رابطه میان جمهوری اسلامی ایران با کشور عربستان چند سالی است که شکرآب شده است. جدال های لفظی مقامات دو کشور به هر بهانه ای بر روی خروجی رسانه ها قرار می گیرد و تلاش آل سعود در ساختن چهره منفی از ایران هر روز نمود و جلوه بیشتری پیدا می کند. حادثه غمبار «منا» در سال گذشته نیز دره ژرف سوء تفاهم ها را میان دو کشور عمیق تر کرد. شیطنت مسوولین سعودی در سازمان اوپک و نادیده گرفتن منافع ایران هم امروز بر همه اهالی سیاست و تحلیلگران حوزه نفت، آشکار است. تاریخ روابط دوکشور به مثابه دو کشور قدرتمند منطقه ای، چگونگی پا گرفتن رابطه غیر دوستانه ای که امروز از آن با نام «صلح سرد» یاد می کنند، پرسش هایی است که با دکتر محمد جعفر جوادی ارجمند استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه تهران در میان گذاشته ایم. دکتر جوادی ارجمند فارغ التحصیل دپارتمان صلح شناسی دانشگاه براد فورد انگلستان و در حوزه نظریه روابط بین الملل صاحب چندین کتاب و مقاله است. گفت وگوی "مردم سالاری" با دکتر جوادی ارجمند در دفتر او در دانشگاه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران انجام شد که ماحصل آن را در ادامه می خوانید:
شاید در کمتر برهه ای از زمان رابطه میان دو کشور ایران وعربستان تا به این حد غیر دوستانه بوده، به نظر شما این دشمنی ها از کجا ریشه می گیرند؟
رابطه میان ایران وعربستان دارای یک تاریخچه طولانی است که به عنوان دو کنشگر منطقه ای در پیش و پس از انقلاب اسلامی در منطقه نقش آفرینی داشته اند. خیلی فشرده اگر بخواهیم به گذشته روابط میان دو کشور اشاره ای داشته باشیم، باید گفت که قبل از انقلاب اسلامی با نظر به سیاست های مربوط به جنگ سرد و سیاست دو ستونی نیکسون، برخی از نقش ها به ایران و برخی دیگر به عربستان محول شد. ولی این وضعیت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شدت دگرگون شد و فضای حاکم بر روابط ایران وعربستان متاثر از انقلاب اسلامی متحول شد. در این شرایط ما شاهد این هستیم که یک دوره کوتاهی سیاست صبر و انتظار را سعودی ها در پیش گرفتند و در آغاز هم به نوعی خوشامد گویی به انقلاب اسلامی داشتند. ولی این دوره بسیار بسیار کوتاه بود و از دورانی که ما وارد فاز جنگ تحمیلی شدیم، موازنه قوا تغییر پیدا کرد و عربستان سعودی در راس کشورهای حوزه خلیج فارس، تبدیل به قدرتی شد که به حمایت مالی، اقتصادی و نظامی رژیم بعث عراق پرداخت و این وضعیت نوعی حالت دوگانگی میان دو کشور از زمان شروع جنگ تا صدور قطعنامه598 برقرار کرد. پس از آن در زمان دوران
آقای دکتر! انتظار می رفت با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و دور شدن از سیاست خارجی ماجراجویانه آقای احمدی نژاد، رابطه ایران با عربستان بهتر شود اما نه تنها گشایشی در رابطه این دو کشور پدید نیامده بلکه روابط تیره تر شده است، به نظر شما دلیل این امر چه می تواند باشد؟
ببینید، این سوال شما اندکی نیاز به اصلاح دارد! به نظر من رابطه میان عربستان و ایران فارغ از تاکتیک هایی که دولت های مختلف پس از پیروزی انفلاب اسلامی داشته اند، رابطه ما با عربستان در سایه استراتژی کلی نظام بوده است. شما اگر دقت کرده باشید شاکله اصول روابط ایران با کشورهای همسایه همواره بر گسترش روابط و پیوند های اقتصادی، سیاسی و جلوگیری از تفرقه بوده است. رعایت حسن همجواری و تاکید بر گسترش روابط همه جانبه با همسایگان نکاتی است که همه دولت های پس از انقلاب در آن اشتراک نظر داشته اند و جزو مسائل راهبردی ما بوده است.
البته به نسبت تاکتیک ها و سیاست کلان دولت ها و البته معادلات منطقه ای و جهانی ما، همواره شاهد سردی روابط میان دو کشور بوده ایم اما به سبب بحران
کاهش ارزش استراتژیک نفت و کاهش درآمد توریسم عربستان به سبب نامهمان نوازی این کشور در حادثه منا و.. رفته رفته حوزه تاثیر گزاری این کشور را در منطقه محدود خواهد کرد. به نظر شما عربستان برای جبران کاهش قدرتش در منطقه دست به چه اقدامات عاجلی خواهد زد؟
پرسش شما تخصصی و چند وجهی است به خصوص اینکه مساله نفت را هم مطرح کردید. اما در یک نگاه کلی به سیاست های عربستان و ایران در سازمان اوپک که عملا دو کشور مهم این سازمان هستند، می شود به طور خلاصه گفت که در زمانی که ما درگیر جنگ تحمیلی بودیم و با توجه به تضییغاتی که کشورهای غربی بر ما روا داشته بودند وهماهنگ شدن سیاست خارجی عربستان با کشورهای غربی، قیمت نفت فروکش کرد یعنی از سی دلار به هجده دلار رسید و در اواخر جنگ ما با پایین ترین رقم، نفت می فروختیم. یکی از پاشنه های آشیل ما در اداره جنگ تحمیلی و بحث صدور نفت همین بود. پس از اینکه آمریکایی ها به خلیج فارس آمدند به نوعی جلوگیری از صدور نفت ایران شد، ما به شرایط کاملا دشواری رسیدیم، بنابراین سیاست های عربستان در حوزه نفت، همواره در جهتی بوده است که با سیاست های جمهوری اسلامی ایران در تقابل بوده است. ما خواهان این بودیم که بهای نفت افزایش پیدا کند، عربستانی ها به دنبال این بوده اند که قیمت نفت را کاهش دهند. به نظر این طور می رسد که در حوزه نفت، از یک جهت ما مواجه هستیم با کاهش قیمت نفت در منطقه که البته پیامدهایش شامل عربستان هم شده است و دیگر اینکه غربی ها امروزه به طرف انرژی های نامتعارف و فسیلی کشیده شده اند و حتی با استفاده از تکنولوژی توانسته اند به منابع جدیدی دست پیدا کنند. همین اواخر من در یکی از این نشریات خارجی می دیدم که به منابع نفت کشور کانادا رو آورده اند و به عنوان یک کشور غنی از آنجا نفت دریافت می کنند و به این ترتیب می خواهند وابستگی خودشان را به واردات نفت از خاورمیانه (آسیای غربی) کاهش بدهند و شاید یکی از عوامل
مساله زنان یکی از مسائل بغرنجی است که عربستان با آن رو به رو است. قشر تحصیلکرده ای که برخی شان در اروپا و آمریکا درس خوانده اند و شوق سوزان این قشر برای مشارکت در سرنوشت سیاسی، مشکل بزرگ مسوولین سعودی است. به نظر می رسید با روی کار آمدن ملک سلمان، مقداری فضا از نظر سیاسی و آزادی های اجتماعی بیشتر شود، به نظر شما تغییراتی که در راس هرم سیاسی عربستان به وجود آمده تا چه پایه می تواند نیاز قشر جوان و تحصیلکرده را پاسخ دهد؟
این مساله البته مسئله قابل تاملی است. این مساله می تواند از سه بعد تحلیل شود. یک بعد مسائل داخلی عربستان است بعد دیگر مسائل منطقه ای و دیگری بعد جهانی است. ببینید! در بعد منطقه به ویژه از زمان بیداری اسلامی، و دگرگونی هایی که در بعد داخلی کشورهای آسیای غربی (خاورمیانه) پدید آمد، سرنگونی مبارک در مصر و حوادث تونس و لیبی و جز اینها، از نظر تئوری سازه انگارانه، منشاء تحولات بیرونی دولت ها حیات اجتماعی آن ها است و اساسا منافعی که برای دولت ها شکل می گیرد ناشی از گفتمانی است که در رابطه میان دولت ها ساخته می شود که در دل آن ها منفعت کشورها برساخته می