فجایع معدنی در تمام دنیا رخ میدهد. دلایل رخ دادن آن هم گوناگون است، از خطای انسانی گرفته تا مشکلات سازه یا عدم توجه به ایمنی و.... دلایل بسیاری وجود دارند که چنین فجایعی را در سراسر جهان – حتی در کشورهای پیشرفته – موجب میشود. دلایلی که میتوان با رعایت اصول ایمنی معمولا سادهای میتوان جلوی تکرار شدنشان را گرفت.
اما جدای از آنچه به مسوولان برمیگردد، کارگرانی را که از فجایع بزرگ معدنی جهان جان به در بردهاند،امید زنده نگهداشته است. داستان نجاتیافتگان از بزرگترین معادن جهان هرچند جزو تلخترین حوادث تاریخ معدن به حساب میآیند اما نشان میدهند که، امیدواری میتواند باعث چه معجزههایی شود. این گزارش نشان میدهد، کارگران محبوس معدن در عمیقترین و تاریکترین معدنهای جهان نیز بعد از مدتها بیخبری زنده بیرون آمدهاند.
کسی باورش نمیشد زنده باشد
روسیه- اکتبر 2003
اتفاقی که در معدن بزرگ جنوب روسیه افتاد، یکی از تلخترین و وحشتناکترین حوادثی بود که برای معادن دنیا رخ داده بود. در این حادثهی تلخ 72 نفر از کارگران معدن بزرگ زیر آوارها گیر افتادند. ماجرا وقتی تلختر شد که بعد از ریزش معدن، آب دریاچهای که در آن نزدیکی قرار داشت، به زیر زمین سرازیر شد و میتوانست باعث مرگ همهی کسانی بشود که در آن زیر گرفتار شده بودند. بیست و شش نفر از کارگرها از دیگران خوششانستر بودند و در همان ساعتهای اولیه توانستند خودشان را به روی زمین برسانند اما برای دسترسی به بقیهی کسانی که در زیر آوارها گرفتار شده بودند، به 36 ساعت صبر و تلاش نیاز بود. با اینکه به نظر نمیرسید کسی زنده مانده باشد اما امدادگران دست از تلاش برنداشتند. دستگاههای زندهیاب علایم چندانی نشان نمیدادند و امید زیادی به زنده ماندن افراد نبود. با این وجود امدادگران و نیروهای نجات با قدرت زیاد به کارشان ادامه دادند. دست آخر 44 نفر از کسانی که امیدشان را از دست نداده بودند،زنده ماندند. یک نفر برای همیشه گم شد و یکی دیگر از کارگران فوت شد.
پاکت هوایی که معدن را نجات داد
پنسیلوانیا – جولای 2002
یکی از تلخترین حوادث معدنی که میتوانست باعث کشته شدن همهی کارگران معدنی در پنسیلوانیای آمریکا شود، به یکی از امیدبخشترین حوادث تاریخ حوادث معدنی دنیا تبدیل شد.
وقتی معدن «کوکریک» در سال 2002 میلادی آوار شد، آب سراسر آوار را فرا گرفت. معدن کوچک بود و پر شدن آن فضای فروریخته از آب زمان زیادی نمیبرد. به همین دلیل، نیروهای امدادی باید خیلی زود دست به کار میشدند. اولین کار گروه نجات، پمپاژ کردن اکسیژن و بیرون آوردن آب از محل حادثه بود اما انجام دادن همزمان چنین کاری بسیار دشوار به نظر میرسید. در نتیجه گروه مجبور شد یک سوراخ بزرگ 73 متری را در وسط آوارها ایجاد کرده که بتوانند همزمان با دو پمپ مختلف آب را بیرون کشیده و اکسیژن را به وسط آوارها بفرستند. البته اکسیژن تنها به کار تنفس بازماندهها نمیآمد. این کار ترفندی بود که جلوی جاری شدن آب به داخل گودال را میگرفت. هرچقدر اکسیژن فشردهی بیشتری وارد منطقه میشد، به خاطر «پاکت هوایی» که ایجاد میکرد، جلوی فرو ریختن آب بیشتر را میگرفت. در نهایت تمام کسانی که زیر آوار محبوس شده بودند،نجات پیدا کردند.
