يك كافه قديمي و پر رفت و آمد كه بوي قهوهاش تمام دور و بر را برداشته و نامش را از مليت اولين سرآشپزش، ژيلبرت بارو كسب كرده تا پيش از اين براي بچههاي دانشگاه تهران و همه كتابخوانها و رهگذراني كه گذرشان به حوالي خيابان انقلاب تهران و روبهروي دانشگاه تهران ميافتاد، نمادي از خاطرهبازي نسلهاي گذشته و امروز بود. تا همين چند وقت پيش همه كساني كه نام كافه فرانسه يا قنادي فرانسه به گوششان ميخورد، ياد يك قنادي بزرگ و عجيب ميافتادند كه فرقش با بقيه، ارزان بودن محصولاتش و نبودن صندلي در پشت ميزهايش بود. سالهاست كه اولين مدير قنادي فرانسه در ايران نيست اما اينجا هنوز هم مشتريهاي پر و پاقرص خودش را دارد، مشتريهايي كه بهمنماه سال گذشته با خبري عجيب در فضاي مجازي روبهرو شدند: «شيريني فرانسه به خاطر عرضه شكلاتهايي با طرح قلب و نوشته LOVE در روز ولنتاين پلمب شد.»
حالا چند روزي است كه اين كافه پرطرفدار فرانسويمسلك و ايرانيتبار كه مدتي بسته شده بود، دوباره باز شده، درست مثل يك آكاردئون قديمي فرانسوي. اين كافه قديمي باز هم در ميان بوي قهوه و پاي سيب دنبال بازآفريني هياهوي گذشته است اما انگار يك چيزي با گذشته تفاوت دارد: كسي خوش ندارد زياد از آن اتفاق گذشته سخني به ميان بياورد. به خصوص تلاشهاي ما براي گفتوگو با مدير كافه قنادي فرانسه چندان موفقيتآميز نيست فقط از او ميشنويم كه، «پلمب شدن كافه به دلايل عجيبي صورت گرفته». همين حرفهاي ساده هم در قالب مصاحبه بيان نميشود و تنها يك گپ و گفت ساده است، با طعم قهوهاي كه شكر به خودش نديده باشد.
ناچار بايد سري به بقيه بخشهاي كافه هم زد و با مردم گفتوگو كرد. با وجود پخش خبر پلمب كافه فرانسه در شبكههاي مجازي، هنوز علت پلمپ کافه قنادي فرانسه براي برخي مبهم است. جواني که در گوشهاي از اين کافي شاپ ايستاده بود ميگفت: «من در حدود ده سال است که به اين کافه قنادي مراجعه ميکنم اما در چند روزي که اينجا بسته بود بسيار کلافه بودم. اين کافه قنادي براي من خاطرهانگيز است اما بسته شدنش، هرچند زياد طول نكشيد اما براي من سخت بود.»
در فضاي مجازي و سايت رسمي كافه قنادي فرانسه درباره علت پلمب شدن چند روزه اين كافه قنادي نوشته است:«مشتريان محترم شيرينى فرانسه تنها دليل پلمپ شيرينى فرانسه فروش شكلاتهاى طرح قلب و گل در روز ولنتاين مى باشد. و اين قنادى هيچ مسئوليتى در قبال مطالب منتشر شده در فضاى مجازى ندارد و اين صفحه تنها صفحه رسمى شيرينى فرانسه مى باشد.» اما در ميان كافهگردان خبره،اشخاصي هم بودند که علتهاي گفته شده را قبول نداشتند. يكي از بانوان ميانسالي كه قهوهاش را بيشير و با شكر به لب نزديك ميكرد، گفت:«اينكه بخواهند كل يك واحد صنفي معمولي را به خاطر شكل شكلاتهايش تنبيه كنند، به نظر كار عجيب و غريبي است. ميتوانستند همان چند تكه شكلات را بيرون بريزند و اين بچهها را از نان خوردن نيندازند اما به جايش چه كردند؟ كل مغازه را پلمب كردند كه كلي هم سر و صدا كرد.» مشتري پر و پا قرص كافه، يك جرعه از قهوهاش را كه فرو داد،چشمهايش را بست و گفت: »به نظر من بهداشتي نبودن محصولات يا كاركنان دليل محكمي كه ميشود جايي براي پلمب يك واحد شيرينيفروشي يا كافه است اما دلايلي كه به ارايه محصولات ديگر مربوط باشد، آنقدرها جالب به نظر نميرسد.»
