این روزها کارگران ایرانی برای روزی 300 هزارتومن به عراق می روند اما کار آنها در عراق، وجوه دیگری هم دارد: عدم برخورداری از خدمات حمایتی، نداشتن حق اعتراض، فقدان تشکل و زندگی سخت در اتاقکهای کارگری.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در حاشیه میدان بزرگِ «سلیمانیه» نشستهاند؛ مقابل مسجد جامع؛ با لباسهای کردی، فارسی و جورواجور؛ چهرهها درهم رفته است، ابروها چین خورده و دستها را روی گرده زانوها قلاب کردهاند؛ چشمها به زمین دوخته شده؛ «کلام» به سادگی از لای دندانهای فشرده، از خلال لبهای آماسیده، به بیرون درز نمیکند، کلامِ کارگرِ مهاجر همیشه با یک «آه» آغاز میشود؛ با حسرت دوری از خانواده و درد زندگی در اتاقکهای کارگری در ساختمانهای نیمهکاره.....
اینها کارگران ایرانی مهاجر هستند و اینجا، سلیمانیهی عراق است؛ میدان بزرگ سلیمانیه که هر روز صبحِ زود، دسته بزرگی از کارگران ایرانی و هندی و ترکی به همراه کردهای عراقی را به دور خودش جمع میکند و انتظار، کش میآید؛ انتظارِ «کار»؛ انتظارِ «نان».
همیشه کارگران ایرانی به خصوص از استانهای غربی کشور برای کار به کردستان عراق میرفتهاند؛ حداقل میشود گفت در ده، پانزده سال اخیر که اوضاع سیاسی و اقتصادی اقلیم کردستان رو به بهبود رفته، این مهاجرتِ کاری وجود داشته اما در یک سال و چند ماهِ گذشته که ارزش پول ملی سقوط کرده، این موج، انبوهتر شده است؛ کارگران ایرانی، فوج فوج راهی اقلیم کردستان میشوند و بیشتر از استانهای غربی کشور؛ اگر نگوییم همه، بیشتر مهاجران ایرانی در بخش ساختمان مشغول به کار میشوند؛ از کارگر روزمزد ساده گرفته تا استادکار متخصص و بنّای بامهارت.
طی یک سال اخیر تب مهاجرتِ کاری در ایران همزمان با افزایش نرخ ارزهای خارجی و به تبع آن کاهش ارز ریال بسیار داغ شده؛ اکثر کسانی که قصد رفتن دارند، اروپا، استرالیا و کانادا را به عنوان مقاصد ایدهآل خود نام میبرند، این در حالی است که به تازگی مهاجرینی قد علم کردهاند که به اندازه گروه قبل، توانمندی و پتانسیل مهاجرت ندارند و لاجرم برای یافتن کار به کشورهای همسایه از جمله کردستان عراق و قطر سفر میکنند که در این بین، اولین مقصد، همان کردستان عراق است. کارگران ایرانی با ویزای یک ماههی توریستی از مرزهای ایران خارج شده و وارد کردستان عراق میشوند؛ پس از ۲۸ روز برای استراحت به خانه بازمیگردند و پس از یک هفته استراحت، این چرخه همچنان تکرار میشود.
آمار روشنی نداریم
اما هیچ آماری از تعداد کارگران مهاجر ایرانی در دست نیست؛ مقامات منطقهای کردستان در شمال عراق آمار کارگران ایرانی را ندارند و اصولاً هیچ آمار روشن و قطعی در این زمینه وجود ندارد؛ شاید مهمترین دلیل این فقدان اطلاعات آماری، جنس مهاجرت کارگران است که با ویزای توریستی به عراق میروند؛ لذا هرگز مشخص نخواهد شد که چه تعداد از توریستهای ایرانی در عراق، در واقع «کارگر» هستند اما هرچه هست، این موج آنقدر بلند و گسترده بوده که در روزهای گذشته، خبرگزاری فرانسه در گزارشی به ماهیت زندگی کارگران مهاجر ایرانی در کردستان عراق پرداخته است.
در این گزارش میخوانیم: « دستمزد روزانه هر کارگر در اربیل بین ۲۵ تا۳۰ هزار دینار عراقی، حدود ۲۵ دلار (تقریبا ۳۰۰هزار تومان) و سهبرابر دستمزدشان در ایران است. در میان کارگران ایرانی، دانشآموختگان دانشگاهها نیز حضور دارند که بهسبب ناامیدی از یافتن کار، در کردستان عراق کارگری میکنند. اتاقهای محل سکونت این کارگران ۹متری است و چهار کارگر در هر اتاق ساکن میشوند و هریک برای آب، برق و تخت، شبی سهدلار میپردازند.»
اما شرایط زندگی و اشتغال کارگران ایرانی در کردستان عراق چگونه است؛ مهاجران در سلیمانیه و اربیل، چگونه روزگار میگذرانند؟
زندگی اجباری در سلیمانیه و اربیل
میکائیل صدیقی(رئیس انجمن صنفی کارگران ساختمانی استان کردستان) از نزدیک شاهد رفتوبرگشتهای متعدد کارگران ساختمانی به آن سوی مرز بوده است؛ او دغدغهها و نگرانیهای بسیاری بابت سرنوشت کارگران مهاجر دارد: «ما هر روز شاهد مهاجرت کارگران و استادکاران ایرانی به کردستان عراق هستیم؛ شهر مریوان که من زندگی میکنم، فقط ۱۵ کیلومتر تا مرز سلیمانیه فاصله دارد؛ شاید بشود با جرئت گفت ۷۰-۸۰ درصدِ کارگران و استادکاران ساختمان که به عراق مهاجرت میکنند، از استان کردستان هستند؛ در شهرهای مریوان سروآباد، حداقل ۴۰-۵۰ درصد استادکاران در عراق کار میکنند؛ از زمانی که ارزش پول پایین آمده و ساختوساز کم شده، موج مهاجرت گستردهتر شده است؛ در یک سال و چند ماه گذشته، در ایران قیمت همه اقلام ساختمان از سیمان گرفته تا تیرآهن، بالا رفته اما نرخ نیروی کار ثابت مانده؛ کارگر و استادکار ساختمان با نرخ ۴ سال پیش مشغول به کار هستند؛ اما در عراق، دستمزدها خیلی بالاتر است؛ مثلاً اگر در ایران، دستمزد برای نمای سنگکاری، متری ۴۰ هزار تومان است، در عراق همین کار، متری ۱۰ هزار دینار است که میشود حدود ۱۰۰ هزار تومان؛ آنجا کارگران روزمزد هم روزی ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار تومان درآمد دارند؛ استادکار، روزی ۴۵۰ هزار تومان درآمد دارد؛ پول خوبیست؛ برای کارگری که در ایران باید شش ماه سال بیکار باشد و شش ماه بعد را با دستمزد ۴ سال قبل بسازد، خیلی میصرفد....»
اما این مهاجرت فقط به پول خوب و دستمزد بالاتر محدود نیست؛ مسائل بسیاری وجود دارد؛ مسائلی در حاشیه این مهاجرت اجباری وجود دارد که چه بسا از «متن» بسیار مهمتر است.
چند روز پیش، یک کارگر مریوانی بنام «بهنام تارین» اهل روستای "وله ژیر" مریوان، بر اثر برق گرفتگی در هنگام کار در سلیمانیه جانش را از دست داد؛ پیکر بیجان او را بعد چند روز به مریوان آوردند و به خاک سپردند؛ این مرگ ناگهانی بر اثر برق گرفتگی، مشمول هیچ حمایتی نمیشود؛ کارفرمای عراقی نه قرار است غرامت بپردازد و نه جریمه میشود.
کارِ بیقاعده و بیقانون!
