چهارم شهریورماه یادآور درگذشت مهدی اخوان ثالث، سرایندهی نامدار ایرانی است. با آنکه سالها از درگذشت اخوان میگذرد هنوز هم شعر او تازگی خود را از دست نداده است؛ بهویژه آنکه شعر او آمیخته با زبانی حماسی و یادکردی پیوسته از نشانههای دیرینهی فرهنگ ایران است. یادکرد کوتاهی از او در این روز که همزمان با سالمرگ اوست، ارجگذاری دیگری از فرهنگ ماندگار ایران و نیز کوشش اخوان ثالث در یادآوری آن فرهنگ است.
به گزارش امرداد، شعر اخوان ثالث را باید شیوهای میانهی دو سبک کهن و نو دانست. از یکسو او تکیه به سبک استوار خراسانی داشت و از سوی دیگر دلبستهی شیوهی نیمایی و نوآوریهای او بود. او توانسته بود بهگونهای استادانه این دو شیوه را در هم بیامیزد و با همان زبان سنگین و فاخر سبک خراسانی، نوترین و امروزیترین شعرها را بسراید و از لغزیدن در دام مفهومهای کهنه شده، دوری کند. نمونهی چنان شعرهایی را به فراوانی در دفترهای شعری اخوان میتوان یافت.
از دیگر جلوههای شعر اخوان ثالث دلبستگی به ایران و سرزمین نیاکانی است. او در تشبیهی زیبا، ایران را به «باغ» همانند میکرد و با اشاره به زخمهای تاریخی سرزمینمان چنین میسرود:
باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟
خندهاش خونی است اشکآمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصلها پاییز
در باور اخوان گونهای دوگانگی پدیدار بود. برای نمونه، آنچه دربارهی «مَزدُشت»(آشتی میان باورهای مزدک و زردشت) میگفت، از آن دست دوگانگیهاست. در شعر نیز از این دوگانگی برکنار نبود. او با همهی دلبستگیاش به شیوهی نو نیمایی، تا به پایان نتوانست از سلطهی شعر کهن رهایی بیابد.
این را نمیتوان از نگاه دور داشت که شعر اخوان ثالث تصویرگر جهانی تیره و اندوهبار است. او از شبهای سرد زمستانی، پهنههای لغزان و تاریک و توفانهای براندازنده بارها و بارها در سرودههایش سخن گفته است. آن اندازه تیرهبینی را نشانهای از اثرپذیری ژرف اخوانثالث از کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ میدانند و شکست آرزوها و امیدهایی که آن نسل در دل داشت. به همین سبب است که اخوان را «شاعر شکست» نام دادهاند. برای همین است که رویدادهای سیاسی در شعر اخوانثالث نمود و جلوهای آشکار دارد. او نمیتوانست خود را از رویدادهایی که سرنوشت کشور و مردم را میساخت، برکنار بدارد. از اینرو، شعر اخوان بازتاب آشکاری از فضای سیاسی ایران در دهههای سی و چهل خورشیدی (و نیز دورههای پس از آن) است. مردم، یا خوانندگان شعر او نیز سخنش را با به یاد آوردن چنان رویدادهایی حس و تجربه میکردند.
شعر اخوان ثالث خوشآهنگ و پُرطنین است. او واژگانی را برمیگزید که استواری و صلابت داشته باشند. از شعر او، مانند شعرهای حماسی، صدایی کوبش مانندی به گوش میرسد و آوایی سهمگین دارد. بیگمان او از این دید از زبان شاهنامه اثر پذیرفته بود و نیز طنین باشکوه شعر شاعران قصیدهگوی سبکِ خراسانی.
اخوان ثالث همچنان که در شعرش اصالت شعر کهن جلوه میکرد، آبروی شعر نو بود. چیرگی و استادی در شناخت ادبیات کهن ایران این توانایی را به او میداد که در برابر خُردهگیری و عیبجویی نقدکنندگان شعر نو بایستد و دلیل بیاورد که راه نوینی که شعر فارسی برگزیده، درست و بایسته است. هنگامی که همان خردهگیران به نیما یوشیج طعنه زدند و عیب گرفتند که: «تراویدن مهتاب» در این شعر او: «میتراود مهتاب/ میدرخشد شبتاب…» از دید دستور زبان نادرست است، این اخوان ثالث بود که نمونههایی از «تراویدن» را در شعر کهن فارسی پیدا کرد و نشان داد که نیما دچار لغزش و خطا نشده است. این دریافت، نشانهی چیرگی اخوان ثالث بر شعر کهن فارسی و موشکافیهای او در ادبیات گذشتهی ایران است.
زندهیاد اخوان ثالث در اسفندماه ۱۳۰۷ خورشیدی، در شهر مشهد زاده شد و در چهارم شهریورماه ۱۳۶۹ چشم از جهان برگرفت. از او دفترهای شعر ماندگاری چاپ شده است؛ مانند: زمستان (۱۳۳۵)، آخر شاهنامه (۱۳۳۸)، از این اوستا (۱۳۴۴)، پاییز در زندان (۱۳۴۸) و ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸). از او کتاب های دیگری در زمینه ی شعر در دست هست؛ مانند: بدعتها و بدایع نیما یوشیج (۱۳۵۷) و عطا و لقای نیما یوشیج (۱۳۶۱).
یادش پایدار و نامش ماندگار.