اگر يک ماه پيش مادر مرحوم مغفور هوگو رجعتيان ( چاوز سابق!) در صحنه بينالملل نقش جالب توجهي و موثري ايفا کرد، حالا در سر ديگر دنيا نوبت عمه كيم جونگ اون رهبر کره شمالي است که نقش خود را بازي کند! بعضي صاحبنظران در روزهاي اخير و با اوج گيري قهرمان بازي کره شمالي اعلام کرده اند که همه چيز زير سر عمه رهبر کره است . به عبارت بهترتر چون رهبر فعلي کره شمالي جوان بيتجربهاي است که تازه به قدرت رسيده است، گرداننده اصلي او هم آدمهاي بانفوذي در اطراف او هستند از جمله عمه او که اين روزها مجدداً در صحنه سياست کره شمالي ظاهر شده است!
مادر هوگو بايد بيايد از عمه اون ياد بگيرد که اگر هم قرار است در صحنه سياسي نقشي ايفا کند بهتر است از اين نقشهاي خشن باشد تا نقشهايي که احتياج به احساسات رقيق دارد و باعث خنده و گريه همزمان ناظران بينالمللي ميشود.
روزي که نمک گنديد!
مثل معروفي است که ميگويد :«هر چه بگندد نمکش ميزنند، واي به روزي که بگندد نمک » . اين روزها همهجوره اين مثل دوباره مورد توجه واقع شده است:
۱- افزايش قيمت لوازم خانگي باعث شده خريد يخچال و فريزر براي خيلي از زوجهاي جوان به آرزو تبديل شود و با اين وضع گنديدن مواد خوراکي در خارج از يخچال هر روز بيشتر از ديروز رواج پيدا کند . بيان اين مثل ميتواند به آنها آموزش دهد که ميتوان با استفاده از نمک، از گنديدگي مواد خوراکي جلوگيري کرد. اما مسالهاي که پيش ميآيد اين است که نمک هم مثل بقيه چيزهاي ديگر گران شده است .
۲- خيلي از مجموعههاي خدماتي کشور هم مدتها است که مصداق اين مثل معروف شده اند . مثلا چند سال پيش اعلام شد که اغلب ساختمانهاي مراکز امدادي و پزشکي در صورت بروز زلزله آسيب جدي خواهند ديد! ديروز هم يکي از نمايندگان مجلس اعلام کرده است: « هم اکنون تمام بيمههاي درماني کشور بيمار هستند» . ما تا به حال فکر ميکرديم که داشتن دفترچه بيمار به بيماران کمک ميکند، نگو ميزان بيماريهاي ضميمه بيمار را افزايش ميدهد و...داستان همان واي به روزي که بگندد نمک است.
به اميد مرگ دشمن اصولگرايان!
اين روزها روزهاي بيان کلمات قصار از سوي عزيزان احساس وظيفه کرده و آماده نامزدي انتخابات رياست جمهوري است. در همين راستا روز گذشته يکي از اين عزيزان با شدت خوبي اعلام کرد: بزرگترين دشمن اصولگرايان تفرقه است. جالب اينجا است که چند ماه پيش همين برادر گفته بود اگر احساس وظيفه کنم کانديدا ميشوم ولو اگر يک راي داشته باشم. خوب حالا اين دو گفته را با هم جمع بزنيد: نتيجه اين ميشود که اگر من احساس وظيفه کنم همه کانديداهاي مردد يا مصمم ديگر (بالقوه و بالفعل سابق) بايد به نفع من کنار بروند تا دشمن اصولگرايان بميرد!