115 معدنچی، زنده با امید
چین - 2010
صد و پانزده نفر از کارگران معدنی در استان شانگشی چین بعد از اینکه هشت روز در زیر معدن تاریک «وانگجیالانگ» محبوس بودند، نجات پیدا کردند. زنده ماندن در آن شرایط اصلا برای این افراد ساده نبود چون به جز کمبود آب، خوراک و حتی هوای سالم، آنها باید با مشکلاتی مثل ریزش آوار و جاری شدن آبهای سطحی کنار میامدند. با وجود اینکه حجم عجیبی از آب معادل 55 استخر المپیک در معدن جمع شده بود اما عدهای توانستند با امید در آن محیط نامطلوب زنده بمانند و نجات پیدا کنند.
چین کشور بزرگی است و جمعیت فراوانی دارد این کشور به تعداد زیاد مردم کشورش، حادثهی معدنی دیده و از این نظر یک رکورد دار تمام عیار است. هرچند باورش ممکن است دشوار به نظر برسد اما در این کشور بزرگ، روزانه 7 معدنچی جانشان را از دست میدهند. با وجود آمار زیاد حوادث معدنی در این کشور ایمنسازی معادن چینی در حد بسیار پایینی نگه داشته شده و به نظر نمیرسد کسی چندان به ایمن کردن سازههای زیرزمینی فکرکرده باشد. کشتههای زیرزمینی تا به حال تعدادشان در حد بسیار پایینی نگه داشته میشد و در معدنهای پراکندهای در سراسر چین دچار حادثه شده بودند. اما پرسروصداترین فاجعه، مربوط به سال 2010 میلادی میشد، زمانی که عدهی زیادی از معدنچیان بعد از هشت روز از زیر آوار بیرون کشیده شدند. این اتفاق بزرگ در کشوری که روزانه هفت معدنچی را به کام مرگ میفرستد، به آن دلیل سروصدای زیادی کرد که هیچکس فکر نمیکرد چینیها بتوانند از پس نجات جان این همه انسان بربیایند. با این وجود، امید همهی آن معدنچیهای زغالسنگی را زنده نگه داشت.
معدن «وانگجیالانگ» هنوز آغاز به کار نکرده، دچار حادثه شد. فقط نیمی از این معدن بزرگ در حال بهرهبرداری بود اما نشت آبهایی که در لولهکشی آن مورد استفاده قرار گرفته بودند،یک فاجعهی بزرگ آفرید. برای اینکه بزرگی این معدن و حجم آبی که باعث سانحه شده بود، راحتتر دستتان بیاید،باید بدانید که حجم آب فوران کردن بیشتر از چند میلیون لیتر بوده و بعد از وقوع فاجعه 3 هزار کارگر به صورت شبانهروزی مشغول پمپاژ کردن آب سیلآسا به بیرون بودند. گفته میشود، حجمی که تمام منطقه را فرا گرفته و میتوانست تلفات وحشتناکی به بار بیاورد، به اندازهی 55 استخر المپیک بوده است.
شاهدان عینی بعد از اینکه از حادثه جان سالم به در بردند، لحظات قبل از وقوع حادثه را به خوبی به یاد میآورند. آنها گفتند که، لحظاتی قبل از بههم ریختن اوضاع صدای عجیبی را در لولههای آهنی که آب درونشان جریان داشته بود، شنیدهاند.
یکی از عجیبترین اتفاقاتی که در این معدن افتاد و تا پیش از آن، در هیچ معدن یا حادثهی دیگری سابقه نداشت، شیوهی ابتکاری کسانی بود که خودشان را از مخمصه نجات داده بودند، برخلاف توصیههای ایمنی، این افراد در چارچوب در یا جاهای محکم نایستاده بودند چون همهچیز خراب شده بود و تعداد کسانی که چشم به راه کمک مانده بودند هم بسیار زیاد بود. در نتیجه، هر یک نفر فقط چند وجب جا برای پنهان شدن در اختیار داشت. کاری که آنها انجام دادند، پنهان شدن از کمربندهایشان استفاده کردند. یکی از کسانی که از مخمصه جان سالم به در برده بود،در این رابطه به نیویورک تایمز گفت: «بچهها به دو گروه تقسیم شده بودند. یک گروه خودمان را با کمربند به دیوارهها بسته بودیم. با این روش، انرژی کمتری برای ایستادن از ما تلف میشد، جای کمتری میگرفتیم و در صورت خسته شدن سقوط نمیکردیم. گروهی دیگر، وظیفهی تهیهی خوراک برای دیگران را برعهده داشتند. هرچند خوراک خاصی همراهمان نبود. تنها چیز قابلخوردن در آن شرایط، پوست چوبهای کاج بودند که برای پوشاندن دیوارهها استفاده شده بود. کندن این پوستهها کار نسبتا دشواری بود که باید چند نفر به آن مشغول میشدند. هر چند وقت یکبار هم جایمان را عوض میکردیم.
زنده ماندن هشت روزه، آنهم در حالی که هیچ راه نجاتی به نظر نمیرسد، آب یا مادهی خوراکی چندانی وجود ندارد و راه نجاتی به نظر نمیرسد، بیشتر به یک معجزه شبیه است تا اتفاقی عادی. «لو لین»، رییس ادارهی کل حفاظت کاری در چین میگوید: «این اتفاق یک خوششانسی شگفتآور است. اینکه بیشتر از 100 انسان در محیطی بسیار تاریک و باریک، بدون دسترسی به امکانات اولیه برای هشت شبانهروز زنده بمانند، معجزهی امید را به همه یادآوری میکند. از طرف دیگر، کار امداد و نجاتمان هم بسیار گسترده و موفق بود تا جایی که از این عملیات به عنوان حیرتانگیزترین عملیات تاریخ معدن کشور یاد میشود.»
دستگاههای زندهیاب که از طرف آژانس ملی هوانوردی و فضانوردی آمریکا (ناسا)در اختیار گروه نجات قرار گرفته بود، نشان میداد که عدهای زیر تل خاک مدفون شدهاند اما هوای کافی برای تنفسشان وجود نداشت. به همین دلیل، تیم نجات با استفاده از متههای قوی بخشهایی از دیوارهی آوار را سوراخ کردند تا هوا به مردان محبوس برسد. آبی که به پایین معدن سرازیر شده بود هم مشکل دیگری بود که کنار آمدن با آن چندان ساده به نظر نمیرسید.
این اتفاق که به عنوان معجزهای در تاریخ عملیات نجات معادن از آن نام برده میشود،به شبکههای خبری معتبر جهان و خبرنگارهای مختلف تمام ماجراهای مربوط به آن را گزارش کردند. شبکهی خبری «ان.بی.سی» به طور ویژهای سراغ عملیات جستوجو و بسیاری از جزییات مربوط به آن رفت. خبرنگار این سایت، در بخشی از گزارشش سراغ کسانی که از حادثه جان سالم به در بردهاند، رفته و با آنها گفتوگو کرده است. او بعد از اینکه توسط تیم امداد بیرون کشیده شد، بلافاصله تحت مراقبتهای پزشکی قرار گرفت اما انگار سلامت خودش برایش هیچ اهمیتی نداشت. پزشکی که در صحنه حضور داشت، به سایت «ان.بی.سی» گفت: «او بلافاصله بعد از اینکه بیرون آورده شد، دستش را به سوی من دراز کرد و گفت، موبایلم را میخواهد. هرچه خواستم برایش اکسیژن بگذارم و فشار خونش را بگیرم، اهمیتی نمیداد. با صدای بلند میگفت، حالم خوب است. او فقط دنبال این بود تا با هر روشی شده، با خانوادهاش در استان «هنان» تماس بگیرد تا زمانی هم که با آنها گپ نزد، اجازه نداد تا مداوایش کنیم. مرد جوان پشت تلفن مدام گریه میکرد و در بین بغضهایش فریاد میزد: «من که گفتم حالم خوب است. از خودتان بگویید. تو و بچه حالتان چطور است؟»
از بین کسانی که دچار حادثه شده بودند، 115 نفر جان سالم به در برده و توانستند دوباره روی خورشید را ببینند اما 38 نفر برای همیشه ناپدید شدند. با این وجود، عملیات گستردهی نجات به عنوان یکی از خاصترین عملیاتها در تاریخ حوادث معدنی دنیا ماندگار شد.
