۰
پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۰۰

زینعلی: قدرت‌های جهانی روند ایران‌زدایی از منطقه را دنبال می‌کنند

وقتی ما تلقی استراتژیک از همکاری‌ها داریم، با موضع‌گیری روس‌ها یا مثلا چینی‌ها علیه تمامیت ارضی ایران و موضوع جزایر شگفت‌زده می‌شویم و برای کنترل شرایط برنامه‌ای نخواهیم داشت. در صورتی‌که اگر تنهایی استراتژیک ایران درک شود، همزمان با همکاری، مراوده، تجارت و پیوندهای سیاسی و نظامی و غیره، همواره امکان بالقوه تقابل و حتی تخاصم را باید درنظر گرفته و برای آن آماده باشیم.
زینعلی: قدرت‌های جهانی روند ایران‌زدایی از منطقه را دنبال می‌کنند

این روزها بیش از همیشه مفهوم تنهایی استراتژیک ایران به چشم می‌آید. سرزمینی که در گذر تاریخ پابرجا مانده و باید برای پابرجا ماندن آن به طور ویژه تلاش کرد. بحث تنهایی استراتژیک ایران را در شرایط فعلی منطقه با شاهین زینعلی پژوهشگر سیاسی مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه بررسی کردیم.  
 

شما جزو پژوهشگرانی هستید که به تنهایی استراتژیک ایران معتقدید.‌ کمی از مختصات این وضعیت بگویید؟ سبقه و سابقه‌اش را در تاریخ پررنگ‌تر می‌بینید یا در شرایط فعلی؟

به‌صورت معمول مسائلی که به صورت کلی در سیاست و به خصوص در سیاست بین‌الملل با آن مواجهیم ادامه و امتداد روندهایی در گذشته است و به صورت ناگهانی و ظهور و بروز پیدا نمی‌کنند. شما همواره می‌توانید ریشه‌هایی در گذشته برای مسائل بیابید. تنهایی استراتژیک ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. در اصل این نظریه که نخستین بار توسط دکتر محی‌الدین مصباحی، در مقالاتی از ایشان طرح شده است، اشاره به همین امتداد مسائل تاریخی در مسائل استراتژیک کنونی دارد. به صورت مشخص برخی مسائلی که امروز در منطقه و جهان با آن روبه‌رو هستیم، ادامه روندهایی است که در قرن نوزدهم به وجود آمده‌اند که مهم‌ترین آن رقابت‌های ژئوپلیتیک موسوم به «بازی بزرگ» است؛ شامل سلسله رقابت‌های استعماری در منطقه ما میان قدرت‌های جهانی وقت در قرن نوزدهم است. این بازی به روندی انجامید که می‌توان آن‌را روند ایران‌زدایی از منطقه نامید و منجر به تجزیه بخش‌هایی از سرزمین ایران شد که آخرین نمونه آن بحرین بود. 


اگر بخواهم خیلی خلاصه بیان کنم نظریه تنهایی استراتژیک ایران نیز بر این اساس بنا شده که در جریان این روند و رقابت‌های استعماری، پیوندها، دوستی و همگرایی‌هایی که از جانب دولت ایران تصور می‌شده می‌تواند به پیوندی استراتژیک با قدرت‌های بزرگ برای حفظ ایران منجر شود، از دید قدرت‌های جهانی وقت، پیوندهایی مقطعی بوده‌اند که هدفی جز تأمین منافع مقطعی آنها نداشته و در نهایت با پشت‌کردن به ایران از سوی طرف مقابل پایان می‌یافتند. این بدان معنی است که ایران هرگز در میان قدرت‌های بزرگ متحدی استراتژیک نداشته و توانایی بالقوه حفظ ایران را باید در درون ایران جست. برای روش‌شدن موضوع، اتحاد استراتژیک بریتانیا و ایالات متحده آمریکا در جریان و به خصوص دوران پس از جنگ جهانی دوم را در نظر بگیرید؛ یا پیوندهای استراتژیک آمریکا و اسرائیل در منطقه آسیای جنوب غربی یا نمونه چین و کره شمالی را. این بدان معنی نیست که میان این کشورها اختلافی وجود ندارد. یک تعبیری عامیانه و قدیمی برای توضیح اتحاد استراتژیک در زبان فارسی وجود دارد که می‌گوید «اگر گوشت هم را بخورند استخوان هم را دور نمی‌اندازند»؛ این تعبیر دقیقا معنای پیوند و اتحاد استراتژیک را بیان می‌کند که با پیوندها و اتحادهای دیگر تفاوت دارد. 

