فارس:هوگو چاوز، که برای بیش از یک دهه زمامدار امور در ونزوئلاست و چندی پیش نیز در یک رقابت بسیار نزدیک برای یک دورهی ششسالهی دیگر سمت ریاستجمهوری این کشور را عهدهدار شد، هماکنون روزهای سختی را سپری میکند؛ در حالی که رأی مردم حضور او در قدرت را برای اتمام یک دورهی بیستساله تضمین میکرد، اما بیماری تحقق این آرزو را برای او و طرفدارانش غیرممکن کرده است. در چنین شرایطی، پرسشهای زیادی دربارهی آیندهی ونزوئلای بدون چاوز مطرح میشود. آیا مردم ونزوئلا و جانشینان او راهی را که وی طی کرده است ادامه خواهند داد و دیگر اینکه تحولات آیندهی ونزوئلا روابط این کشور را با سایر کشورهای جهان به چه سمتوسویی هدایت خواهد کرد.
برای پاسخ به این پرسشها گفتوگویی با مهدی داریوش ناظمالرعایا، تحلیلگر ایرانیـکانادایی مسائل بینالملل، ترتیب دادهایم. وی نویسندهی مقالات متعددی در زمینهی مسائل بینالملل است. مقالات او در مورد موضوعاتی چون روابط بینالملل و نظام جهان به بیش از ۲۵ زبان دنیا از جمله آلمانی، ایتالیایی، عربی، چینی، اسپانیایی، روسی، ترکی، ژاپنی و پرتغالی ترجمه شده است. کتاب «جهانی شدن ناتو» با مقدمهای که توسط دنیس جیهالیدی، معاون سابق دبیر کل سازمان ملل متحد، نوشته شده است یکی از آخرین آثار منتشرشده از سوی این نویسنده است. وی هماکنون محقق مرکز تحقیقات جهانی شدن در مونترال است.
در حالی که شرایط جسمی چاوز احتمال بازگشت او به قدرت را کاهش داده است، آیا به لحاظ سیاسی و قانونی نیاز به برگزاری انتخابات مجدد در ونزوئلا میباشد، یا اینکه معاون ایشان میتواند تا پایان این دورهی ریاستجمهوری جانشین وی شود؟
از سال ۲۰۱۱ تا کنون، ایالات متحده مشتاقانه بر سلامت جسمی چاوز نظارت داشته است، چرا که شخصیت چاوز برای حفظ چشمانداز سیاسی ونزوئلا مسئلهای اساسی و مهم است. نیکولاس مادورو از هر نظر و به طور همهجانبه به شدت به هوگو چاوز وفادار است؛ به همین دلیل است کهویدر اکتبر ۲۰۱۲ از سوی چاوز به عنوان معاون اجرایی رئیسجمهور کشور برگزیده شد. در واقع چاوز، مادورو را برای به دست گرفتن قدرت در شرایط اضطراری ناشی از مرگ خود آماده کرده است. اگر رئیسجمهور چاوز فوت میکرد، در حالی که مادورو همچنان در پست وزیر امور خارجه خدمت مینمود یا اگر چاوز وی را علناً در هشتم دسامبر ۲۰۱۲ به عنوان جانشین سیاسی خود معرفی نمیکرد، مادورو هرگز نمیتوانست رهبر ونزوئلا شود.
نیکولاسمادورو شایدیک چاویست (گروه مدافع چاوز) وفادار باشد، ولی کاندیداهایی وجود دارند که نسبت به وی به مراتب قدرتمندتر و از لحاظ سیاسی سلطهجوتر هستند. رافائل رامیرز، وزیر سابق انرژی و مدیرعامل شرکت ملی نفت ونزوئلا و دیوسدادو کابلو، سخنگوی مجمع ملی ونزوئلا، دو نامزد اصلی برای این پست هستند. با این حال، گمان میکنم تصمیم قطعی اتخاذ شده و در حال حاضر، هر کس که در کاراکاس است میداند که نیکولاس مادورو در ردهی بعدی رهبری سیاسی ونزوئلا قرار دارد.
بدترین حالت این است که او، پس از به حکومت رسیدن، همان تحولاتی را در ونزوئلا به ارمغان آورد که سادات پس از جانشینی بر جمال عبدالناصر به مصر آورد. بعید نیست تغییرات مشابه نیز در ونزوئلا اتفاق بیفتد، زیرا ایدئولوژیهای چاوز به طور کامل یا به درستی نهادینه نشده است.
در مادهی ۲۳۳ قانون اساسی ونزوئلا، که در سال ۱۹۹۹ نگاشته شده، بیان شده است در صورتی که فردی به تازگی به عنوان رئیسجمهور منتخب برگزیده شده باشد، اما مراسم تحلیف خود را از سوی مجلس شورای ملی و دادگاه عالی عدالت به انجام نرسانده و به عنوان رئیسجمهور نیز خدمت نکند و فوت کند؛ سخنگوی مجلس شورای ملی ونزوئلا به عنوان رئیسجمهور موقت کشور منتصب میشود. معاون اجرایی رئیسجمهور در صورتی به عنوان رئیسجمهور موقت منتصب میشود که رئیسجمهور منتخب یا رئیسجمهور وقت فوت کند. در هر دو مورد، قانون اساسی ونزوئلا از نظر قانونی، بر اساس مادهی ۲۳۳، حکم میکند که انتخابات جدید ریاستجمهوری طی ۳۰ روز برگزار شود. اگر رئیسجمهور پس از گذراندن ۴ سال ریاستجمهوری خود فوت کند یا رد صلاحیت شود، بر اساس مادهی ۲۳۳، معاون اجرایی وی به عنوان رئیسجمهور جدید به مدت ۲ سالِ باقیمانده از مدت ۶ سال ریاستجمهوری خدمت خواهد کرد؛ ولی بر اساس مادهی ۲۳۴، در صورتی که رئیسجمهور نتواند به طور موقت خدمت کند، معاون اجرایی رئیسجمهور بایستی کشور را به مدت یک دورهی ۹۰ روزه اداره کند. لازم به ذکر است این دوره میتواند از سوی مجلس شورای ملی تمدید شود و مشمول یک دورهی ۹۰ روزهی دیگر نیز شود. سپس رأی مجلس باید در مجلس شورای ملی گرفته شود تا در خصوص اینکه آیا رئیسجمهور به طور دائمی قادر به انجام وظایف خود هست یا خیر تصمیمگیری شود.
چنانچه نیکولاس مادورو جانشین چاوز گردد، آیا وی متعهد به سیاستهای چپگرایانه، سوسیالیستی و ضدامپریالیستی چاوز میماند؟
سؤال بسیار مهمی مطرح کردید، چرا که این مسئله همان موضوعی است که دولت آمریکا توجه خود را بر آن معطوف کرده است. استدلال شده است که مادورو عملگراست. بعضیها میترسند او تبدیل به لولا داسیلوا در برزیل شود؛ یعنی فردی که به ظاهر سوسیالیست است، ولی در عمل نئولیبرال و پیرو سیاست اجتماعی و اقتصادی. به جز کوبا، ذهنیت دولتهای متحد چاوز در آمریکای لاتین این است که آنها به شرکتهای خارجی وابسته هستند تا وارد کشور شوند و با روشهای استثماری خود به تولید زیرساختها و توسعهی صنعتی بپردازند و این با ایدئولوژیای که همیشه موعظه میکنند متناقض است. همهی این کشورها، از جمله ونزوئلا، درجات مختلفی از سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی را به کار میبرند که به طور مداوم آنها را در معرض تهدید تغییر رژیم یا از طریق رأیگیری یا از طریق کودتاهای تحت حمایت غرب قرار میدهد. به همین دلیل است که نخبگان تجاری طرفدار آمریکا در تمام این کشورها همچنان بازیگران مهمی به شمار میآیند و باعث ایجاد نفاق در سر تا سر دولتهای آمریکای لاتین میشوند.
در خصوص اینکه نیکولاس مادورو برای ایجاد روابط حسنه و تنشزدایی با آمریکاییها اقدامی انجام خواهد داد یا خیر شک و تردید وجود دارد. بدترین حالت این است که او، پس از به حکومت رسیدن، همان تحولاتی را در ونزوئلا به ارمغان آورد که سادات پس از جانشینی بر جمال عبدالناصر به مصر آورد. هنگامی که سادات در دوران ریاستجمهوری جمال عبدالناصر معاون رئیسجمهور مصر شد، هیچکس حتی تصورش را نیز نمیکرد که تحت حکومت وی (پس از مرگ عبدالناصر) چنین تحولات چشمگیری در مصر ایجاد شود. وی با آمریکا و غرب علیه اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق تجدید رابطه کرد و در این دوره بود که قاهره با اسرائیل صلح نمود. بعید نیست تغییرات مشابه نیز در ونزوئلا اتفاق افتد، زیرا ایدئولوژیهای چاوز به طور کامل یا به درستی نهادینه نشده است. باید درک کنیم که به دلیل وجود فضای مطلوب سیاسی در ونزوئلا به سوی چپگرایی و سوسیالیستی، بسیاری از مردم در جامعهی ونزوئلا به منظور ارتقا یا نفع شخصی خود مانند چپگرایان یا سوسیالیستها عمل میکنند (خود را چپگرا یا سوسیالیست جا میزنند) و این در حالی است که هیچ تعهدی به ایدئولوژیهای چاوز ندارند. علاوه بر این، افرادی وجود دارند که به تئوری بدون عمل آلوده شدهاند؛ این بدان معناست که این افراد بسیاری از چیزهایی را که حمایت یا حتی موعظه میکنند، درک نمیکنند. در واقع، کارهای آنها بر عکس و اعمالشان در حال تبدیل به تئوری است.
چاوز همواره تلاش کرده است یک رهبر خوب باشد و اقدام به انجام اموری کرده که باور دارد به نفع جامعهی ونزوئلاست. متأسفم که این را میگویم، ولی آنچه در ونزوئلا توسعه یافته و شکل گرفته ایجاد مکتب فکری و بت شخصیتی چاوزی است. بسیاری از مردم در تشکیلات سیاسی همواره بر سر مسائلی که بر ضد چاوز به عنوان نیروی متحد و رهبر سیاسی قدرتمند باشد مبارزه میکنند. علاوه بر این، فساد زیادی در ونزوئلا وجود دارد و این کشور یک حکومت بسیار آشفته دارد. قراردادهای دولتی یا امور عامالمنفعه در ونزوئلا روانهی شرکتهای نخبگان و گروههایی میشود که از تغییر رژیم حمایت میکنند یا کسانی که با چاوز و دولت او مخالف هستند.
مقامات ونزوئلا در مورد انقلاب و مکتب مساوات بشر سخن میگویند و سپس به گرانقیمتترین رستورانهای شهر میروند و پول مردم ونزوئلا را با ولخرجیهای خود تلف میکنند. مطمئن باشید که بسیاری از این افراد فقط میخواهند این نوع از سبک زندگی را برای خود حفظ کنند و در صورتی که به هر دلیلی شرایط تغییر کند، تعلقات و تعهدات این افراد نیز در راستای این شرایط تغییر خواهد نمود. شاید بیانات من برای برخی از محافل و گروههای موجود در ونزوئلا به عنوان توهین تلقی شود، اما اگر بخواهیم به درک صحیحی از شرایط موجود برسیم، باید صادق و روراست باشیم. سؤالی که اینجا مطرح است در مورد تعهد مادورو به ایدئولوژی چاوز نیست، بلکه در خصوص تعهدات تشکیلات و گروههای سیاسی است.
چنانچه بر طبق قانون نیاز به برگزاری انتخابات مجدد در ونزوئلا باشد، شما آرایش نیروها و تمایلات مردم در ونزوئلا را چگونه پیشبینی میکنید؟
اگر انتخابات جدید برگزار شود، اظهار نظر در خصوص متحد ماندن ائتلاف احزاب سیاسی دورهی چاوز دشوار است. حزب چاوز، یعنی حزب سوسیالیست متحدهی ونزوئلا، احتمالاً به جناحهایی که از آن شکل گرفته یا به شاخههای متعدد دیگر تقسیم میشود. حزب سوسیالیست متحده حزبی نسبتاً جوان است و در سال ۲۰۰۷ تأسیس شده است؛ یعنی پس از این که چاوز خواست احزاب سوسیالیست در ونزوئلا، که به احزاب کوچکتر تقسیم شدهاند، متحد شوند تا به جای مبارزه با یکدیگر تلاش کنند از تبدیل شدن به طعمه برای احزاب مخالف جلوگیری کنند. کلیهی شاخههای حزب سوسیالیست متحدهی چاوز و ائتلاف آن با حزب وطن و حزب جامعه یا هر گونه رقابتهای داخلی قدرت بین آنها برای هر دو انتخابات آیندهی ریاستجمهوری و پارلمانی در ونزوئلا فاجعهآمیز خواهد بود. احزاب مخالف در انتخابات ریاستجمهوری یا مجلس خیلی هم بازنده نبودهاند. چاوز در انتخابات ۲۰۱۲ ریاستجمهوری حدود ۵۵٪ از آرا را به دست آورد، در حالی که رقیب وی با اختلاف اندکی، یعنی ۴۴.۳٪ آرا، رقابت را به او واگذار کرد. حزب سوسیالیست متحدهی چاوز برندهی ۴۸.۳٪ از آرا در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۰ شد، در حالی که حزب مخالف ۴۷.۲٪ از آرا را به خود اختصاص داد.
اگر چاوز فوت کند، هرگز مخالفان ایالات متحده و متحدان آن در آمریکای لاتین و کارائیب از بین نخواهند رفت. هرگز فراموش نکنید که نباید پایهی مخالفت را در شخصیت یک فرد قرار داد. مخالفت باید در جامعه کشت و ترویج شود؛ به طوری که سیاستها بدون اینکه به یک فرد یا تعدادی از افراد وابسته باشند، ادامهدار هستند. البته متحدان چاوز نیز حدود ۴ درصد از آرا را به خود اختصاص دادند که به میزان قدرت وی اضافه میکند. اختلاف آرای بین حزب سوسیالیست متحده و حزب اپوزیسیون متحده ۱.۱٪ بود. فراموش نکنیم که چاوز و حزب او در صورتی که حوزههای انتخاباتی به طور عادلانه تقسیم میشدند، ممکن بود در انتخابات شورای ملی یا حتی انتخابات سال ۲۰۱۰ بازنده میشدند. به طور خلاصه، میتوان گفت که اگر احزاب چپگرا در ونزوئلا تقسیم شوند؛ وارد مبارزهی قدرت میشوند و این بیشک باخت آنها را در برابر حزب اپوزیسیون متحدهی انریکه کاپریلس رقم خواهد زد.
در صورت روی کار آمدن انریکه کاپریلِس، شما آیندهی روابط ونزوئلا را با سایر کشورهای جهان چگونه ارزیابی میکنید؟
روسها و چینیها برای حفظ روابط غیرسیاسی خود با ونزوئلا تلاش زیادی کردهاند؛ یعنی روابط آنها با ونزوئلا ارتباط بسیار کمی به سیاست دارد؛ به طوری که هر تحول سیاسی، که در ونزوئلا بعد از هوگو چاوز رخ دهد، تأثیری در حفظ منافع مسکو و پکن در ونزوئلا نخواهد داشت. روسیه و چین بر چاوز به عنوان یک فرد یا بازیگر سیاسی سرمایهگذاری نکردهاند، بلکه بر ونزوئلا به عنوان یک دولت سرمایهگذاری کردهاند. آنها تلاش کردهاند با ونزوئلا رابطهی کشور با کشور برقرار کنند نه رابطهی کشور با حکومت. در طرف دیگر ماجرا، ایران و کوبا قرار دارند که با ونزوئلا روابط کشور با حکومت یا حتی کشور با چاوز برقرار کردهاند، این رابطهی محکمی نیست. منافع ایران و کوبا در صورتی که مادورو اقدام به برقراری روابط حسنه با واشنگتن کند یا حزب اپوزیسیون متحده تحت رهبری انریکه کاپریلس برنده شود، به خطر خواهد افتاد. بدترین سناریو پیروزی کاپریلس است؛ چرا که در این شرایط کوبا یارانههای انرژی خود را از دست خواهد داد و ایران یک متحد خوب در نیمکره غربی را. با نگاهی به آینده، میتوان فهمید که چرا چاوز برای حفظ وحدت در میان حامیان خود و برای به حداقل رساندن احتمال کشمکش سیاسی قدرت در میان معاونان سیاسی خود تلاش کرده است. اگرچه کوبا روابط بسیار نزدیک فرهنگی با ونزوئلا دارد و یک کشور اسپانیایی زبان است، ولی ایدئولوژی سیاسی و وضعیت اقتصادی این کشور انعطافپذیری این کشور را در مقایسه با چین یا روسیه کاهش داده است. با این حال، ایران میتواند روابط خود را با ونزوئلا اصلاح و آن را به رابطهی کشور با کشور تبدیل کند.