اعجوبهی عملیات نجات معدن در جهان
فاجعهی معدن طلا و مس «سن خوزه» در شیلی بزرگترین و مخوفترین اتفاقی بود که در تاریخ دنیای معدنکاران اتفاق افتاده بود. رخدادی ناگوار که از نظر دلیل وقوع و شرایط خاص کشور شیلی شباهتهایی به فاجعهی یورت دارد. این فاجعهی بزرگ هرچند ضررهای غیرقابل جبران مادی برای دولت آن کشور و سرمایهگذار بزرگ معدن داشت اما درس بزرگی هم به همهی معدنکاران دنیا داد و آن درس امید بود. تقریبا سه هفته بعد از آغاز فاجعه، در حالی که کسی امید نداشت کسی در اعماق زمین زنده مانده باشد،33 نفر از معدنکاران از زیر آوار بیرون کشیده شدند. ماجرای فاجعه و تمام اتفاقاتی که برای این معدن افتاد تا سالها در ذهن تمام کسانی که در حوزهی معدن کار میکنند، باقی خواهد ماند. ماجرا وقتی جالبتر میشود که بدانید، اولین براوردها نشان میداد که نجات زیرآوار ماندهها دستکم 4 ماه زمان میبرد. به همین دلیل، کسی باور نداشت که کسی قرار است زنده از زیر خروارها خاک بیرون کشیده شود. اما اتفاق عجیبی که رخ داد، تمام معادلات را به هم ریخت.
چه اتفاقی افتاده بود؟
هیچکس دقیقا نمیداند چه اتفاقی باعث چنان فاجعهی بزرگی در معدن بزرگ شیلی شده بود. هرچند رییسجمهوری شیلی مدتی بعد از وقوع فاجعه اعلام کرد که، ریزش بخشی از سقف معدن در عمق 350 متری مسبب حادثه بوده ولی تا مدتها بعد از وقوع فاجعه مسایل دیگری هم به عنوان دلیل فاجعه بیان شد و تحقیقات بیشتری دربارهی آن در جریان بود.
روایت کارگرانی که در معدن کار میکردند، یکی از مهمترین اطلاعاتی بود که کارشناسان در اختیار داشتند و بعد از پایان عملیات نجات فرصتی پیدا شد تا آن را دقیقتر بررسی کنند. طبق گفتهی معدنچیان و کسانی که در آن روز سرکارشان حاضر شده بودند، حادثهی تلخ معدن شیلی در حین زمانی که کارگران مشغول صرف ناهار بودند اتفاق افتاد. آنها در بخشی از کوه که به عنوان ناهارخوری کنده شده بود،ناهار میخوردند که متوجه لرزشهایی در اطرافشان شدند. مدت کوتاهی بعد از شروع این لرزههای پیاپی بخش زیادی از معدن فرو ریخت و تمام راهروهای معدن با صخرههای بزرگ پوشانده شد. هرچند گفتههای متعددی دربارهی دلیل فاجعه عنوان شده و هیچکدام هم دقیقا تایید نشدند اما گروهی از معدنچیان که نجات پیدا کرده بودند، گفتند، بعد از اینکه مسیرمان بند آمد متوجه شدیم چه چیزی باعث آن اتفاق شده است. یک بلوک بزرگ سنگی که حدودا به اندازهی یک ساختمان 45 طبقه بود از روی کوه بالای سرمان شکسته و به پایین پرتاب شده بود. این صخرهی بزرگ در طول مسیرش خرابیهای زیادی به بار آورده و در نهایت، باعث تنش در سازهی معدن شده و همهچیز را به هم ریخته بود.
بعد از اینکه حادثه به اتمام رسید و همهی محبوسشدگان به خانههایشان برگشتند، گروهی کارشناس سراغ سنگی رفتند که ادعا میشد باعث تمام آن خرابیها و اتفاقات تلخ شده است. این سنگ بزرگ دستکمی از یک کوه نداشت. این سنگ 770 هزار تن سنگینی داشت. برای اینکه حجم و عظمت آن کوه عظیم تخریبگر را راحتتر در ذهن بیاورید، باید بدانید که این سنگ دو برابر «امپایر استیت»، برج 102 طبقهی نیویورکی وزن داشته است.
معدنی که ایمن نبود
این معدن تحت نظارت شرکتی به نام «سن استبان پریمرا» بهرهبرداری میشد اما بعد از حادثه به دردسرهای زیادی افتاد. از جمله مسایلی که این غول معدنی را به مشکل انداخت، نتیجهی تحقیقاتی بود که بعد از حادثه انجام شد. این بررسیها نشان داد که معدن بزرگ هیچ راهروی فرار و ایمنی برای شرایط اضطراری نداشته است. بنابر خبری که بعدها از طرف دولت و در رسانهها منتشر شد، این شرکت حق نداشت تا زمانی که یک راه فرار ایمن طراحی کرده و در معدن کار بگذارد، بهرهبرداری از طلا و مس این منطقه را از سر بگیرد.
کارشناسان اعلام کردند که، عرض زیاد تونلها و نداشتن حفاظ محکم باعث ریزش سقف و وقوع فاجعهای به آن عظمت شده بود.
مشکل وقتی بیشتر خودش را نشان میدهد که بدانید، خطرناکترین و حادثهخیزترین معادن در دنیا، معادن زغالسنگ هستند. محلهایی که از آنها طلا و مس استخراج میشود، شرایط ایمنی مطلوبتری دارند و کمتر پیش میآید دچار حادثههای جدی شوند. بگذارید برای واضحتر شدن موضوع نگاهی به شرایط این معادن و تفاوتهایشان با همدیگر بیندازیم.
معادن زغالسنگ معمولا عمق کمتری نسبت به معادن طلا و مس دارند. در ایالات متحده، معادن طلا و مس از 2400 تا 2700 متر زیرزمین قرار گرفتهاند اما عمیقترین معدنهای زغالسنگ فقط 670 متر پایین رفتهاند.
تفاوت دیگری که معمولا باعث حادثه میشود، این است که معادن زغالسنگ گاز متان فراوانی تولید میکنند. به همین خاطر باید مسایل ایمنی فراوانی را در آنها رعایت کرد. در معادن طلا لولهکشیهای کوتاهی انجام شده که آب را به مناطق زیرین میرساند و برای رساندن آب آشامیدنی کاربری دارد اما زمانی که حادثه پیش میآید، همین آب باقی مانده در لولهها میتواند مشکلات جدی برای محبوسشدگان به وجود بیاورد. به نظر میرسد که، چون معادن طلا کمتر دچار حادثه میشوند،
عملیات نجات با سوراخ ۱۵ سانتیمتری
مدت کوتاهی بعد از وقوع فاجعه امدادگران به محل رسیده، مشغول به عملیات شدند. آواربرداریها دو روز تمام طول کشید اما بعد از این مدت، متهای که برای سوراخ کردن آوارها استفاده کرده بودند، به یک مانع سخت برخورد کرد. جستوجوهای بیشتر نشان داد که،گروهی از معدنچیان در یک محوطهی زیرزمینی در عمق 670 متری جمع شده و توانستهاند یکدیگر را پیدا کنند.
یک روز بعد، هدف اصلی عملیات مشخص شد. امدادگران برای رسیدن به تونل انسانی که زیر آوارها تشکیل شده بود، سوراخ کوچکی به قطر 15 سانتیمتر حفر کردند که به مرور بزرگتر میشد. عملیات دو هفتهی بعد از ریختن سقف معدن همچنان ادامه داشت. در روز 22 آگوست، تمام آن کسانی که در محوطهی کوچکی زیر زمین منتظر نجات بودند، زنده بیرون کشیده شدند.
