در روزهای گذشته، وام عشقیِ مدیران بورس، داغ دل خیلیها را تازه کرد. گذشتن از هفتخوان رستم از گرفتن یک وام ساده ۱۰۰ میلیون تومانی سادهتر است....
تازگیها قواعد و مقررات جدیدی بر فرایندِ ارائه تسهیلات به آحاد مردم –مردم عادی نه خواص و مدیران و آقازادهها- حاکم شده که عملاً متقاضی از گرفتن تسهیلات پشیمان میشود؛ داشتن چک صیادی، بردن ضامنی که هم رسمیست و هم چک دارد، سفته و ضمانت و ..... همه اینها وام گرفتن را به یک امر غیرممکن تبدیل کرده است؛ این سختیها برای طبقهی کارگر و بازنشستگانی که بعد از سی سال جان کندن حالا به خاطر عروسی فرزند یا سرطان همسر یا بیماری صعبالعلاج خودشان میخواهند ۳۰ میلیون تومانِ ناچیز و ناکافی از صندوق تامین اجتماعی وام بگیرند، به مراتب حادتر است و «جان» را از درون میکاهد.
خیلیها خیلی ساده وام میگیرند از جمله عشقی و مدیران بورس و همینطور نمایندگان محترم مجلس؛ اما بازنشستهای داریم که همسرش سرطان دارد و قریبِ یکسالِ تمام است در نوبت وام ۳۰ میلیون تومانی منتظر ایستاده؛ بارها در قرعه کشی رد شده! و بیش از ده بار به کانون بازنشستگان مراجعه کرده اما ناکام مانده. دریغ که این حجم از تسهیلات قرضالحسنه کلان و ابرکلان به خواص داده میشود اما کارگر زحمتکشی که بازنشسته میشود، ۳۰ میلیون تومان هم نمیتواند وام بگیرد و خرج بیماری همسرش کند!
این تبعیضها و بخششها که ظاهراً تمامی ندارد، داغ دل مردم و کارگران را تازه نگه داشته است. «وام میلیاردی مدیران بورس» فقط یک نمونه از این حاتمبخشیهاست که در روزهای ابتدای کار دولت جدید، به صدر اخبار آمد.
از مدیران بورس تا نمایندگان مجلس:
وامهای ساده با سود ۴ درصد!
عشقی که در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۰ با رای اکثریت اعضای شورای عالی بورس به عنوان رییس سازمان بورس و اوراق بهادار انتخاب شده بود، در ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۳ از مدیریت سازمان بورس کناره گیری کرد. عشقی در شرایطی به پایان مدیریت در بازار سرمایه رسید که در روزهای اخیر انتشار نامه سازمان بازرسی به وزیر اقتصاد مبنی بر پرداخت وام ۱۰.۵ میلیارد تومانی به مدیران سازمان بورس با نرخ کارمزد ۴ درصد، حاشیههای بسیاری را برای او رقم زده بود. در این نامه آمده بود «سال جاری (در دوره زمانی تغییر دولت) در مجموع مبلغی حدود ۱۰۵ میلیارد ریال تسهیلات با نرخ کارمزد ۴ درصد، دوره بازپرداخت ۱۰ ساله، از محل منابع داخلی سازمان بورس و اوراق بهادار آنهم در ازای دریافت تضمین به صورت چک معادل مبله تسهیلات، به اعضای هیئت مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار پرداخت شده است». سهم عشقی از این بذل و بخشش، یک وام قرضالحسنهی بیش از ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومانی بود.
این تسهیلاتِ رایگان و خیلی ساده برای خواصِ بورسی، صدای خیلیها را درآورد، هرچند در روزهای میانی شهریورماه، رییس سازمان بورس با بیان اینکه پرداخت وام به اعضای هیات مدیره بورس براساس مصوبه شورای عالی انجام شده و پرداخت این وامها قانونی و لازم بوده، گفت: این مصوبه صرفا نه برای اعضای هیات مدیره بلکه برای کلیه کارکنان سازمان بورس است!
باید از ایشان پرسید چطور چنین وامهایی قانونیست و آیا هر پرسنل سازمان بورس توانسته ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان وام قرضالحسنه بگیرد؟! اما مساله اینجاست که این وامهای نجومی فقط محدود به بورس و مدیران بورس نیست؛ فرادستان، آقازادهها و نمایندگان مجلس هر کدام به نوبهی خود از این باغ بری چیدهاند و سهمی درخور داشتهاند!