شود. جهت و سوی این تحولات اخیر خاورمیانه، جامعه عربستان را هم درگیر ساخته است. افزون بر این، ما در داخل عربستان مواجه با نسلی هستیم که متاثر از روند جهانی شدن و پیشرفت های تکنولوژی، فضای مجازی ارتباطات گسترده ای در اختیار نسل جدید قرار داده است. اما از طرف دیگر، قدرت سنتی عربستان در این جهت قرار گرفته است که این تحولات در سایه بیداری اسلامی حالت تند و رادیکال به خود نگیرد. ولی در هر حال این تحولات به صورت کند و آرام وجود دارد. همین تغییر نخبگان سیاسی در عربستان سعودی از یک جهت مسائل داخلی عربستان را هم با چالش های جدیدی مواجه کرده است. شما در نظر بگیرید کشوری مثل عربستان تا سال 1992 هیچ گونه پارلمانی نداشت وهیچ فضایی برای مشارکت جمعی مردم در سیاست فراهم نکرده بود اما از سال نود و دو به بعد است که ما شاهد این هستیم که مسائلی در جهت مشارکت مردم در انتخابات و مسئله ای به نام آزادی های مدنی به ویژه مسئله زنان مطرح می شود. البته این کشور در حال حاضر درگیر مسئله سوریه و یمن شده است، عربستان از یک سال پیش به این سو همواره نگران سر ریز شدن اعتراضات به داخل مرزهایش بوده است که با توجه به جریان بی وفقه اطلاعات در فضای مجازی این امر لامحاله به نظر می آید. با این اوصاف، به نظر می رسد که عربستان سعودی دو راه بیشتر
عربستان هیچگاه نگرانی اش را از بهبود رابطه کشورمان با جهان پنهان نکرده است، به نظر شما عادی شدن رابطه ایران با کشورهای غربی تا چه اندازه می تواند برای عربستان دردسرآفرین باشد؟
ببینید در این سوال شما نکته ای که بیشتر خودنمایی می کند، مسئله «هسته ای» ایران است.
تا زمانی که موضوع هسته ای ایران در سطح منطقه و جهان مطرح شد، به ویژه از زمان روی کار آمدن دولت تدبیر وامید سیاست خارجی در این راستا قرار گرفت که با تعامل با کشورهای 5+1از تداوم تحریم ها و قطعنامه های ناحق جلوگیری کند، اما در این میان یکی از نگرانی های عربستان این بود که در صورتی که بحث هسته ای ایران به یک سرانجامی برسد، منافعش در منطقه و حتی جهان مورد تهدید قرار گیرد و این نگرانی را بارها و بارها نشان داده اند. اما سیاست و دکترین جمهوری اسلامی ایران همواره این بوده است که به دنبال بمب هسته ای نیست و این نکته هم از زبان رهبر معظم انقلاب و سایر مقامات اعلام شده است. اما شیطنت های امریکا در برخی زمان ها باعث شده که رابطه میان ایران وایالات متحده مشوش به نظر برسد و این امر به نگرانی های عربستان دامن زده است. اگر امریکایی ها در بحث مبارزه با تروریسم جدی باشند، سبب خواهد شد که کشورهای منطقه نیز به این نتیجه برسند که چنانچه در مسیر همگرایی و سیاست های امنیتی مشترک حرکت کنند،به نفع منطقه خواهد بود. افزون بر این، ما با کشور عربستان و کشورهای همسایه خلیج فارس دارای نکات مشترک فراوان هستیم : موضوع همسایگی، فرهنگ غنی اسلامی، ذخایر خدادادی، قرار گرفتن در موقعیت ژئوپلیتیک، ژئو استراتژیک و ژئو اکونومیک جهانی. در سایه این اشتراکات و داشتن ظرفیت های راهبردی مشترک می توان رژیم های امنیتی منطقه ای را در منطقه خلیج فارس پایه گذاری کرد و جلوی نفوذ قدرت های بزرگ را گرفت و با نهاد سازی مشترک جلوی افراط گرایی و خونریزی های بیشتر در منطقه را بگیریم. باید سیاست های امنیتی مشترک را دوباره احیا کنیم.