۰
سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۳۵
گفت و گو با ”نیکلاس هلبلینگ” کارگردان نمایش ”تل/ضحاک”

وقتي ضحاک به اروپا مي رود

مریم رجایی:
وقتي ضحاک به اروپا مي رود
نمایش تِل ضحاک‌، تبادل اسطوره‌ای میان دو کشور ایران و سوییس است‌‌.‌ گروه ایرانی و شناخته شده‌" دن‌کیشوت"‌،به سرپرستی" علی اصغر دشتی" و ‌با نویسندگی "نسیم احمد‌پور"‌کتاب شیلر را منبع کار خود قرار داده‌اند و با بازنویسی قسمت‌هایی از نمایشنامه‌ی" ویلهلم تِل" آن را در سی‌و‌یکمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر به روی صحنه آورده‌اند‌.‌ گروه سوییسی "ماس اند فیبر‌‍" به کارگردانی" نیکلاس هلبلینگ" نیز داستان ضحاک‌، ‌قیام کاوه و بر تخت نشستن فریدون را در این نمایش ‌اجرا می‌کنند‌. تِل ضحاک در آلتدورف‌(کشور آلمان) اجرای عمومی خود را پشت سر گذاشته و در فستیوال اشپیگتاکل زوریخ (کشور سوییس) به صحنه رفته ‌است‌.. این دو نمایش در اجرا‌،‌ وجوه مشترک زیادی دارند که می‌توان به این نتیجه رسید که علاوه بر نزدیکی روح اساطیر در جهان‌، ‌می‌شود به زبان مشترک اجرایی با فرهنگ‌های مختلف در سطح بین‌المللی دست پیدا کرد‌ گفت‌و‌گوی ما را با" نسیم احمد‌پور" و" نیکلاس هلبلینگ" درباره‌ این نمایش می‌خوانید‌..

آیا دو گروه ایرانی و سوییسی به دنبال وجه مشترکی بین اسطوره‌های دو کشور، برای تبدیل آن‌، به نمایشنامه و اجرا بودند یا نه‌؟

هلبلینگ‌:‌:: بله‌. به مناسبت پانصدمین سالگرد ویلهلم تِل‌، داستان آن برای اجرا در آلتدورف مشخص شده‌ بود و چون قرار بود این کار پروژه مشترکی باشد، بنابراین کاوه و در ادامه‌ آن ضحاک به ذهنمان رسید‌...

پس کاوه و ضحاک انتخاب گروه دن‌کیشوت برای اجرا نبوده ‌است‌؟

احمد‌پور‌:‌: ویلهلم تِل به آقای هلبلینگ پیشنهاد شده بود و ایشان به دنبال اسطوره‌ای ایرانی می‌گشت که سنخیتی با آن داشته باشد و وقتی به ایران آمد‌، تحقیق زیادی کرده بود و کاوه را پیدا کرده‌ بود‌. او پیشنهاد کاوه را برای اجرا به ما داد‌.‌ ما نیز آرش را پیشنهاد کردیم که از ویلهلم تِل دور نیست و در نهایت بر داستان کاوه و ضحاک به توافق رسیدیم‌....
هلبلینگ‌::::چیز دیگری که در هر دو اسطوره مشترک است وجود کودک است‌ که در اوج هر دو کار حضور دارند‌...

حضور بچه‌ها کار را به سمت تراژدی می‌برد...

هلبلینگ‌::در واقع در هر دو قسمت نمایش اشتباهی که حاکمان ظالم انجام می‌دهند، بیشترین ظلم به کودکان روا می‌شود‌..

آیا در سوییس قهرمان‌های دیگری غیر از تِل دارید‌؟

هلبلینگ‌:: نه‌!

احمد‌پور‌:‌: وقتی ما در حال تمرین نمایش تِل بودیم‌،‌ صحنه‌هایی را برای این‌که با اسطوره‌‌ دیگری از سوییس پر کنیم‌،‌ خالی گذاشتیم‌.‌ وقتی برای اجرا به آن‌جا رفتیم من از سه صحنه‌ کشتن‌،‌ دو صحنه بیشتر نداشتم و از آقای هلبلینگ پرسیدم آیا در تاریخ سوییس قتلی غیر از کشته شدن گسلر به دست تِل اتفاق افتاده ‌ تا داستان آن را به من بگوید‌؟‌ او بعد از فکر کردن و جست و جو در کتاب ها و تحقیق از طریق تاریخدانی سوییسی به من گفت که هیچ قتلی به غیر داستان تِل در تاریخ سوییس اتفاق نیفتاده است‌. این برای من شوک بزرگی بود‌.‌ به این دلیل که وقتی من در ایران مشغول کار بر روی داستان ویلهلم تِل بودم‌،‌ برای مقایسه تطبیقی‌، با انبوهی از قتل‌ها توسط قهرمانان ایرانی مواجه بودم‌. در این مرحله متوجه شدم از طریق شناخت فرهنگ‌ها‌،‌ ما در این پروژه به هم نزدیک شده‌ایم‌. ما حتی در انتخاب نظر عموم مردم برای انتخاب قهرمان‌های ایرانی و سوییسی‌؛ متوجه شدیم قهرمانان ایرانی با اعمال گسترده و متفاوتی از اعمال قهرمانان سوییسی شناخته می‌شوند‌. قهرمانان ایرانی با کشتن و مردن و اتفاقات بزرگ و عجیب از سوی مردم شناخته و انتخاب می‌شوند‌.‌ اما سوییسی‌ها قهرمان‌هایشان را در اتفاقات روزمره و حرکات کوچک در برخوردهای اجتماعی به نوعی شاید زیر پوستی و احتمالن تاثیر گذارتر پیدا می‌کنند‌..
آیا به شما کل داستان ویلهلم تِل پیشنهاد شده بود یا قسمت‌هایی که در نمایش دیده می ‌شد‌؟
احمد‌پور‌: نه‌. کل داستان از کتاب شیلر به ما برای اجرا پیشنهاد شده بود‌..
هلبلینگ‌:‌البته این یک پیشنهاد بود‌...
احمد‌پور‌:درست است‌. آقای هلبلینگ بسیار دموکرات است و دست ما کاملن برای نوع نوشتن متن و شیوه‌ اجرا و انتخاب قسمت‌های مختلف باز بود‌. در واقع کلیت متن ویلهلم تِل سفارش بود نه جزییات آن‌. این فرصتی استثنایی بود از این جهت که ویلهلم تِل به نوعی به ما قرض داده شد و من شروع به کار بر روی داستان شیلر کردم، چون تنها منبع فارسی این کار‌،‌ ترجمه آقای محمدعلی جمالزاده است‌. من نزدیک به دو سال با خانم هلبلینگ نویسنده‌ بخش سوییسی نمایش مکاتبه داشتم و سئوالات زیادی از او پرسیدم‌ و تلاش کردم نگاه جامعه‌ سوییس امروزی را درباره‌ تِل بدانم‌.در سفری که به سوییس داشتیم ما را به دیدن اسطوره شناس آلمانی به نام پیتر فورمان بردند که برای من بسیار راه گشا بود‌.‌ در نهایت من بعد از تبادل نامه‌ها و سفری که به سوییس داشتیم و مطالعاتی که در ایران داشتم نهایتن به انتخاب‌های نهایی برای نوشتن متن تِل رسیدم‌..
در طول اجرای نمایش تِل روی پرده‌ پروجکشن پرده و صحنه‌ای که از متن ویلهلم تِل انتخاب شده بود به نمایش در می‌آمد‌. من متوجه شدم این‌ها به ترتیب نیستند...
احمد‌پور: ‌درست است. من توالی صحنه‌ها را به هم ریختم تا به هدفی که برای اجرا داشتیم، دست پیدا کنیم و این نوع خوانش و دراماتورژی من از ویلهلم تِل است‌.
آیا دو کارگردان این نمایش در انتخاب‌های شما از متن اصلی دخالت داشتند‌؟