در حالیکه یک سو چنین اعتقادی به تنهایی استراتژیک ایران وجود دارد در جهان بحث اتحادهای موقت و فضاهای چند قطبی مطرح است. بالاخره ایران معاصر باید به کدام سمت متمایل شود؟ تنهایی خود را بپذیرد یا سراغ روابط راهبردی و سیاسی برود؟ 

تنهایی استراتژیک ایران ابدا نافی ورود به این اتحادهای موقت نیست. بحث دقیقا همین‌جا است. این اتحادها را باید موقت ببینیم چون موقتی هستند. در خصوص موقتی بودن اینجا بحث زمان مطرح نیست، بلکه بحث بر سر این است که استراتژیک به مفهومی که توضیح داده شد، نیستند و برای تأمین منافع مقطعی ایجاد می‌شوند. مشکلی که در داخل گاه با آن روبه‌رو هستیم این است که این پیوندها استراتژیک قلمداد می‌شوند. نمونه اتحاد و همکاری ایران و روسیه مورد جالب توجهی است از این منظر. وقتی ما تلقی استراتژیک از این همکاری‌ها داریم، با موضع‌گیری روس‌ها یا مثلا چینی‌ها علیه تمامیت ارضی ایران و موضوع جزایر شگفت‌زده می‌شویم و برای مقابله با آن و کنترل شرایط برنامه‌ای نخواهیم داشت. در صورتی‌که اگر تنهایی استراتژیک ایران درک شود، همزمان با همکاری، مراوده، تجارت و پیوندهای سیاسی و نظامی و غیره، همواره امکان بالقوه تقابل و حتی تخاصم را باید درنظر گرفته و برای آن آماده باشیم.

اما در خصوص بخش دوم پرسش شما، سیاست سنتی ایران که منجر به حفظ آن در جریان رقابت‌های استعماری شده، موازنه و تلاش برای برقراری توازن میان قدرت‌های جهانی در خصوص مسائل ایران و منطقه بوده است. این سیاست یک‌شبه تدوین نشده و سیلی‌های مکرر روزگار آن‌را به دولتمردان قدیمی ایرانی آموخته‌است. در دوران قاجار، پس از مشروطه، رضاشاه، نهضت ملی و حتی برخلاف تصور، پهلوی دوم نیز این سیاست همواره دنبال شده است. از این‌رو ایران معاصر نیز چاره‌ای جز دنبال‌کردن سیاست موازنه ندارد و عدول از آن به منافع ایران آسیب خواهدزد. ما باید با تمام قطب‌های قدرت جهانی همکاری سیاسی، تجارت و روابط اقتصادی و ارتباطات فرهنگی و اجتماعی داشته باشیم تا بتوانیم منافع ایران را در جریان رقابت‌های جهانی و به اصطلاح بازی‌های بزرگ حفظ کنیم. در عین‌حال همواره باید با چشمان باز مراقب تحرکات آنها در منطقه در خصوص ایران باشیم. 

به نظر شما در چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این وضعیت تشدید شده؟ تفاوت مرز این تنهایی استراتژیک با انزوا چیست؟

در جریان جنگ‌سرد، جهان دوقطبی بود و ایجاد موازنه بین این دو قطب در جریان بود. سیاست «نه شرقی-نه غربی» که سیاست اعلامی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب است نیز در همین راستا تدوین شد. با فروپاشی شوروی و ظهور قدرت‌های جدید مانند چین ایجاد موازنه پیچیده‌تر شده و در واقع به تشدید تنهایی استراتژیک ایران انجامیده‌است. در عین‌حال فرصت‌های بیشتری را نیز برای حفظ ایران در میانه این رقابت‌های جهانی جدید به وجود آورده که با بهره‌برداری از آنها می‌توان منافع ایران را به صورت حداکثری تأمین کرد. 

در مورد انزوا هم عرض کردم این تنهایی به‌هیچ عنوان نباید مانعی برای ایجاد و توسعه روابط با دنیا و جامعه جهانی شود. بلکه بر عکس باید به دنبال توسعه روابط بود اما مهم آن درک مبنایی است که حتی در ماه‌عسل روابط خارجی با هر کشوری به‌خصوص قدرت‌های جهانی باید وجود داشته باشد. 

نقش عنصر مذهبی شیعه در این بین چیست؟ با توجه به سنی مذهب بودن اغلب همسایگان.

 تشیع یکی از وجوه فرهنگی، تاریخی موجودیت ایران و لایه‌ای مهم از لایه‌های هویتی در ایران است. حمایت صفویان از تشیع به عنوان مذهب رسمی از موانع اضمحلال ایران در جهان آن روز در برابر عثمانی و ازبکان بوده است. پس از آن نیز تشیع در انسجام ملی ایران افزوده است. وقتی شما قرار است به داخل و ملت خود به عنوان منبع قدرت برای مواجهه با جهان بیرونی رجوع کنید نمی‌توانید به تشیع و عنصر شیعه بی‌تفاوت باشید. حتی در دوران پهلوی که ایران حکومتی مذهبی ـ شیعی نداشت نیز به این مهم توجه می‌شد. در عین حال شیعیان منطقه وابستگان فرهنگی، مذهبی و حتی گاه، تباری ایران هستند و دولت ایران نمی‌تواند و نباید نسبت به سرنوشت آنها بی‌تفاوت باشد. اینجا بحث هویتی مطرح است و عدول از آن به بهانه همکاری و گسترش روابط و توسعه و تجارت، نه تنها به این موارد کمکی نخواهد کرد بلکه اتفاقا با آسیب‌دیدن لایه‌های هویتی می‌توان اثر عکس و ضد توسعه‌ای برای ایران داشته باشد. مهم درنظر گرفتن منافع ایران در هر همکاری و پیوندی است و نمونه بسیار برجسته آن پیوندهای ایران و ارمنستان است که عامل مذهب در آن دخیل نیست و نتوانسته به شکاف و مانع پیوند منجر شود. همکاری بدون دارا بودن قدرت و استفاده از منابع آن، رابطه‌ای یکسویه، نابرابر و به ضرر کشور خواهد بود و تشیع منبعی برای این قدرت مواجهه است.   

بخشی هم در جامعه معتقد به ائتلاف ایران با جبهه مقاومت هستند، آیا این ائتلاف می‌تواند معادله تنهایی ایران را برهم بزند؟  

 تنهایی استراتژیک ایران اولا نظریه‌ای ناظر بر روابط ایران با قدرت‌های جهانی و بزرگ است و از سوی دیگر ناظر بر رابطه با دولت‌ها. پیوندهای استراتژیک ایران با شیعیان لبنان، یمن، عراق و سایر شیعیان منطقه و گروه‌های برآمده از آنها مانند حزب‌الله لبنان، یا اتحاد استراتژیک ایران و ارمنستان و تعهد ایران به حفظ تمامیت ارضی ارمنستان و مواردی از این دست نافی این نظریه نیست. 
باز تأکید می‌کنم تنهایی استراتژیک ایران نظریه‌ای در خصوص درک درونی خود ما نسبت به روابط خارجی‌مان است نه نافی برقراری این روابط. 

شرایط فعلی و خطرات احتمالی از اقدامات اسرائیل عملا ایران را مجبور به ائتلاف می‌کند؟

ائتلاف همواره وجود داشته و دارد. در سوریه با دولت این کشور و روسیه یا در عراق و افغانستان میان ایران و آمریکا. این وضعیت حتی گاهی دستمایه طنز کاربران در شبکه‌های اجتماعی می‌شود که ایران در نقطه‌ای با یک کشور می‌جنگد و در نقطه دیگری با آن همکاری می‌کند. این دقیقا آن سیاست درستی است که ایران در مواقعی پیش گرفته و همواره باید در پیش گیرد.

در خصوص اسرائیل و دولت نتانیاهو نیز باید برای محدودکردن و دفع خطر آن نهایت استفاده را از ائتلاف‌ها و پیوندها داشت، چرا که حفظ ایران اولویت هر کنشی در سیاست و روابط خارجی است.

کد مطلب: 224934
برچسب ها: استراتژیک
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *