بحران اقتصادی که مدتی است در کشور گریبان اکثریت مردم را گرفته است با وجود منابع و سرمایه های سرشار ایران پدیده ای قابل پیش بینی نبود. بحث در خصوص سوء مدیریت ها و حیف و میل ها و اتلاف سرمایه ها به کرات در همه رسانه ها رفته است و تکرار آن هم دردی را درمان نمیکند. ولی نکته ای که طی ماههای اخیر درخور توجه به نظر می رسد واکنش مردم به این بحران است.
در نگاه اول شاید با آغاز این مشکلات همه نگاهها متوجه دولت و هیئت حاکمه شده و انتظار حل بحران و بازگرداندن کشور به شرایط عادی و حتی مطلوب گذشته و عقب تر از آن را از مسئولین دارند که البته انتظار بی جایی هم نیست؛ باتوجه به اینکه این مسئولین با رای همین مردم انتخاب شده اند که از حقوق آنان دفاع کنند و حل بحرانها یکی از بدیهی ترین خواسته ها و حقوق مردم است. لیکن آیا این مردم هیچ وظیفه ای در مقابل حل بحرانهای سرزمینشان ندارند؟ آیا رابطه دولت و مردم صرفا یکسویه است؟
با توجه به اینکه اکثر مردم عادت دارند هنگام بروز مشکلات اقتصادی و اجتماعی و... خود را با سایر کشورها مقایسه کرده و مدام بر سر می کوبند که ما چرا عقب مانده ایم؟ چرا امکانات نداریم؟ چرا این همه مشکل داریم؟ چرا در رفاه نیستیم؟و... اما تا به حال چند بار فرهنگ مردمی، رفتار شهروندی، انضباط اجتماعی و همدلی اقتصادی مردم سایر کشورهای جهان را با رفتار مشابه خودمان مقایسه کرده ایم؟ آیا میدانیم مردم بقیه نقاط دنیا مخصوصا همان کشورهایی که ما آنها را با خودمان مقایسه میکنیم در هنگام مشکلات کشورشان چه واکنشی نشان میدهند؟
اینکه با انتشار اولین خبر ( خواه صحیح یا غلط) از گرانی آتی و بالا رفتن نرخ دلار و سکه ولوله ای در جامعه راه بیفتد و پیر و جوان و فقیر و غنی را به هروله بیندازد که به هر ریسمانی متوسل شوند تا توشه ای و سرمایه ای بیندوزد برای روزهای احتمالا سخت آتی آیا در همه جای دنیا مرسوم است؟ آیا مردم همان کشورهایی که در حسرت رسیدن به شرایطشان هستیم هم مثل ما کارتن کارتن پوشک و مواد شوینده و دستمال کاغذی میخرند و انبار میکنند که مبادا فردا گران تر شود؟!
آیا کسبه کشورهای دیگر هم به هنگام گرانی از فروش اجناس خود خودداری کرده و منتظرند تا با افزایش قیمت حداکثر بهره را از معاملات خود ببرند و حتی اجناسی را که با نرخ قدیم خریداری کرده اند با چند صد درصد سود به مردم بفروشند؟
آیا مردم همه کشورها مثل مردم ما به جای تدبیر درست و زندگی واقعی مدام در حال متشنج کردن شرایط کشور و ماهی گرفتن از آب گل آلود هستند تا اسباب سرگرمی جماعتی را در فضای مجازی فراهم کنند؟
آیا شهروندان همه جای دنیا به جای کمک به همدیگر و دولتشان در حل بحرانها و طرد کردن گرانفروشان و محتکران هر یک به محتکری خرده پا در خانه هایشان تبدیل شده و از هر کالایی چند برابر نیاز خود را خریده و انبار میکنند برای آرامش خیالی در روزهای بحرانی؟ آیا بی اعتنایی به همنوعان هم جزء مصادیق پیشرفت در سایر نقاط دنیاست؟
و دهها پرسش دیگر که باید پاسخ داد تا به اینجا برسیم که برای هر پیشرفتی باید از درون جامعه و از دل همین مردم حرکت کرد نه فقط از ساختارهای حاکمیتی و اداره کنندگان و قانونگذاران.
نه اینکه مسئولیتی متوجه آنها نباشد چرا که ابزارهای قدرت را دراختیار دارند اما مسئولیت از مردم سلب نمیشود. تا وقتی که ما شیوه درست زندگی اجتماعی و سلوک با هموطنان خود را نیاموزیم توقع اصلاح جامعه دور به نظر میرسد.
تا وقتی که خودمان به خودمان رحم و انصاف و عدل نداشته باشیم انتظار معجزه و حل مشکلات کشور در یک شب و یک هفته بیجاست.
گاهی بهتر است در آیینه درونمان به چهره و اعمالمان نگاه کنیم بعد به قضاوت دیگران و صدور حکم بپردازیم.