صدیقی در این رابطه میگوید: «در کردستان عراق "ایمنی کار" به آن صورت مطرح نیست؛ نه اداره کار آنجا بر کارگاهها نظارت دارد و نه بازرسی کار به آن مفهوم وجود دارد؛ کارگران مهاجر ایرانی آنجا نه سندیکا دارند و نه انجمن صنفی؛ هیچ کس نیست که از حقوق این کارگران دفاع کند؛ اگر دچار حادثه شوند، چه فوت شوند و چه از کارافتاده، بحث مستمری و غرامت در کار نیست؛ در کل، در کردستان عراق شرایط کار و قرارداد، تابع استاندارد خاصی نیست و بیشتر کارفرمایان، به راحتی کارگران را مورد استثمار قرار میدهند. بارها دستمزد کارگران از طرف کارفرمایان پرداخت نشده است و کارگران نیز قادر به اعتراض نبودهاند. پسانداز کردن برای کارگران مهاجر یعنی اینکه شرایط زندگی بسیار بدتری را تحمل کنی تا قادر به اندکی کنار گذاشتن پول برای مخارج خانوادهای باشی که منتظر کمک هستند. بیشتر کارگران ایرانی چون در ساختمانهای نیمه کاره شب را میگذرانند که از هر لحاظ بدون امکانات زندگی است، در معرض خطرات و بیماریهای بسیار هستند. »
اما چگونه میشود اوضاع را «کمی» بهبود بخشید؟ صدیقی در این رابطه از پیشنهاداتی میگوید که انجمن صنفی کارگران ساختمانی استان کردستان در دستور کار دارد: «ما از طریق استانداری و اداره کار پیگیر هستیم که هیاتی به کردستان عراق اعزام شود و بر اوضاع شغلی و زندگی کارگران ایرانی نظارت کنند؛ باید با رایزنی با مقامات عراقی و یا حتی شرکتهای بزرگ، شرایط را برای کارگران مهاجر بهبود بخشید؛ الان سندیکاهای کارگری ترکیه با شرکتهای عراقی قرارداد بستهاند و خود سندیکاها کارگران و استادکاران را برای کار به عراق میفرستند و روی دستمزد و شرایط کار آنها نظارت دارند. اگر استانداری کردستان و اداره کار، همکاری کنند، ساماندهی کارگران مهاجر غیرممکن نیست.»
«نظارت» واجب است
به گفتهی او، با رایزنی با اداره کار عراق باید کارگزاریهای تامین اجتماعی ایران در صورت امکان در کردستان عراق فعال شود تا اگر کارگری در ایران حق بیمه میدهد، در عراق بتواند از خدمات حمایتی مانند غرامت حادثه برخوردار شود؛ باید در این رایزنی، تمهیداتی اندیشیده شود که کارتهای مهارت فنی و حرفهای که کارگران در ایران گرفتهاند، آنجا به کارشان بیاید و براساس مهارت و تخصصشان دستمزد بگیرند و باید «نظارتِ دقیق»، کارگرانِ مهاجر را از بلاتکلیفی و بیقانونی نجات دهد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، «سلیمانیه عراق» این روزها مقصد کارگران مهاجر ایرانیست؛ آنها هر روز صبح، دور میدان بزرگ، روبروی مسجد جامعِ سلیمانیه مینشینند و با شکستن بندهای انگشتان، دردهایشان را میشمارند؛ کارگرانی که شاید روزگاری در مخیلهشان نمیگنجید که زمانی اینگونه برای کارِ روزمزدی «آواره» شوند.
بهتر است سخن آخر را در بابِ علت برخاستنِ این موجِ سنگین مهاجرت، از زبانِ یک تحلیلگر اقتصاد بشنویم؛ حسین راغفر میگوید: «این مسئله از جمله پیامدهای مخربی است که نوسانات شدید نرخ ارز به دنبال خود دارد و باید منتظر گسترش این روند باشیم. مهاجرت کارگر ساده ایرانی به کشورهایی که در گذشته کارگران افغانی و هندی در آنجا کار میکردند، نشان دهنده این است که نیروی کار ایرانی بسیار ارزان شده است و با این وضع مشاهده میکنید که مهاجرت نیروی کار چه ماهر و چه غیرماهر تشدید خواهد شد و این به خاطر شرایطی است که دولت و مجلس در به وجود آمدن آن دخیل هستند. بیش از صدها میلیارد تومان سود برای عدهای، ناشی از رانت ارزی و فاصله قیمت دلار دولتی با نرخ در بازار آزاد ایجاد شد و آنها حتی یک ریال مالیات نپرداختند تا این مالیات صرف بهبود وضعیت معیشتی و زندگی افراد کم درآمد و فقیر جامعه شود؛ با این حساب، به جایی رسیدیم که امروز نیروی کار ساده ایرانی بسیار ارزان است و به همین خاطر است که کارگران افغان بعد از مدتها کار و زندگی در ایران، کشورمان را به دلیل کاهش بیسابقه ارزش پول ملی ترک کردند.....»