روز گذشته و امروز شاهد چکش خوردن آثار هنرمندان ایرانی در پانزدهمین حراج کریستی در دوبی بود و هستیم و به این ترتیب بار دیگر تعدادی از آثار هنری هنرمندان ایرانی در یک کشور عربی به خریدارانی که بیشتر آنها اهل یکی از ۲۰ کشور عرب زبان جهان به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند، عرضه شده است و این خریداران برای خوشایند خود، آثاری را که بر دیوار خانهها، ادارات و اماکن خود برای مدتی دلنواز دیدهاند، خریداری کردند.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، حراجی کریستی در پانزدهمین دوره خود فروش آثار را به دو بخش آثار بالای پنجاه هزار دلار و آثار زیر پنجاه هزار دلار تقسیم کرده است. در میان ۲۸ قطعهای که برای فروش در بخش اول این حراجی عرضه میشوند آثاری از سهراب سپهری، حسین زندهرودی و پرویز تناولی به چشم میخورند. در بخش دوم حراج نیز آثار هنرمندان صاحب نامی مانند رضا مافی، نصر الله افجه ای و مسعود عربشاهی وجود دارند.
به شکل معمول این آثار توسط دلالانی از داخل کشور برای ارایه در این حراجی انتخاب میشوند که اکنون از افراد متنفذ و تعیین کننده بازار هنرهای تجسمی کشور هستند، در حالی که مهمترین چهره در میان آنها زمانی در سمتهای مهمی در نهادهای فرهنگی کشور به خصوص نهادهای مرتبط با عرصه هنرهای تجسمی فعالیت میکرده است.
جایگاه هنری و اهمیت تاریخی آثار هنرمندانی مانند سهراب سپهری بر هیچ کس پوشیده نیست. سهراب سپهری بی گمان یکی از برترین و مهمترین چهره های هنر معاصر ایران است که وجود هر اثر از او در داخل کشور برای کل جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است. این هنرمند در سال ۱۳۵۹ چشم از جهان فروبست در حالی که تاثیر هنری او تا چند دهه پس از درگذشتش در آثار هنرمندان دیگر دیده میشود. حسین زنده رودی نیز از هنرمندان مهم کشور است که هر چند سالهاست در خارج از کشور زندگی میکند اما مجموعه ای از آثار برجستهاش در زمانی که در ایران به سر میبرد، موجود است.
پرویز تناولی نیز یکی از مجسمه سازان برجسته و شاخص کشور است که آثارش در کنار آثار ژاره تباتبایی یک دوره مهم هنر مجسمه سازی کشور را شکل داده است و هنرمندان زیادی تحت تاثیر آثار او مشغول به فعالیت هستند. او که متولد ۱۳۱۶ است، اکنون در هفتمین دهه زندگی خود قرار دارد. دیگر نامهای یاد شده نیز هر یک از هنرمندان برجسته و صاحب نام در رشته خود هستند. مسعود عربشاهی متولد ۱۳۱۴ است و جایزه نخستین دوسالانه هنری تهران را در سال ۱۳۴۲ به دست آورد. رضا مافی، هنرمند برجسته عرصه خوشنویسی که بی شک تاثیر مهمی در سراسر جهان اسلام با رواج نقاشیخط داشته است نیز در سال ۱۳۶۱ چشم از جهان فرو بسته است. در کنار این نامها و هنرمندان مطرح، تعدادی از هنرمندان جوان تر نیز آثارشان در کریستی عرضه میشود که به نوعی به عنوان استعداد های هنری میتوان از آنها نام برد.
اکنون پس از ۱۴ دوره مستمر برپایی حراجهای آثار هنرمندان ایرانی در حراج خاورمیانه کریستی، دیگر جامعه عادت کرده است که خبر فروش آثار ایرانی در این حراج را با قیمتهای بالا بشنود و ابراز خوشحالی کند! در حالی که پشت پرده این فروشهای هنری را از یاد برده است.
حقیقت این است که حراج کریستی برای هنر ایران افتخار آفرین نبوده است، بلکه برعکس، حضور در این حراج مانند هر بازار دیگری که درگیر و دار دلالان اسیر شده باشد، با ضایعات جبران ناپذیر و استثمار حقوق صاحبان واقعی حق همراه بوده است.
