گروه سياسي- فخري سادات مسچي: در طول سه سال فعاليت دولت سيزدهم اتفاقات بس مهم و شگرفي در سپهر سياسي ايران رخ داد که ميتوان مهمترين آنرا عمليات وعده صادق در بعد داخلي و بينالمللي محسوب کرد.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین ،اما بايد ديد که دولت دوازدهم در چه شرايطي کشور را به دولت اصولگرايان که خود را براي دومين بار (بدون احتساب دولت دوم احمدي نژاد) صاحب کرسي رياست قوه مجريه ميدانند، تحويل داد و دولت سيزدهم تاکنون چه کارهايي انجام داده و چه کارهايي انجام نداده است.
تحويل آرام دولت از غيراصولگرايان به اصولگرايان
اينکه دولت از بخش ديگر حکومت به اصولگرايان منتقل شده است در کشوري که داراي سيستم جمهوري است بسيار مطلوب است و حتي رهبر معظم انقلاب چندين بار در سخنان مکرر خواهان برگزاري انتخاباتي پرشور با امنيت در کشور شده است.
البته لازمه آن ايجاد زير ساختهاي فراوان از جمله حل موضوعات معيشتي و بازشدن درهاي انتخاب بيشتر براي مردم است.
اما اصل موضوع در اين است که دولت دوازدهم زماني زمام اداره کشور را به اصولگرايان سپرد که اولين واکنشهاي مردم از نااميدي در جامعه با عدم حضور در انتخابات مجلس يازدهم در چشم هر ناظر دروني و بيروني، تعجبي بزرگ ايجاد کرد که چگونه مردمي که با شور اشتياق فراوان در انتخابات سال 88 شرکت کردند و آنچنان حماسه اي شگرف را آفريدند چرا از آن سال تاکنون روندي نزولي در حضور مردم در پاي صندوقهاي راي را شاهد هستيم و چه شد که مردمي که آغاز تغييرات را در سال 76 از پاي صندوقهاي راي ديدند، ديگر به تغيير از درون صندوقها اعتقادي ندارند؟
اين سوالي بزرگ در ذهن هر جامعه شناس داخلي و خارجي دارد که چگونه مردم ايران درحال پوست اندازي و دگرديسي هستند و چرا امروز و در آخرين انتخابات برگزار شده در کشور آن هم در سياسي ترين شهر کشور يعني تهران در مرحله اول تنها 22 درصد و در مرحله دوم تنها 8 درصد به پاي صندوقهاي راي ميروند و نسبت به آينده کشور بي تفاوت هستند.
مشکلات معيشتي همچنان باقي در کشور
براي درک اين موضوع بايد وارد کوچه و بازار شد و با هر فردي در هر سني و از هر کسب و کاري پرسيد که روزگارشان چگونه است.
همه و همه و همه از روزگاري سخت صحبت ميکنند. البته اين سخنان براي آن 1 درصدي در جامعه ايران نيست که حدود 40 درصد سرمايه ايران را در دست دارند بلکه براي آن 99 درصدي از مردم است که 60 درصد نقدينگي کشور به آنها ميرسد و حتي دهکهاي پايين تر جامعه به دليل مشکلات بزرگ معيشتي محتاج کمکهاي يارانه اي دولتي هستند.
براساس تقسيم بندي وزارت کار، کسانيکه درآمد سالانه آنها زير 30 ميليون باشد، در دهک اول قرار ميگيرند و يعني حدود 8.5 ميليون نفر و سه دهک اول حدود 25 ميليون و 500هزار نفر هستند و اين بدان معناست که هر دهک به حدود 8.5 ميليون نفر تقسيم بندي شده اند.
براساس آخرين اعلام دفتر جمعيت، نيروي کار و اقتصاد خانوار مرکز آمار جمعيت ايران از 85 ميليون نفر فراتر رفته است و اين درحاليست که حدود 24 درصد از جمعيت کشور را کودکان و نوجوانان زير 15 سال تشکيل ميدهند، 25 درصد از جمعيت کشور شامل جوانان 15 تا 29ساله و 44 درصد ميانسال و مابقي هم سالمندان بالاي 65 سال هستند که اين نشان ميدهد ساختار غالب جمعيتي کشورمان را ساختار ميانسالي تشکيل ميدهد.
اين يعني زنگ خطر براي کشوري که به دنبال استفاده از زيرساختها براي خودکفايي و استقلال است. البته بايد اين را نيز در نظر داشت که متاسفانه طي سالهاي بعد از جنگ با توجه به سياستهاي درپيش گرفته شده در کشور، زيرساختهايي که در اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50 از سوي افرادي مانند علي نقي عاليخاني براي شکور به ميراث گذاشته شده بود، روبه فرسودگي و عدم به روز رساني رفته و تقريبا از گردونه توليد کشور خارج شده است. در عين حال در اين سالها نيز سعي نشده که به روزرساني شوند به چرخه توليد بازگردند که اين نيز به همان موضوع ارتباط با جهان و تعامل با آنها براي جابجايي تکنولوژيهاي جديد مربوط ميشود که با توجه به سياستهاي داخلي و همچنين سياستهاي کشورهاي خارجي در قبال ايران، ين تنها مردم هستند که ضرر ديده و اقتصادي فرسوده دارند.
مهاجرت متخصصان از نخبه و غيرنخبه به خارج از کشور
از سوي ديگر به همين دليل بسياري از نخبگان که کشور براي آنها چندين سال سرمايه گذاري کرده و دانش و تحصيلات به آنها آموخته در ابتدا براي تحصيل و سپس زندگي به کشورهاي ديگر مهاجرت ميکنند و ديگر به وطن خود باز نميگردند، زيرا برخي کشور را تنها براي «حزب اللهيها» ميدانند. اينها از موارد بسيار پيش پا افتادهاي است که با يک حساب سرانگشتي ميتوان به آن رسيد و درک کرد چرا جامعه امروز ايران خميده و فرتوت شده است.
از سوي ديگر مردم بخصوص جوانان که موتور محرک جامعه و توليد هستند، با نااميدي به آينده کشور مينگرند و حتي کسانيکه زماني در کشور کسب و کار معمولي داشتند و درزمينههاي بسيار جديد مانندهاي تک يا فضاي مجازي و ديجيتال فعاليت نميکنند، با برقراري مقررات خاصي که کشورهاي حوزه آمريکاي شمالي براي ايرانيان قائل شده اند، علاقه فراواني به مهاجرت و ادمه فعاليتهاي اقتصادي در آن کشورها دارند.
يعني حتي يک لوله کش، نجار، خياط، کشاورز نيز با توجه به اينکه خواهان حضور و زندگي در کشورهاي ديگر هستند اين زمينه را براي متخصصان ايراني مهيا کرده اند که به اين کشورهاي سفر کنند و در آنجا سکني گزينند. اين موضوعاتي است که قطعا در دوره آينده انتخابات رياست جمهوري چالش اصلي نامزدهاي انتخاباتي خواهد بود و اگر بخواهيم شاه سلطان حسيني فکر کنيم که اين افراد چه باشند و چه نباشند براي ما فرقي ندارد و همين ميزان ما را کافي است، قطعا کشور به بن بست خواهد خورد.
اينکه کشور در کوتاه مدت افق روشني ندارد براي همه و همگان حتي کودکان دبستاني که اين روزها با وجود گسترش فضاي مجازي از همه چيز خبر دارند، روشن است به همين دليل نميتوان براي اين نسل نسخههايي تجويز کرد که حکومتي باشد که قطعا آنها آنرا نخواهند پذيرفت.
ما نميتوانيم با احکام قهري و پخش سرودهاي حماسي و ميهني در روزهاي مانده به انتخابات، مردم را پاي صندوقهاي راي بياوريم بلکه بايد از اساس مشکلات کشور را حل کرد و آن تنها با ديپلماسي در عرصه جهاني رخ خواهد داد که امروز بخصوص بعد از عمليات وعده صادق و حضور مديرکل آژانس انرژي اتمي زمان مناسبي براي حل اين مشکلات عديده است. زمان براي نسل کنوني در حال اتمام است.