فقدان رهبری چون چاوز چه تأثیری بر پیگیری سیاستهای ضدامپریالیستی در میان کشورهای آمریکای لاتین خواهد گذاشت؟
مشاهده کردهایم که کوبا در برابر ایالات متحده و ساندینیستها در مقابل نیکاراگوئه مقاومت کردند و توانستند باقی بمانند. اگر چاوز فوت کند، هرگز مخالفان ایالات متحده و متحدان آن در آمریکای لاتین و کارائیب از بین نخواهند رفت. هرگز فراموش نکنید که نباید پایهی مخالفت را در شخصیت یک فرد قرار داد. مخالفت باید در جامعه کشت و ترویج شود؛ به طوری که سیاستها بدون اینکه به یک فرد یا تعدادی از افراد وابسته باشند، ادامهدار هستند. از آنجا که سیاست در ونزوئلا بر مبنای هوگو چاوز بنا شده است، هنگامی که وی صحنهی سیاست را ترک کند، معادلهی منطقهای وی متأثر خواهد شد (به هم خواهد خورد). ونزوئلا زمینهی ایجاد سازمانی را تشکیل خواهد داد که نامش را بلوک بولیواری گذاشتهام. این کشور در مرکزیت بلوک بولیواری قرار گرفته است و در شرایطی که ونزوئلا مدار سیاسی خود را تغییر دهد، به سختی میتوان گفت که کشورهایی مانند کوبا، نیکاراگوئه، بولیوی و اکوادور تا چه میزانی میتوانند همکاری مؤثر و کارآمد با هم علیه ایالات متحده داشته باشند.
شما چه راهکارهایی برای اصلاح روابط تهرانـکاراکاس بر مبنای روابط کشورـکشور، مانند آنچه اشاره کردید، پیشنهاد میکنید؟
پاسخ به این سؤال بسیار دشوار است. برای اینکه ایران ماهیت روابط دوجانبهی خود با ونزوئلا را تغییر دهد و به نوع کشور با کشور تبدیل کند، ابتدا باید استراتژی و چشمانداز حکومت ایران تغییر کند. فکر میکنم کاری که ایران در قبال لبنان و در تلاش برای ایجاد روابط با جوامع و بخشهای سیاسی مختلف انجام داده است، میتواند به عنوان الگویی برای نوع ارتباط ایران با ونزوئلا نیز در نظر گرفته شود. بخشهای مختلفی از جمعیت ونزوئلا، از جمله کسانی که در خارج از پایگاه پشتیبانی چاوز هستند، باید در موقعیتی قرار گیرند که منافع مستقیمی در حفظ روابط صحیح و خوب با ایران متوجه آنها گردد.
یک راه برای انجام این کار ایجاد روابط خصوصی تجاری بین دو کشور است که در تضاد با پروژههای دولتی است. قرابت و روابط فرهنگی مسائل بسیار مهمی به شمار میآیند. اگر اشتباه نکنم، ایران قصد دارد دانشگاههای ایرانی در خارج از کشور راهاندازی کند. اگر این دانشگاهها با مدیریت ایران و با بودجهی مستقل ونزوئلا راهاندازی شوند، ونزوئلا یک نامزد بسیار عالی بدین منظور خواهد بود. علاوه بر این اجتماع بزرگی از مردم ونزوئلا، که از مخالفان خاورمیانه هستند، وجود دارند که ایران باید روابط خود با آنان را تقویت کند. فکر میکنم بهترین راه انجام مطالعات مختلف و متعدد در مورد این موضوع از سوی گروهی از محققان ایرانی و گروههای مختلطی ازمحققان ونزوئلا و ایران میباشد.