم. وقتی در سال ۲۰۰۸ منچستریونایتد را ترک کردم جول کلیزر با من تماس گرفت و گفت که همیشه در این باشگاه جای داری و این وظیفه من است که سعی کنم تو را برای ماندن در باشگاه راضی کنم. او حتی از دیوید گیل درخواست کرد با من صحبت کند تا شاید از تصمیم برای جدایی از شیاطین سرخ منصرفم کند. به همین خاطر از آنها متشکرم. به یاد دارم که دوره خرید باشگاه توسط خانواده گلیزر دوره آسانی برای هواداران و ریاست باشگاه نبود. من در آن زمان فرهنگ منچستریونایتدی کافی نداشتم که بتوانم حساسیتهای هواداران را در مورد تغییر مالکیت درک کنم. بعدها بود که این حساسیت را درک کردم. البته در تمامی اعتراضهایی که در این راستا صورت میگرفت بازیکنان و کادرفنی کمکاری نکردند.
* چرا منچستریونایتد در زمان حضور شما در این تیم هر فصل عناوین قهرمانی را از آن خود میکرد؟
یک مثال برای شما میزنم. در اتاق رختکن آنفیلد بودیم. منچستریونایتد در میانه هفته در لیگ قهرمانان اروپا بازی کرده بود و بازیکنان خیلی خسته بودند. فکر نمیکردم شانسی برای این پیروزی در دیدار مقابل لیورپول داشته باشیم. بازیکنان تیم هم آرام بودند ولی ناگهان اتفاقی جادویی در نزدیکی تابلوی معروف «این آنفیلد است» در تونل ورزشگاه افتاد و بازیکنان به حالتی متحول شده وارد زمین شدند. باورم نمیشد. آنها نگاهی به هواداران خودی انداختند و سپس به هواداران لیورپول که مشغول سر دادن شعار معروفشان بودند. بازیکنان منچستریونایتد میدانستند که نمیتوانند شکست بخورند. بازیکنان ما شور و شوق زیادی داشتند و با غروری که داشتند در آن بازی به پیروزی رسیدند. آنها میدانستند که نباید بازی را به لیورپول واگذار کنند و این در DNA آنها برای انجام بهترین بازیشان مقابل لیورپول بود. من در سرتاسر فوتبال جهان کار کردهام، در اسپانیا، آفریقا، آمریکا، ژاپن و حالا ایران ولی تاکنون فوتبالیستهایی با تمرکز بازیکنان منچستریونایتد ندیدهام.
* در جام جهانی ۲۰۱۰ تیم ملی پرتغالی که شما هدایتش را بر عهده داشتید، اگر به اسپانیا نمیخورد تا کجا میتوانست پیشروی کند؟
من با این هدف به آفریقای جنوبی رفتم که تیم ملی پرتغال را به جمع هشت تیم برتر یا مرحله نیمهنهایی برسانم. متأسفانه بازیکنانی مصدوم در ترکیب تیممان داشتیم و سپس در مرحله یکهشتم نهایی به اسپانیا که تیمی بهتر بود، خوردیم. با وجود گل آفساید اسپانیا، آنها شایسته صعود به دور بعد بودند. در کنار اینها ما رونالدوی واقعی را در اختیار نداشتیم، او در شکل و فرم خوب خود نبود. ما میخواستیم تا او تفاوتها را رقم بزند ولی این کار را نکرد. اگر رونالدو در اوجش بود درست مثل این بود که ما با ۱۴ بازیکن بازی میکنیم. اگر کریس در اوج باشد تنها لیونل مسی توان مقابله با او را دارد.
* شما مربی بازیکنان بزرگی همچون زینالدین زیدان، رونالدو، لوئیز فیگو، وین رونی، دیوید بکام و البته کریستیانو رونالدو بودهاید. برجستهترین بازیکن کدام بود؟
زیدان جادویی بود، رونالدو پتانسیل بالایی داشت، فیگو همیشه عملکردی بالاتر از سطح موردنیاز داشت. روبرتو کارلوس؟ هیجانانگیز. رائول؟ بسیار کارآمد. دیوید بکام؟ دید وسیع. وین رونی؟ قدرتمند و متعهد و شاید به جایی برسد که تمرکزش را از دست بدهد. وین قادر به بازی در هر پستی حتی دروازهبانی است. او در تمرینات هم در درون دروازه ایستاده است. چطور میتوانم این بازیکنان را ارزیابی کنم؟
* پیروزی مقابل کرهجنوبی در سئول برای ایران و راهیابی به مرحله پایانی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل چقدر لذتبخش بود؟ آیا خود شما از این پیروزی شگفتزده شده بودید که باعث شد آن واکنش مشت گره شده را داشته باشید؟
بازیکنان کرهجنوبی چندین تکل روی بازیکنان ما زدند و ما هم مشابه این حرکت را روی آنها انجام دادیم. هر دو تیم در نیمه نخست دو کارت زرد گرفتند و جای روی کین در آن بازی خالی بود! سپس ما به گل پیروزیبخش رسیدیم. تصور کنید پیروزی در آن فشار آن هم در خانه تیمی که به عنوان بهترین تیم آسیا شناخته میشد چه احساس فوقالعادهای است. ما جواز حضور در برزیل را گرفته بودیم. مشکلاتی هم که پس از آن بازی به وجود آمد پروندهاش در کمیته انضباطی فیفاست و باید همان جا بماند. رابطه دو فدراسیون حالا خوب است و من هم مشکلی با مربی آنها ندارم (با خنده).
* دیدار ایران و آرژانتین یکی از بهترین بازیهای جام جهانی ۲۰۱۴ بود. آیا شما مغلوب داوری شدید یا درخشش مسی؟
به بازی ایران مقابل آرژانتین افتخار کردم ولی از نتیجه به دست آمده ناامید شدم. امیدوار بودم که شرایط متفاوت شود ولی چطور داور مسابقه آن پنالتی را جلوی دیدگان ۴۰ میلیون بیننده تلویزیونی نگرفت؟ ما به برزیل نرفتیم که بازنده خوبی باشیم. ما آنجا رفتیم تا رقابت کنیم و به پیروزی برسیم ولی وقتی حریفتان بازیکنی مثل مسی با آن همه نبوغ را در اختیار دارد و داوری که به وظیفهاش عمل نکرد؛ شرایط برای شما دشوار میشود.
* منچستریونایتد شما را به عنوان مربی از دست داد. آیا فکر میکنید روزی به عنوان سرمربی به اولدترافورد بازگردید؟ فکر مربیگری در لیگ برتر انگلیس هستید؟
وظیفه من داشتن بهترین عملکرد برای منچستریونایتد و سرگرم کردن مردم بود. زمانی که در سال ۲۰۰۸ به قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا رسیدیم ما تنها قهرمان نشدیم بلکه با سبک خاص خودمان این جام را فتح کردیم و مردم از تماشای بازیمان لذت بردند. رشتههای دیگر ورزشی رقیب فوتبال هستند و این وظیفه ماست که فوتبال را هر چه جذابتر و سرگرمکنندهتر کنیم.
در فوتبال باید همواره حمله کرد ولی باید حتی مقابل بهترین تیمها هم هدفدار باشید. میتوانید منتظر فرصتتان باشید. اینکه در آینده علاقمند به بازگشت به لیگ برتر انگلیس هستم باید بگویم بله، هنوز هم رویا و توقع بازگشت به لیگ برتر را دارم. شاید گاهی اوقات تصمیمات غیرمنطقی گرفته باشم ولی دوست دارم فوتبال را در اقصی نقاط جهان تجربه کنم. لیگ برتر انگلیس بهترین لیگ باشگاهی جهان است و مربیان میتوانند خودی در آن نشان دهند و مورد احترام قرار بگیرند. مردم در انگلیس از مربیان خود تشکر و قدردانی میکنند اما در هیچ جای دیگر دنیا چنین چیزی را نمیبینید.