احمد‌پور‌: تئاتر یک کار گروهی است و از همه عوامل می‌توان پیشنهاد دریافت کرد‌. اما من باید متن نمایش را از خلاصه‌،‌ توالی صحنه‌ها‌،‌ میان نویس‌هایی که روی پرده‌ پروجکشن نمایش داده می‌شد‌، به سر صحنه می‌بردم‌. ‌ولی در نهایت خوانش اثر با من بود و انتخاب‌ها را من تایید می‌کردم‌..
هلبلینگ‌: جالب است که بدانید روش ما برای پرورش یک ایده و تبدیل آن به نمایشنامه متفاوت است‌. اگر اشتباه نکنم در قسمت ایرانی نمایش مرحله‌ نوشتن متن و تمرین در کنار هم پیش رفته‌اند‌..
احمد‌پور‌: درست است‌. باید ایده‌ای از طرف من باشد و آن را گروه نمایشی در حال تمرین می‌برم‌ و این ایده و تمرین بین من و گروه در حال رفت و برگشت است تا شکلی صیقل یافته پیدا کند‌.
هلبلینگ‌:ما در ابتدا ماه‌ها درباره‌ی پروژه صحبت و مطالعه می‌کنیم‌.‌ سپس نویسنده شروع به نوشتن متن شاید در حدود دو ماه کند و بعد تمرین‌های نمایش را شروع می‌کنیم‌..
جالب است که بدانید روش ما برای پرورش یک ایده و تبدیل آن به نمایشنامه متفاوت است‌. اگر اشتباه نکنم در قسمت ایرانی نمایش مرحله‌ نوشتن متن و تمرین در کنار هم پیش رفته‌اند‌..“
نمایش ضحاک به نوعی در اجرای خود وامدار نمایش ایرانی تعزیه است‌.گروه سوییسی چگونه این نوع نمایش را شناخته و با آن ارتباط برقرار کرده است‌؟
هلبلینگ‌:: اصغر دشتی درباره‌ی تعزیه برای من توضیحاتی داده بود و یک سری فیلم‌های تعزیه را به من داد تا آن‌ها را ببینم و با این نوع نمایش بیشتر آشنا شوم. فیلم‌های نمایش‌های دشتی را دیدم و فهمیدم یک سری از این متد‌ها را می‌توانم در نمایش ضحاک استفاده کنم‌. مثل این ‌که وقتی بازیگر یک دور به دور صحنه‌ مدور می‌چرخد به معنی تغییر زمان است‌. اما قصد من وارد کردن تکنیک‌های تعزیه به نمایش ضحاک برای نشان دادن تبحر من در شناخت تعزیه نبوده است‌. ‌قصد من معرفی داستان ضحاک به تماشاگر سوییسی بود، چون در کشور ما هیچ شناختی از این داستان ندارند‌. من خوشحالم که قبل از این هر دو کشور هیچ شناختی از اسطوره‌های یکدیگر نداشتیم و هر دو اجرا با حداقل شناخت شکل گرفته و این از زیبایی‌های این کار است‌..
با این که نمایش دو طراح صحنه دارد، چطور در داشتن دکور مشترک و اجرا در آن به توافق رسیدید‌؟
احمد‌پور‌:: اولین توافق ما داشتن صحنه‌ای مشترک بود که نمایشی با تفاوت فرهنگی دو کشور در بستری نزدیک به هم که همان صحنه‌ی گرد تعزیه است‌، ‌اجرا شود‌.‌ چون این صحنه امکان تغییر زمان و مکان را می‌دهد‌ و هر دو گروه از قرار‌دادهای اجرایی تعزیه استفاده کردند‌.......
هلبلینگ‌::: ایده‌ صحنه‌ گرد به ذهن من هم رسیده بود و برای کار من هم بسیار مفید بود، چون از این طریق می‌توانستم خلاقیت بیشتری در کار داشته ‌باشم‌.......
موسیقی زنده‌ هر دو نمایش بسیار به یکدیگر نزدیک بودند‌.آیا توافقی در این زمینه انجام شده ‌بود‌؟

هلبلینگ‌:: این به دلیل توافق‌هایی بود که دو گروه با هم داشتند‌. این که هر گروه پنج بازیگر داشته باشد یا اجرا موسیقی زنده داشته باشد‌. موزیسین‌های هر دو گروه سر تمرین‌ها با ایده‌های خلاق حاضر می‌شدند و این نزدیکی شاید به همین دلیل باشد‌...........




کد مطلب: 21145
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *