تهرانِ روزگاران دور، محلهها، کوچهها و گذرهایی بود که نزد تهرانیها سرشار از یادبودها و خاطرههای دلپذیر شناخته میشد. تهرانیها در ترانهها و نَقل و گفتهای خود از آن محلهها و گذرها با شادی و گاه آه و افسوس یاد میکردند و آرزوی بازگشت روزهای خوش گذشته را داشتند.
به گزارش امرداد، یکی از خیابانهای دلخواه آنها لالهزار بود و تماشاخانهها و سینماها و مغازههای رنگارنگش. سرپُل تجریش نیز گردشگاه و جایی برای صفا و شادمانیهای بیریا بود. صدای همهمه و خندهی تهرانیهایی که خسته از کار روزانه برای دمی آسودن به سرپُل تجریش میرفتند، هنوز هم از ترانههای روزگاران پیش شنیده میشود: «یادت میاد چه روزگاری داشتیم؟/ سرپُل تجریش چه صفایی داشتیم؟/ پَر بکشیم مثال دوتا کفتر/ بذار بگن هر چی میخوان پشت سر!». یا دربند و بساط گردوییها و بلالیها و جگرکیهایش؛ یا کوچه برلن و عطر و بوی مغازههای دلربایش. یکی دیگر از محله و گذرهای سراسر شادمانی و گریز از اندوه و غم، «گلوبندک» بود؛ همان جایی که اکنون چهارراهی شلوغ و پُرهیاهو است. اگر گوش بسپاریم طنین آواز تهرانیهای قدیم را میتوانیم بشنویم که با هم میخواندند:
شبهای گلوبندک چه ناتمومه
همه کنار هم تُو قهوهخونه
یه استکان چایی از دستِ ساده
خستگی کار رو از تَن می رونه
گپ زدنهای تلخ و بیبهونه
از بیوفاییِ دور زمونه…
سرِ چارراه گلوبندک
تمومش نون تافتون، نون سنگک!
چهاراه گلوبندکِ امروزی، با هزار ترانه و یادبودهای دلپذیرش، برخوردگاهی (:تقاطعی) میان دو خیابان 15 خرداد (خیابان بوذرجمهری) و خیابان خیام (جلیلآباد پیشین)، در شمال باختری بازار تهران است. این گستره، پیش از آنکه با ساخت خیابانهای نو در دههی بیست خورشیدی، چهارراه بشود، پهنهای را شکل میداد که از جنوب به چاله حصار و خانهی مستوفیالممالک، از شناختهشدهترین خانههای تهرانِ قدیم، میرسید. باختر گلوبندک به کوچهای راه میبُرد که به آن جلوخان عضدالملک میگفتند. خاور این محله نیز به کوچهی آشتیانیها میرسید که جایی برای زندگی یکی از روحانیان نامدار روزگار ناصرالدین شاه، میرزا حسن آشتیانی، بود. راهی که از گلوبندک به چاله حصار و درخونگاه میرفت، هنوز هم پایدار است؛ هر چند نوساز است و با گذشتههای تاریخیاش پیوند چندانی ندارد. بهویژه آنکه تاق مغازههایش را برداشتهاند و ساختاری نو گرفته است.
گلوبندک بخشی از محلهی سنگلج دانسته میشد. سنگلج 6 گذر داشت که به آنها قورخانه، دباغخانه، گذر پایین، درخونگاه، افشارها و گلوبندک میگفتند. هر کدام از این گذرها، کوچههایی را دربَر میگرفت و محلهای کوچک شناخته میشد.
اما چرا آن بخش از تهران را گلوبندک مینامیدند؟ در گذشتههای دور گلوبندک پوشیده از باغ و درخت بود. در آن باغها چشمهای دیده میشد که آب از تنبوشه یا شترگلوی آن با فشار بسیار بیرون میزد و باغ و زمینها و محله را سیراب میساخت. آن شترگلوها را گلوبندک یا گلوگیر مینامیدند. به همین سبب نام این بخش از تهران هم گلوبندک شد. به هر روی، تنبوشه لولههایی سفالین بود که برای جابهجایی آب در آبراههای سرپوشیده، زیر زمین یا روی دیوار کار میگذاشتند تا آب با کمترین نَشت بگذرد و به مقصد برسد. در گلوبندک نیز چنین تنبوشه و شترگلویی وجود داشت.
در روزگار پادشاهی قاجاریه، در جایی که مسجد شاه در بازار تهران دیده میشد، تا گلوبندک، بازاری سرپوشیده ساخته شده بود که آن را بازار گلوبندک مینامیدند. در دورهی رضاشاه، با ساخت خیابان بوذرجمهری این بازار ویران شد و بخشی از زمین آن را به خیابان نوساز بوذرجمهری افزودند. بازار گلوبندک سقف ضربی آجری داشت که روزنههایی در سقف آن، برای روشنایی فضای بازار، دیده میشد. در گلوبندک دو آبانبار نیز نمایان بود و پارهای جداییناپذیر از محله شناخته میشد. اکنون اثری از آن دو سازه نیست.
خانهای تاریخی و دیدنی در چهارراه گلوبندک
چهارراه گلوبندک به داشتن خانهای بسیار زیبا و کممانند دیدهور و تماشایی است؛ خانهای که خوشبختانه هنوز هم سرپا است و از یادمان های گرانبهای تهران شناخته میشود. این خانه از آنِ یکی از خوشنامترین و کارآمدترین سیاستورزان دورهی قاجار و پهلوی یکم، میرزا حسن خان مستوفیالممالک، بوده است. وزارت پُست این خانه را در دههی 60 خورشیدی از بازماندگان مستوفی خریداری کرد تا در آن موزهی پُست راهاندازی شود؛ کاری که تاکنون انجام نگرفته است.
خانهی مستوفی در چهارراه گلوبندک، خیابان بادامچی و کوچهی چال حصار جای دارد و سازهای است که در سال 1300 مهی (:قمری)، در زمان پادشاهی ناصرالدین شاه، ساخته شده است. مستوفی در سفری که به پاریس داشت کارت پستالی با خود آورد که بر روی آن نقشه و طرح سازهای زیبا دیده میشد. او از برجستهترین معماران تهران خواست تا خانهای با همان دلانگیزی و شکوهی که در کارت پستال دیده میشد، برای او بسازند. این کار انجام گرفت و بدینگونه یکی از دیدنیترین خانههای پایتخت ساخته شد. مساحت خانه 50 هزار متر مربع بود، اما بر اثر گذر زمان و ساخت سازههای پیرامونش، گسترهی آن به 1700 متر مربع کاهش یافت.
در آن گذشتههای سپری شده، حیاط خانهی مستوفی آکنده از درخت بود. از انبوه درختان عمارت مستوفی، اکنون جز چندتایی، همگی خشک شدهاند. در همین خانه بود که نخستین کابینهی دولت مشروطه تشکیل جلسه داد. از اینرو خانهی مستوفی که همواره جایی برای رایزنیها و انجام کارهای کشوری بوده است، به نام «خانهی سیاسی تهران» هم شناخته میشود. این خانه تاکنون مرمت و بازسازی نشده است و از اینرو طرح آغازین خود را از دست نداده است؛ هر چند این مرمت نشدن به پوسیدگی و فرسودگی بخشهایی از آن انجامیده است. این را هم بگوییم که خانهی مستوفی همان است که بخشهای بسیاری از سریال خانگی «شهرزاد»، به کارگردانی حسن فتحی، در آنجا فیلمبرداری شده است. فیلمبرداری بخشهایی از سریال «سلطان صاحبقران» (در سال 1354) و فیلم سینمایی «دلشدگان» هر دو به کارگردانی علی حاتمی و نیز فیلمهای «افسانهی آه» تهمینه میلانی و «گراند سینما» حسن هدایت نیز در خانهی مستوفیالممالک انجام گرفته است.
یک سازهی تاریخی دیگر چهارراه گلوبندک، جایی است که به آن «سرای نظام وزیر» و سپستر «سرای دلگشا» میگفتند. سرا به معنای کارونسرا است. این سازهی قاجاری پس از چهارراه گلوبندک و در خیابان 15 خرداد دیده میشد و ثبت ملی نیز شده بود، اما در سال 1389 خورشیدی، سراسر ویران شد و از آن سازهای تجاری برآوردند! سرای نظام وزیر (دلگشا) در زمان ناصرالدین شاه، در جایی ساخته شده بود که پیشتر جبه خانه، یا اسلحهخانه بود. نظام وزیر سِمَت جانشینی حاکم تهران را داشت.
پیشتر از جلوخان عضدالملک در چهارراه گلوبندک نام بُردیم. جلوخانها فضاهایی پهناور در جلوی پیشتاق یا ورودی برخی از سازههای بزرگ بودند که به آنها پیشگاه یا میدانگاه هم گفته میشد. شمار جلوخانها در معماری دورهی قاجار فراوان بود، مانند جلوخان عضدالملک. این سازه در کوچهای بود که درِ ورودی خانهی عضدالملک، رییس ایل قاجار و نایبالسلطنهی احمدشاه، روبه آن باز میشد. نمای این خانه، زیبا و آراسته بود. پایان کوچهی جلوخان عضدالملک در چهارراه گلوبندک، پیچدار بود و راه به جنوب محله میبُرد. خانههای دیگر این کوچه، ساده و گاه ویرانه مانند بهچشم می آمدند.
چهارراه گلوبندک کنونی
از چند سازهی تاریخی که بگذریم، چهارراه گلوبندک امروزی چندان مانندگیای با گذشتهی تاریخیاش ندارد. خروجی ایستگاه مترو 15 خرداد روبه این چهارراه گشوده میشود و یکی از پُررفت و آمدترین بخشهای مرکزی تهران را پدید آورده است. ازدحام رهگذران و فراوانی پاساژها و سازههای تجاری، چهارراه گلوبندک را چنان از حال و هوای پیشیناش دور کرده است که گویی یادمانهای تاریخی و دیرینهی این بخش از شهر، رنگ باخته و ناپیدا شدهاند. با این همه، این چهارراه کوچک هنوز هم کارکرد شهری و تجاری بسیار مهمی در کلانشهر تهران دارد و در ذهن تهرانیها یادآور سالیان دوری است که تهران به این بیقوارگی و ناسازواری امروز نبود.
* با بهرهجویی از: تارنماهای «میراث آریا»؛ «ویکی جو» و «ویکی پدیا».