پیش از هر چیز،
اکنون پس از 14 دوره مستمر برپایی حراجهای آثار هنرمندان ایرانی در حراج خاورمیانه کریستی، دیگر جامعه عادت کرده است که خبر فروش آثار ایرانی در این حراج را با قیمتهای بالا بشنود و ابراز خوشحالی کند! در حالی که پشت پرده این فروشهای هنری را از یاد برده است
فروش آثار هنری ایرانی در حراجی کریستی، در شرایطی که این حراجی شعبه یا دفتری در ایران ندارد، موجب شده تا هنرمندان ایرانی که ساکن داخل کشور هستند، امکان دسترسی مستقیم به این حراجی نداشته باشند و برای ارایه آثارشان به این حراجی، یا مجبور به ترک کشور و سفر به خارج باشند یا آنکه دست به دامن همان دلالان شناخته شده ای شوند که در طول ۱۴ دوره گذشته، همواره با روابطی که با این حراجی داشتهاند، توانسته اند آثار مورد نظرشان را در کریستی ارایه کنند.
این امر موجب شده است تا این دلالان به شکل شاه کلید یا تنها دروازه حضور در بازاری غیر از بازار داخلی هنر کشور جلوه کنند و برآوردن نظرات و امیال آنها در آثار هنری بدل به تنها امکان جهش افقهای مالی هنرمندان باشد، به خصوص آن که تفاوت بهای دلار با ریال موجب شده است تا فروش آثار هنری در خارج از کشور برای بسیاری از هنرمندان جوان کشور بدل به آرزویی شود که میتواند آنها را از تنگناهای مالی برهاند.
مسلم است که در این شرایط دلالان هنری که مطابق یک قاعده قدیمی، تنها به سود خود میاندیشند و اهمیتی به ماهیت هنر و سرفرازی کشور نمیدهند، از هر راهی برای کسب مال بیشتر استفاده کنند که در شرایط یاد شده، این کار از دو راه ممکن است. نخستین راه، بهره کشی از هنرمندان است، زیرا تنها راه ممکن برای حضور هنرمندان در این حراجی از طریق آنهاست بنابراین، آنها با ادعاهای واهی مانند بهای بالای ارسال آثار به خارج از کشور و هزینه بالای حضور در حراجی کریستی بخش بزرگی از بهای آثار به فروش رسیده را برای خود نگه میدارند و سهم هنرمند از این فروش را بسیار پائین تر از سهم واقعیاش پرداخت میکنند و هنرمند که راه دیگری ندارد مجبور است این حق خوری را بپذیرد و دم نزند.
اما از آن مهمتر، این است که این دلالان که بیش از آن که دلشان به حال هنر کشور بسوزد، برای جیب خودشان میسوزد، هنرمندان را تحت فشار قرار میدهند تا آثاری خلق کنند که خریداران آنها که بیشتر ساکن کشورهای عربی هستند، بپسندند. به این ترتیب سر رشته هنر کشور به جای آن که از تاثیرات عاطفی ناشی از زندگی هنرمند در جامعه برخاسته باشد، از پسند دل شهروندان کشورهای عربی و امیال آنها لبریز میشود.
این روند موجب میشود تا هنرمندان جوانی که آثارشان را این دلالان هنری به کریستی میبرند، به جای آن که به جامعه خود نگاه کنند و از کنشها و واکنشهای آن برخوردار باشند، از رهنمود های دلالانشان مبنی بر این که اکنون بازار کشورهای عرب چه چیزی را میپسندد اطاعت میکنند و راه به بیراه میبرند. به این ترتیب مساله ای که حاصل میشود، تخریب هنرمندانی است که در جامعه به عنوان استعدادهایی هنری زمانی مطرح شدهاند و جامعه امیدوار بود تا با ارایه همه توجهاتی که به هنرمندانش میکند، روزی این استعدادها به بار نشیند و بدل به هنرمندانی بزرگ شوند که جای بزرگانی که از آنها یاد شد را پرکنند، اما به دلیل تمطع و مال اندوزی دلالان، شیره جانشان مکیده شده و از هنر عاری شدند.
کریستی بار دیگر آثار هنرمندان ایرانی را چکش زد، تعدادی اثر از هنرمندان نامدار و جوانان ایرانی به فروش رفت، آن هم در حالی که در یک کشور عربی، خریداران عرب این آثار را برای دیوارهای خود زیبا یافتهاند! اما این افتخاری برای هنر ایران نیست، این یک غم نامه است که از بوجود آمدن یک شبکه دلالی در هنر کشور برخاسته است.
گزارش : پریس تنظیفی