برای نمونه نمایندهی مجلسی که فریادِ وااسفاها برای وام میلیاردی عشقی سرمیدهد و تاکید میکند «حتماً باید رسیدگی شود»، یک قلم وام ودیعه مسکن ۵۰۰ میلیون تومانی میگیرد با نرخ سود ۴ درصد، در حالیکه وام ودیعه مسکن مردم ۲۰۰ میلیون تومان است با نرخ سود ۱۸ درصد و البته به شرط گذر از همان هفتخوان رستم.
بازنشستگان:
دو سال انتظار برای ۳۰ میلیون تومان وام!
یک بازنشسته برای ۳۰ میلیون تومان شش ماه، یک سال یا حتی بیشتر منتظر میماند و آخر سر جواب میشنود ببخشید اسم شما در قرعهکشی! بیرون نیامده. عشقی ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان به خودش وام قرضالحسنه میدهد؛ آقازادهها و خواص هم که تا دلتان بخواهد وام نجومی میگیرند و پس نمیدهند و فقط نامشان در سیاههی ابربدهکاران بانکی بیرون میآید! این نابرابری، غایتِ بیعدالتی و بیانصافیست.
«خسرو رنجبری» بازنشسته تامین اجتماعی در نقد این بیعدالتی و داغ دلی که از بازنشستگان تازه شده، به ایلنا میگوید: چند روز پیش یکی از آشنایان بازنشسته در کرج که وام از کانون درخواست کرده بود به من گفت «اواخر مرداد ۱۴۰۱ وام ثبت نام کردهام و هنوز بعد از بیش از ۲ سال وامی نگرفتهام. در طی این سالها هر بار که به کانون مراجعه کردم و یا تماس گرفتم اعلام شد هنوز نوبت شما نشده و یا سایت بسته است و یا اعلام اعتبار نشده؛ این درحالیست که در سال ۱۴۰۱ میخواستم با وام ۱۲ میلیونی یک یخچال بخرم و امسال هم معلوم نیست وام ۳۰ میلیون تومانی کی به من تعلق میگیرد، آیا میتوانم با آن یک ماشین لباسشویی بخرم یا نه!» چرا یک بازنشسته برای وام ناچیز باید ۲ سال یا بیشتر انتظار بکشد و در مقابل خانواده شرمنده شود و شخصیتش با هر تماس و یا مراجعه تحقیر شود؟
او افزود: با این وام ۳۰ میلیونی مگر میشود چه کرد؟ با این مبلغ، چقدر از مشکلات یک بازنشسته حل میشود که باید ۲ سال هم انتظار بکشد؟ اینگونه وام دادن بیشتر به سرافکندگی بازنشسته کمک میکند تا حل مشکلات زندگیاش!
رنجبر با بیان اینکه «بازنشسته اگر سرطان بگیرد و خرج درمانش سر به فلک بزند از وام خبری نیست» اضافه میکند: این در حالیست که مدیران بورس به خودشان وامهای چند میلیاردی را در کسری از ثانیه پرداخت میکنند آن هم با سود ۴ درصد!
براتی، بازنشسته دیگری در قروه کردستان است که او هم الی ماشالله از این درد دلها و روایتهای غمانگیز در چنته دارد: «بازنشستهای سراغ دارم که بعد از بیشتر از یک سال انتظار، به وام نرسیده، به دیار باقی شتافت؛ وام ۳۰ میلیون تومانی برای او آرزوی محال شد! حالا آقای عشقی میگوید وام ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیونی کاملاً قانونیست و مصوبه دارد....».
آقای مجید عشقی از وام میلیاردی خود و خواصِ یکدرصدی و عزیزکردهاش دفاع میکند و مدعیست این وام قانونیست و مو لای درزش نمیرود! نمایندگان مجلس بعضا وامهای چند صد میلیونی را در یک جیب می گذارند و از جیب دیگر کاغذی سراسر توبیخ و تنقید بیرون میآورند و احتمالاَ سر دعواهای سیاسی و در جریان اعلام برائت از خود، به عشقی میتوپند! در این میان، یک کارگر بازنشسته، عمرش در رفت و آمد به کانون بازنشستگان و در طلب یک وام ۳۰ میلیون تومانی به پایان میرسد، وقتی تمام آرزویش عوض کردن یخچال کهنهی خانه است یا فرستادن دخترش به خانهی بخت....