پیامک نجاتبخش
اما چطور ممکن است کسی به فکر بیفتد که این تعداد از معدنچیان ممکن است زیر آوار مانده باشند. اینطور که رویترز گزارش داده، آنها زمانی که زیر آوار مانده بودند، با تلفن همراهشان پیامکی به دوستانشان فرستاده و زنده ماندنشان را خبر داده بودند. این متن که در آغاز کار، رویترز آن را پخش کرد و بعد به رسانههای دیگر هم کشیده شد، به این مظنون بود:«سی و سه نفر از ما در یک جانپناه سالم هستیم.» شاید برایتان جالب باشد که بدانید، این افراد چطور میتوانستند در طول چند هفتهای که از حبس شدنشان میگذشت،زنده بمانند و هیچ مشکلی هم تهدیدشان نکند.
ایدهی رساندن آب و خوراک به اسیرشدهها را یکی از امدادگران ارایه داد که خیلی زود هم پذیرفته شد. تمام مایحتاج 33 معدنچی گیر افتاده از طریق همین حفرهی کوچکی که در ابتدا فقط چند سانتیمتر قطر داشت، به دستشان میرسید.
اینطور که بیبیسی در همان زمان گزارش داده بود، ایدهی نجات دادن همهی افراد از راه یک سوراخ چند سانتیمتری تنها راه عملی دانسته میشد اما برای بیرون کشیدن همهی کسانی که محبوس شده بودند، دستکم به 3 تا 4 ماه زمان نیاز بود.
اما چرا پیشبینیها درست از آب در نیامد و همهی افراد محبوس شده، در عرض زمانی بسیار کم نجات پیدا کردند؟ دلیل رسیدن به این هدف،نرمتر شدن خرابهها و خریدن تجهیزات تیزتر بود. این تجهیزات سرعت کند و کاو را تا حد قابل ملاحظهای افزایش داده و میتوانستند 15 متر در روز را حفاری کنند. «کراویتز »، مدیر سلامت و حفاظت معادن آمریکا که در این برنامه شرکت داشت،گفت: «همهچیز برخلاف پیشبینیهایمان جلو رفت. ما فکر میکردیم که در میانهی راه به خرابههای غیرقابل نفوذ و محکمی برسیم. برطبق پیشبینیها سوراخ کردن آن منطقه اصلا کار سادهای نبود و باید خیلی کندتر جلو میرفتیم ولی به هیچعنوان اینطور نشد و خوشبختانه، همهچیز بر خلاف پیشبینیها جلو رفت. برای اینکه نمونهی مشابه این اتفاق را بسنجید و بزرگی کاری که انجام شد، دستتان بیاید، میتوانید قدرت دستگاهها را با فاجعهای که در سال 2002 در یک معدن در پنسیلوانیا رخ داد، مقایسه کنید. در آن سال، امدادگران در هر 78 ساعت فقط میتوانستند 9 متر حفاری کنند اما در این زمان، امدادگران توانستند یک سوراخ با قطر 15 سانتیمتری ایجاد کرده و آن را 70 متر پایین ببرند. در مرحلهی بعد این سوراخ آنقدر بزرگ شد تا یک انسان بتواند از آن بیرون بیاید. رمز کار گروه این بود که از چند محل مختلف حفاری را شروع کرده بودند و همزمان، با چند دستگاه کار میکردند. به همین دلیل هم کارشان خیلی زودتر از آنه انتطار میرفت، نتیجه داد.
آیا این اتفاق یک معجزهی بزرگ و غیرقابل باور بود؟ در واقع اصلا اینطور نبود. اینطور که لارنس گونزالیس، نویسندهی کتابی دربارهی عملیت امداد مینویسد: « این اصلا یک افسانهی عجیب نبود. آن افراد به دلیل نظم و انضباط نجات پیدا کردند، انضباطی که در هر دو سوی ماجرا وجود داشت.
شگردهای ویژهی نجات
کسانی که در زیر آوار گرفتار شده بودند، جیرهی خوراکی محدود و خاصی داشتند. فقط در این حد به آنها خوراک میرسید که بتوانند نیازهای اولیهشان را برآورده کنند. جیرهی خوراکی هر روز یک نفر شامل دو قاشق تن ماهی، چند جرعه شیر، چند تکه بسکویت کراکر، چند تکه هلو بود. همین مجموعهی خوراکی کوچک هم از روز دوم در اختیارشان قرار میگرفت.
آقای گونزالس دربارهی این شیوهی تغذیه میگوید: «این طرز مصرف غذا آنها را به سوتغذیه دچار کرده بود. آنها فقط به اندازهای خوراکی مصرف میکردند که سطح مواد مغذی بدنشان در حداقل باقی بماند و دچار غش یا بیهوشی نشوند. بدون شک آنها در طول این مدت وزن زیادی را از دست دادهاند که باید آن را جبران کرد. »
این نویسندهی بزرگ که در زمینههای گوناگونی از جمله امداد و نجات انسانها از زیر آوار پژوهش کرده، میگوید: «به جز کمبود غذا که میتواند افراد را در زیر آوار به کشتن بدهد، عامل دیگری به اسم استرس خوراکی هم میتواند برایش کشنده و مضر باشد. وقتی شما مجموعهای از آمینواسیدها، چربی، کربوهیدرات و... را به طور منظم دریافت نکنید، امکان فکر کردن و فعالیت ازشما گرفته میشود. خوراکی به این افراد داده میشد، فقط استرسشان را کنترل میکرد و آنها در ذهنشان خیال میکردند که مواد خوراکی کافی دریافت کردهاند، در صورتی که آن چند تکه خوراکی به هیچ عنوان برای زنده ماندن و فعالیتشان نمیتوانست کافی باشد. تنها چیزی که آنها را واقعا زنده نگه داشته بود، امیدشان به زندگی و طرز فکرشان بود. مغز و روحشان آنها را نجات داد.»
از دلایل دیگری که گونزالس در موفقیتآمیز بودن این نجات موثر میداند، حس همبستگی است که بعد از هر حادثهای بین امدادگران و افراد حاضر در صحنه پیش میآید. او گفت:«تجربه نشان داده، افراد وقتی پای جان همنوعانشان در میان باشد، به شکل عجیبی با یکدیگر متحد میشوند و بهترین کاری که از دستشان برمیآید را انجام میدهند.» نمونهی شبیه به این همبستگی و همراهی در فاجعهی «یورت» هم دیده شد اما چون کارگران از قبل آموزش ایمنی ندیده بودند، متاسفانه جانشان را از دست دادند.
یکی دیگر از شگردهای مهمی که باعث زنده ماندن این افراد در زیر زمین شد، کنترل استرس افرادی بود که در تونل زیرزمینی گرفتار شده بودند. برای اینکه چنین هدفی محقق شود، از یک سری نیروی روانشناس استفاده کرده بودند. آقای گونزالس میگوید:«استرس برای کسانی که در جایی گرفتار شده باشند، مثل سم عمل میکند و میتواند برایشان کشنده باشد. آنها در شرایط ترسناکی گرفتار شدهاند. هرچند خوراک و اکسیژن برایشان فراهم شده باشد، هنوز آنقدر صحنههای ترسناکی دیدهاند که حتی ممکن است جانشان را از دست بدهند.»
دولت شیلی برای کمک به روحیهی امدادگران و افراد گرفتار در این حادثه از ناسا کمک گرفته بود تا با متدهای خاصی بتواند همهشان را از نظر ذهنی و بدنی آماده نگه دارند. این پروژه بعد از پایان عملیات نجات نیز به طور جدیتری دنبال شد چون ماهها زمان میبرد تا نجاتیافتگان و نجاتدهندگان بتوانند فعالیت معمولشان را از سر بگیرند.
گزارش : اشکان خسروپور