شیفتگی مولانا بر شمس و شمس بر مولانا، بر هیچکس پوشیده نیست اما مسئول کرسی مولوی پژوهشی معتقد است که آنها در عین این شیفتگی، تفاوتهایی در منش و روش خود با هم داشتهاند.
سید علیاصغر میرباقری فرد در گفتوگو با ایسنا با اشاره به اینکه شمس، برخلاف مولانا علاقهای به مکتوب کردن دانستههای خود نداشته، اظهار کرد: یکی از دلایلی که موجب شد شمس و همچنین تعداد زیادی از عرفا کمتر دستبهقلم ببرند و مجموعه دیدگاههای خود را مکتوب نکنند، این بوده که تجربههای عرفانی بهسادگی در قالب سخن، به بیان درنمیآیند؛ همانطور که ما نیز اغلب اوقات برای انتقال تجارب ساده روزانه خویش به دیگران با مشکل مواجهیم.
عضو هیئتعلمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان ادامه داد: تصور کنید برای کسی که تابهحال تشنه نشده باشد، بخواهید در قالب عبارات، حقیقت تشنگی را شرح دهید؛ این ممکن نیست و بدیهی است که انتقال تجارب عمیق عرفانیای چون رضا، توکل، صبر، خوف، رجا، انس، مشاهده و ... که در متون عرفانی بهتفصیل و با تعابیر مختلف از آن یادشده نیز با مشکل جدی روبرو باشد. به همین دلیل بسیاری از عرفا مثل شمس، در پی انتقال این مفاهیم در قالب مکتوب نبودند.
وی افزود: نکته دیگر این است که عرفا میخواستند مسئله صدق را در بیان آنچه میفهمیدند رعایت کنند و معتقد بودند اگر کسی نتواند عین آنچه در دل درمییابد برای کسی بیان کند صدق را بهجا نیاورده است. ترس از این عدم صدق موجب میشد آنها از بیان و مکتوب کردن واردات قلبی خود پرهیز کنند.
میرباقری فرد تصریح کرد: البته این باور نیز در بین آنها بود که عارف نباید هر چه درک میکند برای دیگران بگوید یا بنویسد مگر اینکه تکلیفی بر او نهاده شده باشد و یکی از دیگر دلایلی که شمس و بایزید و ... را از دستبهقلم شدن پرهیز میداد همین امر بود.
مسئول کرسی مولوی پژوهشی خاطرنشان کرد: درباره بیعلاقگی شمس به مکتوب کردن دانستههایش نکته خاص دیگری هم هست که برآمده از مراحل تربیت اوست. گفته میشود که شمس در بیان مفاهیم بهاندازه دیگران چابک و روان نبوده و نمیتوانسته خیلی ساده با تعابیری دلنشین که برای مخاطب جذاب باشد به بیان مضمونها بپردازد. در مقالات شمس که بازمانده بیانات شمس تبریزی است، نحوه بیان مطالب تا حد زیادی این موضوع را تائید میکند.
وی با اشاره به مشی متفاوت مولوی در این زمینه گفت: مولانا برخلاف شمس، پر تألیف و پر اثر بوده و در ساحت شعر و نثر آثار ارزشمندی را خلق کرده که در حوزه ادب فارسی کمنظیر است و این بیانگر طبع و قریحه روان و توانمند اوست که به ویژگیهای ذاتی مولانا برمیگردد.
میرباقری فرد افزود: پدر مولانا خطیب مشهور خراسان بوده و مولانا این ویژگی را از پدر به ارث برده بوده است. کما اینکه پسر او بها ولد نیز در حوزه سخنوری از پدر خود پیشی گرفته و توانسته با مخاطبان مختلف ارتباط برقرار کند. این ویژگیهای ذاتی در شمس تا این حد وجود نداشت و همین موجب ایجاد تفاوت در مسیر آنها برای مکتوب کردن دانستههایشان شد.
عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان، با تأکید بر اینکه مسیری که شمس در سلوک طی کرده با مسیر مولانا تفاوت داشته، اظهار کرد: مولانا در خانوادهای اهل علم پرورش یافت و خانه آنها همیشه محل رفتوآمد علمای بزرگ بود به همین دلیل او بهراحتی با مخاطب انس میگرفت و ارتباط برقرار میکرد. پس شیوه تربیتی و استعداد ذاتی، موجب شد که مولانا در نحوه بیان، مسیری متفاوت از شمس طی کند و اگر چنین نمیکرد استعداد وجودیاش که نعمتی الهی بود، شکوفا نمیشد.
وی تفاوت دیگر شمس و مولانا را در مشرب عرفانی آنها دانست و گفت: بااینکه شمس و مولانا اشتراکات زیادی دارند، تفاوتهای خاصی نیز در مشرب آنها دیده میشود. یکی از تفاوتهای آنان از این نگاه ناشی میشود که ما تا چه حد وظیفهداریم با اطرافیان پیوند برقرار کنیم و خودمان را مسئول میدانیم تا آنها را از آنچه دریافتهایم آگاه کنیم؟
میرباقری یادآور شد: شمس بر این پافشاری میکرد که عدهای خاص مثل خود مولانا را باید هدایت کرد و پرورش داد و دستیابی به مراحل بالای سلوک از عهده هرکسی برنمیآید اما مولانا معتقد بود که هر کس را متناسب با ظرفیت خود میتوان از معارف خاصی که خداوند از طریق کشف و شهود نصیب انسان میکند بهرهمند ساخت و همین نگاه متفاوت موجب بروز رفتارهای متفاوت از سوی آنان میشد.