پیش از گفتار درباره ی پرسش یاد شده همه ی ما ایرانیان با واژه ی «بَربَری» آشنا هستیم.نان ضخیم بلند و خوشمزه ای که درهمه ی شهرهای ایران تقریبا یافت می شود.نانی منسوب به ایلِ «بَربَر»که در اواخردوران قاجارازایل بربر(هَزاره های مهاجردرمنطقه ی مرکزی افغانستان) به تهران آورده شد و در ایران رواج پیدا کرد.(متین،پیمان،1399)
پس از نان بربری به زبان بربری می رسیم که نام گروهی از خانواده ی زبان های آفریقایی – آسیایی (حامی-سامی)است و با زادگاه این نان فاصله ی بسیار زیادی دارد هرچند نسبش به همان جا می رسد.زبان های گوناگونی در پهنه ی وسیعی از شمال آفریقا به این زبان منتسب است.شمارزبان های بربری درحال حاضر به سی و پنج رسیده و سخنگویان آن حدود دوازده میلیون نفرهستند که بیشتر در کشورهای الجزایرو مراکش زندگی می کنند.(پاکتچی،احمد،1399)ابن خلدون (732-808ه.ق)- که خود از قوم بربراست-بخشی از تاریخ خود را به قوم بربر اختصاص داده است.نام طولانی کتاب ابن خلدون، این است:
«العِبَر و دیوانُ المبتدأ و الخَبر،فی احوالِ العَرب و العَجم و البَربَر، و مَن عاصَرهُم مِن ملوک آخَر»
(عبرت آموزی ها و دیوان مبتدا و خبر،در حالات عرب و عجم و بربر و پادشاهان دیگری که هم عصر آن ها بودند)مقدمه ی ابن خلدون البته از خود این کتاب مشهورتراست.
ابن منظور آفریقایی(630-711ه.ق)در لسان العرب می نویسد:«بَربَر،نسلی از مردم هستند که نسبشان به بَرِّ بن قیس بن عیلان می رسد.واژه ی «البَربَره» را به معنی کسی که پرحرف است و سخنان یاوه می گوید،می داند.(ص55-56)
عرب ها به غیر عرب،عَجَم می گویند و عجم از عُجمه به معنای «گنگ و لال» است.یعنی کسی که عربی نمی داند.یونانی ها نیز به غیر یونانی ها «بِربِر» می گفتند تا به هرکسی که به یونانی باستان نمی توانست سخن بگوید،اشاره کنند(بِرخمان-1399،ص134 )درفرهنگ«المنجد فی الاعلام«بَرابِر«نامی است که یونانیان و سپس رومی ها به مردمان اجنبی و غیر خودی اطلاق می کردند و قوم بَربَر گروهی از مردمان غرب و مغول ها بودند که از قرن چهارم تا سقوطشان در سال476ه.ق امپراطوری روم را فتح نمودند.(ص121)منیر بعلبکی درفرهنگ عربی-انگلیسیِ «المورد»،قوم بربر را قوم غیریونانی و اجنبی دانسته و «بربری» را غیرمتمدن و وحشی نگاشته است.او همچنین «کلمه یا عبارت غیرفصیح» را «بربریسم» و «بربریت» را «عمل وحشی گری» نگاشته است.(ص88)درفرهنگ آکسفورد(2008)دو تعریف برای «بربری» ارائه شده است:
1.شخصی که درزمان های طولانی گذشته از مردمان وحشی و غیرمتمدن اروپایی بود:بربرهایی که در قرن پنجم تاخت و تاز کردند.
2.شخصی که رفتاری بسیار بد دارد و به هنر و تعلیم و تربیت احترام نمی گذارد.(ص103)
در دیگر لغت نامه ها هم کم و بیش به همین معانی آمده است.ازجمله لغت نامه ی ترکی استانبولی- عربی«تَوکُّع».
دردائره المعارف بین المللی(ص522)بربر ها ،مردمان سفید پوست مسلمان آفریقای شمالی بودند که به صورت پراکنده در دیوارهای محصور،دامداری،کشاورزی و تجارت می کردند.