اينجا پاتوق دانشجويان است. دانشگاه تهرانيها هنوز هم از بين رتبههاي خيلي خوب دانشگاه انتخاب ميشوند. به همين دليل است كه ميشود انتظار داشت دانشجوهاي اقتصادي در كافهنشينيهايشان موضوعي مثل «تبعات توقف فعاليت بنگاههاي اقتصادي بر بدنه اقتصاد كشور» را پيش بكشند. يكي از همين دانشجويان كه با دوستانش مشغول بازي كردن با «مافين شكلاتي»اش است، ميگويد: «وقتي يک بنگاه صنفي مانند کافه قناديها يا حتي رستورانها، که در رده بنگاههاي صنفي کوچک هستند، بسته ميشوند شايد در ظاهر اثر پررنگي در پيشرفت يا پسرفت اقتصادي نداشته باشند اما اثرات تعطيلي يا پيشرفت آن در درازمدت ديده ميشود. چرا که در يخچال اين قنادي انواع شيرينيهايي قرار دارد که روزانه مصرف ميشوند و در پخت آنها مواد اوليهاي به کار رفته که براي واحد صنفي هزينه داشته است. از آن جايي که مشکلاتي از قبيل تعطيلي براي واحد صنفي با چنين ويژگيهايي پيش بيايد بدون شک اثرات آن در چرخه اقتصادي خرد کشور ديده ميشود. بنابراين اگر يک واحد صنفي دچار تخلف ميشود، اداره تعزيرات يا هر سازمان ديگري كه بازدارنده تخلفات صنفي است بايد با دور انديشي به مجازات آن واحد صنفي بپردازد».
يكي از كافهقناديهاي نزديك «شيريني فرانسه» ميتواند سوژه گفتوگوي خوبي باشد. صاحب اينجا هم كافه دار است و مغازهاش فاصله چنداني با رفيق فرانسوياش ندارد. آيا اينجا هم با چنين مشكلاتي روبهرو بوده است؟ در ابتدا آنها هم از گفتوگو ممانعت کردند اما پس از چند دقيقه توانستم براي برخي از پرسشهايي که در ذهنم بود، پاسخي پيدا کنم. اينطور كه مديران اين كافه نزديك ميگويند، ممكن است پخش موسيقي يكي از دلايل پلمب شدن آنجا باشد.
آنها كه خودشان به خاطر نوع كارشان رقيب اين شيرينيفروشي قديمي محسوب ميشدند، ميگويند، پس از پلمب كافه شيريني فرانسه خيلي از مشتريان كافه آنها ميخواستند تا باز شدن دوباره مغازه رقيب را از طريق پيامك به آنها اطلاعرساني كند! مدير اين کافه قنادي در يک گفتگوي بسيار کوتاه و البته با ترديد گفت که، بايد عوامل گوناگون را در کنار يکديگر قرار داد و به راحتي نميتوان در برابر چنين موضوعاتي نظر داد. به گفته وي چنين مشکلاتي را در تمام کشورهاي دنيا به اشکال گوناگون ميتوان پيدا کرد و کمتر کشوري در دنيا هست كه با چنين مسايلي روبرو نباشد.
البته نگاه ديگري که ميتوان به اين ماجرا داشت ديدگاه فرهنگي و اجتماعي است که ميتواند بر ذهن مخاطب اثرگذار باشد. کافه قناديها قرار است تا با سبک جديدي از توليد و عرضه نوشيدني و شيريني فعاليت كنند.
اما اتفاقي که براي اين کافه قنادي ميافتد، ايجاد ابهام هر چند موقتي در ذهن مخاطب است و مشترياني که از اين کافه قنادي به سمت کافيشاپهاي ديگر کوچ ميکنند. هر چند گفته ميشود از چند روز قبل به آنها اخطار داده شده بود که اين واحد صنفي به دلايلي پلمپ خواهد شد تا آنها ضرر چندان اقتصادي در توليد محصولات را متحمل نشوند اما با اين وجود براي مشتريان روزانه اين کافه قنادي هم سوالاتي ايجاد شد که شايد هيچ گاه دليل منطقي براي آن پيدا نشود. بنابراين در تعطيلي و پملب واحدهاي صنفي پرطرفدار بايد عوامل گوناگون فرهنگي اجتماعي و اقتصادي و باز تاب آن در اذهان عموميرا مد نظر گرفت تا تمام صنوف بتوانند با انگيزه بتوانند به براي پيشرفت اقتصاد کشور تلاش کنند توليد کنندگان شيريني باور دارند که هدف آنها شيرين کردن کام مردم و به وجود آوردن لحظات خوش براي آنها است.
«فرانسه«، کافه عاشق خيز
کافه فرانسه، قنادي فرانسه يا شيريني فرانسه. همه اين سه عبارت براي بچههاي دانشگاهي و مردم انقلابي در دوران پيش و پس از انقلاب دنيايي خاطره دارد. قديميها با واگويههاي عاشقانهشان از «فرانسه» خاطره ميسازند و بچههاي نسل ديجيتال همين حرفها را در دنياي مجازي با هم رد و بدل ميکنند. در روزهاي بعد از پلمب «شيريني فرانسه» فضاي مجازي پر شد از خاطرهبازيها با درهاي بسته جايي که تا همين چند روز پيش بوي قهوه دانشجوپسندش خيابان را برداشته بود و حالا به خاطر «قلب» درهايش را بسته بودند.
يک تعطيلي به تلخي ترور پاريس
نام کافه شلوغ و ارزان روبهروي دانشگاه تهران، بخواهي نخواهي با نام پاريس، ويژگيها و اتفاقاتش گره خورده است؛ با نام دلبر و کافهنشيني يا حتي حوادث تلخ تروريستي. يکي از کاربران پرکار اينستاگرام دراينباره نوشته است: «روزگارِ غريبي شده دلبر؛ كافه فرانسه را بستند. پلمب شد.با خواندن خبر، يادِ خاطره پياده رويِ آن روزِ انقلاب و نيمكتِ روبرويِ پاساژ رضا افتادم. يادم آمد كه نِي كرده بودم داخل ليوان شير كاكائوي داغِ تو. بسته شدنِ كافه قناديِ فرانسه،به اندازه حادثه ترورِ پاريس برايم اعصاب خرد كن بود. خودت ميداني كه مزاجِ چپگراي من، اصولا با اماكني كه بوي «مصرف گرايي» ميدهند،سازگار نيست ولي من با تو در تقاطعِ انقلاب و ابوريحان خاطره دارم. گيرم كافه فرانسه را با خاك يكسان كرديد.با جوششِ ناگزيرِ اين همه خاطره چه خواهيد كرد؟
اولين واکنشها به پلمب شدن کافه فرانسه در فضاي مجازي رخ داد. زماني که کاربران عکسي از يک برگه پلمب را منتشر کرده و درباره دليل بسته شدن کافه فرانسه اطلاعرساني کرده بودند، دلايلي که سايت کافه فرانسه – بدون اشاره مستقيم به اين برگه - آن را تا اندازهاي تاييد کرده است.
يکي از کاربران اينستاگرام جزو کساني بود که عکس اين برگه را منتشر کرده بودند. اين کاربر در پستش نوشت: «پلمب شيرينيفروشي فرانسه به دليل تخلفات ولنتايني. جرم آنها، آنطور که در اين تصوير از سوي اينستاگرام شيرينيفروشي منتشر شده، اينها بوده است: فروشندهها شال داشتند. شيرينيفروشي، به نام يک کشور خارجي بود. شکلاتها به شکل قلب با نوشته LAVE (Love) بود. فروشنده اي با اين جرمها را بايد اعدام کرد تا درس عبرتي بشود براي امثال خاوري و زنجاني!... خدايا شکرت جلوي فساد و تبعيض و رانت خواري و بي عدالتي گرفته شد! اين شيرينيفروشي پست آخر صفحه اينستاگرامش که حاوي اين تصوير بود را حذف کرد و نوشت 18 و 19 فروردين شيرينيفروشي تعطيل است.
چطور پلمب نشويم!
بسته شدن کافه فرانسه به غير از واکنشهاي جدي، حرفهاي شوخي را هم با خودش آورد. يکي از صفحههاي اينستاگرامي در واکنش به پلمب شدن کافه فرانسه نوشته است: «كافه و شيريني فروشي فرانسه به خاطر استفاده از طرح قلب روي كيك و شيريني پلمپ شد. لذا با توجه به اينكه ظاهرا اين كلمه قلب عنصري فاسد و گمراهكننده محسوب ميشود، پيشنهاد ميشود به جاي اين واژه منحوس از كلمات ديگري استفاده كنيم، مثلا واژه «عضو» را جايگزين آن كنيم. مثلا نگوييم «قلبم به درد آمد». بگوييم، «عضوم به درد آمد». با استفاده از اين روش هم از مسير صواب خارج نخواهيم شد و هم به اميد خدا ديگر پلمب نميشويم.منطقه عاشقخيز
کافه فرانسه در دهه 1340 خورشيدي با مديريت يک قناد فرانسوي به نام «ژيلبرت بارو» کارش را آغاز کرد. آقاي بارو با انقلاب از ايران رفت ولي کافهاش ماند و پذيراي دانشجويان شد. Meisamzamanabadi ، روزنامهنگار ورزشي درباره «فرانسه» ميگويد و اينکه احتمالا خاک «انقلاب» عاشقخيز باشد: «احتمالا، خاك اين منطقه عاشقخيز است وگرنه نيم قرن پيش وقتي فروشنده دستگاههاي جديد شيريني پزي در پاريس داشت حكم اعزام ژيلبرت بارو به ايران را دستش ميداد حتماً فكرش را هم نميكرد شيرينيپز سرشناسشان اين ماموريت دو هفتهاي را پانزده سال طول بدهد و اصلا در همان تهران عاشق زيباترين دختر دنيا بشود، شيدا بشود، ساكن بشود و نهايتاً هم فقط انقلاب بتواند او را از شيرينيفروشي «موسيوثابت قدم» سر تقاطع شاهرضا - ابوريحان جدا كند.
مسأله لابد خاك اين محدوده بود وگرنه نه ژيلبرت اهل عشق و عاشقي بود و نه شبهاي پاريس را ميشد با شبهاي هيچ كجاي ديگر دنيا عوض كرد. خاك اين منطقه عاشقخيز بود، وگرنه خريد كتابهاي كنكور و ديدن جدول تئاتر شهر و سر زدن به آتليه فخرالديني، همه فقط بهانههاي ما بودند و دروغهاي ما که كفترهاي جلد شيريني فرانسه بوديم. ما كه كافه گلاسه و ساق عروس و مافين و پاي سيبش را با دنيا عوض نميكرديم، چون مزه اولين عاشقيهاي يواشكي را ميداد. چون پراز طعم شيرين عصيان بود.
گزارش :