در ترمینولوژی اقتصادی، به بازه زمانی که مشتمل بر نرخ سریع رشد اقتصادی و فراتر از انتظارات باشد، «معجزه اقتصادی» گفته میشود. در تاریخ معاصر جهان تعدادی از کشورهای جهان شاهد چنین واقعهای در اوضاع اجتماعی و اقتصادی خود بودهاند.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، اگرچه این مفهوم بیشتر نام کشورهای آلمان و ژاپن و اخیرا چین را در ذهن متبادر میسازد، اما در ادامه علاوه بر این سه کشور به سوابق معجزات اقتصادی در چندین کشور دیگر نیز می پردازیم.
معجزه اقتصادی ژاپن
معجزه اقتصادی ژاپن طی دوران پس از جنگ جهانی دوم تا پایان جنگ سرد رخ داده است. در این دوره از شکوفایی اقتصادی، ژاپن به سرعت به دومین اقتصاد بزرگ جهان پس از ایالات متحده امریکا در دهه 60 میلادی تبدیل شد. اگرچه در دهه 90 میلادی این کشور با طویلترین دوران رکود اقتصادی پس از جنگ مواجه گردید.
معجزه اقتصادی ژاپن حاصل مزایای جنگ سرد برای این کشور بود. قسمتی از آن مرهون کمکهای ایالات متحده و بخش عمده آن ناشی از مداخلهگری دولت ژاپن در امور اقتصادی بود. پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده با هدف ممانعت از گسترش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در منطقه اقیانوس آرام، حضور چشمگیری در ژاپن داشت. بعلاوه این بیم وجود داشت که مردم فقیر و ناراضی ژاپن به کمونیزم روی آورند و بدین ترتیب محملی برای استیلای شوروی بر اقیانوس آرام بوجود آید.
ویژگیهای متمایزکننده اقتصاد ژاپن طی سالهای معجزه اقتصادی شامل مواردی از قبیل همکاری تولیدکنندگان، تأمینکنندگان و توزیعکنندگان و بخصوص بانکها در گروههای نزدیک و وابسته به هم به نام Keiretsu، اتحادیههای تجارتی قدرتمند، روابط خوب با بروکراتهای دولتی و تضمین اشتغال مادامالعمر در شرکتهای بزرگ و کارخانههای متحد شده بود. این معجزه اقتصادی از محل سیاستهای اقتصادی دولت ژاپن بخصوص وزارت صنعت و تجارت بینالمللی این کشور تغذیه و تحریک میشد. این عمل از طریق تحریک رشد بخش خصوصی بواسطه وضع مقررات حمایتگرایی انجام پذیرفت که به طرز موفقیتآمیزی بحرانهای اقتصادی را مدیریت نموده و سپس بر توسعه تجاری متمرکز شد. به باور کارشناسان هیچ وزارتخانه دولتی در جهان، تأثیر اقتصادی به اندازه وزارت صنعت و تجارت بینملل ژاپن نداشته است. این وزارتخانه به همکاری میان دولت ژاپن و بخش خصوصی شکل داد و میان اهداف تولید ملی و منافع بخش خصوصی پلی برقرار کرد.
به علاوه امنیت صنعتی از طریق تفکیک واردات فناوری از سایر کالاها توسعه یافت به ترتیبی که با اعطای قانونی حق چانهزنی در خصوص شرایط و بهای واردات فناوری به این وزارتخانه، تقویت صنایع موردنظر ممکن شد. هزینه نازل واردات فناوری منجر به بهبود راندمان بواسطه تجهیزات و مدیریت جدید شد که زمینه را برای رشد صنعتی فراهم آورد.
معجزه اقتصادی آلمان
در آلمان نیز عبارت معجزه اقتصادی یا به زبان آلمانی Wirtschaftwunder مبین بازسازی و توسعه سریع اقتصادی کشورهای آلمان غربی و اتریش پس از جنگ جهانی دوم است. این عبارت نخستین بار توسط مجله تایمز در سال 1950 بکار گرفته شد.
با نشر اسکناس مارک جدید آلمان در سال 1948 و همینطور شیلینگ در اتریش، دوره پایداری از تورم پایین و رشد صنعتی سریع تحت رهبری صدراعظم آلمان غربی «کونراد آدنائر» و وزیر اقتصادش «لودویگ ارهارد» که لقب «پدر معجزه اقتصادی آلمانی» به وی اعطا شد، آغاز گردید. علت اساسی ترمیم فوری اقتصادی آلمان ریشه در اتخاذ سیاست سوسیال لیبرال این کشور داشت.
آلمان غربی بهرهمند از نیروی کار ماهر سطح فناوری پیشرفتهای در سال 1946 بود اما ذخایر سرمایهای این کشور پس از جنگ عمدتا نابود شده بود. به همین علت در سالهای ابتدایی پس از جنگ تولید مایحتاج عمومی نیز به زحمت انجام میشد، لیکن با اصلاح واحد پولی تورم مهار شد. در عین حال دولت سیاست کاهش شدید مالیات بر درآمدهای متوسط را اتخاذ کرد. به علاوه مالکیتهای فکری، سرمایهای ارزشمند برای شرکتهای آلمانی بود؛ اگرچه متفقین از حق ثبت اختراعات آلمانی برای تقویت رقابتپذیری اقتصادی خود بهره وافری بردند.
طی دو سال ابتدایی پایان جنگ، امکان انجام پژوهشهای صنعتی در آلمان وجود نداشت چرا که اشغالگران این دستآوردها را در اختیار رقبای خارجی قرار میدادند. برخلاف آنچه پنداشته میشود طرح کمک اقتصادی امریکا به نام «طرح مارشال» تأثیر مالی اندکی بر رشد اقتصادی آلمان داشت. این طرح محرک اصلی معجزه اقتصادی آلمان نبود و فقط وقتی که مشخص شد رکود اقتصاد آلمان مانع توسعه سایر کشورهی اروپایی است در آلمان غربی اجرا شد. در واقع کشورهای دیگر مانند بریتانیا کمکهای بیشتری از آلمان دریافت کردند.
رشد تقاضا طی سالهای 1950 تا 1953 که حاصل کمبود کالای ناشی از جنگ کره بود به مقاومت در برابر خرید اجناس آلمان غربی پایان داد. به علت اخراج و مهاجرت آلمانیها از سایر کشورها و بازگشت به موطن اصلی، آلمان غربی دارای نیروی کار ماهر فراوانی شد. این امر به دو برابر شدن صادرات این کشور طی مدت کوتاهی پس از جنگ کمک کرد.
علاوه بر کار سخت و ساعات کار طولانی در ظرفیت کامل سکنه آلمان غربی طی دهههای 50 الی 70 میلادی، نیروی کار خارجی فراوان، بستر مناسبی برای توسعه اقتصادی فراهم آورد. اتریش نیز با ملی کردن صنایع خود و طولانی کردن ساعتهای کار به ظرفیت کامل اقتصاد خود رسید.
معجزه اقتصادی ایتالیا
صنایع اساسی ایتالیا نیز با کمک طرح مارشال و کمکهای نفتی و غذایی ایالات متحده احیا شدند. با الغای برنامههای کنترلی دولت فاشیستی، همه احزاب و اتحادیههای تجارتی بر برنامه بازسازی در سالهای 1945 تا 1947 توافق کردند و بدین ترتیب سطح تولید قبل از جنگ بازیابی شد. رونق تقاضا در سالهای 1950 تا 1953، محرک اقتصادی این کشور شد و پس از تجمیع در تجارت اروپایی و فعال شدن در اکتشافات نفتی و توسعه مهندسی در خاورمیانه، طی سالهای 1958 تا 63 میلادی این کشور وارد عصر شکوفایی و معجزه اقتصادی شد. نرخ رشد صنعتی در این دوران بیش از 8 درصد بود.
صنایع پیشرو این کشور به تولید البسه علیالخصوص کفش، ماشین تایپ، یخچال، لباسشویی، موتورهای ارزان قیمت و خودروهای اقتصادی مانند فیات یا خودروهای لوکس مانند مازراتی و لامبورگینی پرداختند. دلیل شهرت صنایع ایتالیایی پیوند با طراحیهای شیک و تکنیکهای تولید ارزان بود. طی مدت کوتاهی شبکهای خارقالعاده از بزرگراههای ارتباطی در سطح کشور ساخته شد و این کشور در کمتر از دو دهه از یک کشور عمدتا کشاورزی به یک کشور پیشرفته صنعتی تبدیل شد.
اساس این توسعه اقتصادی، واحد پولی پایدار و دسترسی ارزان به مواد خام بخصوص نفت خاورمیانه بود. اتخاذ سیاستهای محرک توسط «انریکو ماتی» مدیر شرکت Eni، اکتشاف گاز توسط شرکت AGIP و فروش ارزان آن به صنایع، نیروی کار ارزان مهاجران مناطق حاشیهای، مالیاتهای ناچیز و وامهای کمبهره منجر به تشویق سرمایهگذاری در این کشور شد.
معجزه اقتصادی بلژیک
معجزه اقتصادی بلژیک نیز تقریبا همزمان با آلمان در سالهای 1945 تا 1948 با خصوصیاتی مانند افزایش اشتغال و دستمزدها و تورم نازل رخ داد. طی جنگ جهانی دوم این کشور در اشغال آلمان نازی و شاهد تضعیف تولید ناخالص ملی بود. پس از این جنگ تقاضا برای صنایع سنتی این کشور مانند فولاد، زغال سنگ، منسوجات و ماشینآلات ریلی در اروپا افزایش یافت و مایه احیای اقتصاد این کشور شد. تخریب صنایع کشورهای همسایه در جنگ این فرصت را برای بلژیک فراهم آورد که به تقاضا پاسخ به موقع دهد. زمینهساز معجزه اقتصادی بلژیک اتخاذ سیاست انقباضی پولی بود. این سیاست که پول در گردش را به یکسوم کاهش داد موجب تخفیف تورم و بالا رفتن استانداردهای زندگی گردید.
معجزه اقتصادی یونان
معجزه اقتصادی یونان که اکنون در ورطه بحران اقتصادی گرفتار است در سالهای 1950 تا 1973 با رشد اقتصادی پایدار به نرخ متوسط 7.7 درصد رخ داد که پس از ژاپن مقام دوم را به خود اختصاص میداد. اشغال این کشور طی سالهای 1941-1944 توسط کشورهای محور، تأثیر مخربی بر اقتصاد و زیرساخت آن داشت. وامهای اعطایی اجباری به کشورهای اشغالگر موجب تضعیف پایه پولی این کشور «دراخما» د و متعاقب آن جنگ داخلی تا سال 1949 اوضاع را وخیمتر کرد.
احیای اقتصادی سریع یونان پس از جنگ داخلی براساس عواملی چند ممکن گردید از قبیل دریافت وامهای طرح مارشال، ارزشگذاری مجدد واحد پول، جذب سرمایهگذاری خارجی، توسعه صنایع شیمیایی، گردشگری، بخش خدمات و انبوهسازی ساختمانی همراه با پروژههای زیرساخت عظیم.
یونان در دهه 50 میلادی به بالاترین نرخ شد و اغلب فراتر از 10 درصد دست یافت. تولیدات صنعتی در دهه 60 نیز بالای 10 درصد رشد داشت اما این نرخ توسعه در ابتدا موجب شکاف میان فقیر و غنی شد. از سال 1950 تا بحران اقتصادی سال 2008، یونان اغلب رشد اقتصادی سالانه بالاتری از اغلب کشورهای اروپایی داشت.
معجزه اقتصادی چین
رشد اقتصادی چین پس از اصلاحات 1978 آغاز شد. متوسط نرخ رشد اقتصادی از آن زمان تا سال 2013 سالانه 9.5 درصد بوده است و این کشور چند سال پیش بعد از ایالات متحده، جایگاه دومین اقتصاد جهان را از ژاپن ربود و به خود اختصاص داد. سرانه تولید ناخالص ملی طی این دوره از 300 دلار به بیش از 6000 دلار افزایش یافت.
پس از چندین تلاش ناموفق در جمهوری خلق چین از جمله افتضاح طرح «جهش بزرگ رو به جلو»، در سال 1978 «دنگ ژائوپنگ» هدف چهار بخشی مدرنیزاسیون کشاورزی، صنعت، ارتش و دانش و فناوری را معرفی کرد. انفجار و تداوم رشد اقتصادی چین همچنان بینظیر است اگرچه شاهد رشد کشورهای دیگری هم در آن دوره بودهایم. علاوه بر کشورهای ذکر شده، در مقام مقایسه میتوان به ببرهای آسیایی یعنی چهار کشور اندونزی، مالزی، فیلیپین و تایلند و چهار اژدهای آسیایی یعنی هنگکنگ، سنگاپور، کره جنوبی و تایوان اشاره کرد. اما رشد اقتصادی چین برای کسب لقب معجزه اقتصادی شایستهتر به نظر میرسد.
البته برخی معتقدند که عملکرد اقتصادی چین پیش از سال 1978 به قدری ضعیف بود که رشد متعاقب آن صرفا بازگشت به وضعیت عادی و رشد بدون توسعه بوده است. اما رشد اقتصادی این کشور نه تنها میلیونها نفر را از فقر خارج کرد بلکه تاکنون بیش از دو میلیون نفر به میلیونرهای جهان افزوده است. در سال 1980 حجم صادرات سالانه چین تقریبا معادل حجم صادرات روزانه فعلی آن بود.
طی سالهای گذشته تمرکز چین بر اتخاذ سیاستهای تشویق تجارت خارجی، ایجاد فضای مطلوب برای سرمایهگذاری مستقیم خارجی، توسعه حضور در تمام جوانب اقتصاد جهانی و تقویت توسعه اقتصاد جهانی بوده است. هرچند اخیرا شاهد کاهش رشد نرخ توسعه این کشور پس از بحران مالی اخیر بودهایم.
اکنون با ملاحظه روند تاریخی پدیدههایی که در تاریخ معاصر جهان لقب معجزه اقتصادی را به خود اختصاص دادهاند، برخی تحلیلگران به این باور رسیدهاند که چیزی به نام معجزه اقتصادی معنا ندارد. بسیاری از کشورهای ثروتمند و بهرهمند جهان بدون نرخ رشدهای انفجاری به این مقام نائل آمدهاند. دانمارک که سرانه درآمد آن 52000 دلار است و همواره یکی از شادترین ملتهای جهان قلمداد میشود، هرگز تجربه مشابهی با آنچه ذکر شد نداشته است. این کشور در دهه 90 میلادی بدون خدشه وارد کردن به اصول رفاه اجتماعی، نرخ بیکاری خود را تنزل داد.
مطالعات اخیر نشان میدهد که طی 100 سال اخیر این کشور رشد سرانه متلاطمی را تجربه نکرده است و بدون ملاحظه هیچ دوران رکودی در اغلب اوقات با نرخ رشد مثبت ملایمی پیشرفت کرده است. ایالات متحده امریکا در قرن نوزدهم شرایط مشابهی را پشت سر گذاشته است. رشد آهسته و پایدار به معنی شکست اقتصادی این کشورها نبوده است بلکه برای کشورهایی که در مرزهای دانش و فناوری بسر میبرند، بهبود فوری شرایط زندگی دشوار است چرا که ایجاد فناوری از انتقال و استقراض آن از کشورهای غنی، آهستهتر رخ میدهد.
همین استقراض فناوری همراه با صادرات و سرمایهگذاری در آموزش و زیرساخت، چیزی است که مایه رشد ببرهای آسیایی با نرخهای متوسط بالای هشت درصد گردید. اما از مشاهده وضعیت فعلی دانمارک و کشورهای مشابه آن است که میتوان به آینده کشورهای در حال توسعه پی برد.
نعیـم نـوربخش - کارشناس ارشد حقوق تجارت بینالملل