«نام بربرها به نسل های پیش از عرب،آفریقای شمالی، از مرزهای مصر گرفته تا اقیانوس اطلس و ازسواحل مدیترانه تا نیجر اشاره می کند.این اصطلاح از واژه ی تحقیر آمیز یونانی برای غیریونانیان آمده و هم در زبان لاتین و هم زبان عربی وارد شده و سپس به زبان انگلیسی با کمی تغییر وارد شده است.»(دائره المعارف لکسیکون،ج3،ص207)
درشاهنامه ی فردوسی،نام بربرستان آمده است.هنگامی که پادشاه بربرستان و مصر با سپاهشان به یاری پادشاه هاماوران(شاید یمن امروزی)می آید و کیکاوس را شکست داده و اسیر می نماید رستم دستان به یاری او آمده و شاه هاماوران و بربرستان و سپاه مصر را شکست داده و کاوس شاه را آزاد می نماید:
زبَربَرستان چون بیامد سپاه به هاماوران ،شاد دل گشت شاه
گرفتند ناگاه کاووس را چو گودرز و چون گیو و چون طوس را (ج 1،ص239)
شه بربرستان به چنگ گُراز گرفتارشد با چهل رزم ساز (همان منبع،ص244)
پس از شکست بربرها،همه ی لشکرآن ها به سپاه ایران و تهمتن ، تسلیم می شوند:
براو انجمن شد ز بربر سوار زمصر و زهاماوران صد هزار
بیامد گران لشکری بربری سواران جنگ آور لشکری(همان منبع،ص244)
درزبان لری مکی آبادی،واژه ی «بِرّ»به فردی که گنگ و لال است گفته می شود.کسی هم که زبانش درحالت هیجان به لکنت می افتد «بِرّ» می گویند.مثلا به کسی که خبری آورده و از شدت هیجان با لکنت سخن می گوید،گفته می شود:«چِتَه،بِربِری صُوَت مُکُنی؟»(چه شده که با لکنت سخن می گویی؟=چرا لال شدی؟)»و یا کسی را که گُنگ و لال است ،می گویند: بِرّ است.اگرکسی با شگفتی به دیگری نگاه کند،به او می گویند:«چِنه بِرّ و بِرّ سِیلِم مُکُنی؟(چرا مثل لال ها به من نگاه می گنی؟)یعنی چرا چیزی نمی گویی؟!
گفته شده است به سبب ادامه ی روابط فرهنگی ایران و یونان از زمان هخامنشیان تا کنون،بیش از سیصد وام واژه ی فارسی در زبان یونانی وجود دارد.یونانی ها به کسی که فصیح و خوش سخن بوده است،«فارسی» می گفتنه اند و یا شخص شیک پوش و خوش لباس را « ایرانی» لقب می داده اند.(دربندی،1389)شاید واژه ی «بِرّ»از همان وام واژه هایی باشد که از زبان مادها به پایتختی هگمتانه(همدان)به هخامنشیان و از آنجا به یونان رفته باشد.(جان بزرگی،روزنامه ی مردم سالاری)
---------------------------------------------------------------------------
علی جان بزرگی«جهانی»/عضوشورای برنامه ریزی درسی سازمان پژوهش،برنامه ریزی و تألیف کتب درسی
منابع:
الف: فارسی
1.دربندی،محمد رضا،خبرآن لاین،9/9/1389
2.شاهنامه بر پایه ی چاپ مسکو،انتشارات سوره،تهران،1377
3.متین،پیمان،دائره المعارف بزرگ اسلامی،مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی،20/3/1399
4.برخمان،روتخر،آدمی،یک تاریخ نوید بخش،ترجمه ی مزدا موحد،چاپ نخست،نشرنو،تهران:1399
5..پاکتچی،احمد،دائره المعارف بزرگ اسلامی،مرکزپژوهش های ایرانی و اسلامی،20/3/1399
6.جان بزرگی«جهانی»،علی،وام واژه های لری مکی آبادی در ترکی استانبولی،روزنامه ی مردمسالاری،دوم اسفند1399
ب: عربی
1.ابن منظور،لسان العرب،ج4،دارالفکر-دارصادر،بیروت
2.المنجد فی الاعلام،الطبعه الثانیه،1982
3.بعلبکی،منیر،المورد،قاموس انکلیزی-عربی،دارالعلم للملائین،1987
ج: انگلیسی
1. Oxford Advanced Learner`s Dictionary of current English, A S Horney-eight edition, Oxford university press, 2008
2. Encyclopedia International, vol: 2, Canada: 1975
3. Lexicon Universal Encyclopedia, vol: 3, Lexicon Publication, Inc, New York, NY, 1983