۰
دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۸

آب ها بوی خاکستر می دهند

آساره کیانی
اول می نشینند و حادثه مجسم را که به صورت بالقوه روبرویشان ایستاده و با هر پس لرزه یا پی لرزه حتی دو و نیم ریشتری به وضوح برایشان دست تکان می دهد، مشاهده می کنند؛ مشاهده می کنند؛ مشاهده می کنند و آن قدر مشاهده می کنند که روی سرشان خراب شود و در خود غرق شان کند.
آب ها بوی خاکستر می دهند
اول می نشینند و حادثه مجسم را که به صورت بالقوه روبرویشان ایستاده و با هر پس لرزه یا پی لرزه حتی دو و نیم ریشتری به وضوح برایشان دست تکان می دهد، مشاهده می کنند؛ مشاهده می کنند؛ مشاهده می کنند و آن قدر مشاهده می کنند که روی سرشان خراب شود و در خود غرق شان کند. آن وقت است که می افتند دنبال مقصر اما هرچه می گردند پیدایش نمی کنند و سر آخر اگر در دسته مردم باشند که نصف بیشتر حادثه را به قضا و قدر ربط می دهند و بقیه را هم مشکلات ریز و درشت معیشتی و سایر مسائل، به تدریج محو می کند. اگر هم مسئولین باشند که آن قدر در میان خودشان دنبال مقصر می گردند تا مردم پشت سرشان بگویند که دستشان توی یک کاسه است. 
کاسه عمیقی که به نظر می رسد دست های زیادی را توی خود جا می دهد و از چهارراه  استانبول و خیابان اطراف آن در تهران  تا کشور چین و آب های عمیق دریاهای آن، گِرد می شود. نفتکش سانچی خیلی از ما دور است و مثل پلاسکو همین چهارراه بغل نیست تا بروی و دود سیاهی را که روی تمام شهر چنبره بسته، از نزدیک ببینی .
کسی نرفته سری به آب های چین بزند ببیند کشتی متعلق به شرکت ملی نفتکش ایران پیش از برخورد با کشتی باری چینی دارای نقص فنی بوده یا خیر؛ قضیه تصادفات پی در پی جاده ای و واژگون شدن اتوبوس های راهیان نور و سایر اتوبوس های حامل دانش آموزان نیست؛ قضیه هم مربوط به سقوط هواپیماها و برخورد قطارهای مسافربری نمی شود؛ این بار در آب اتفاق افتاده تا کلکسیون تصادفاتی که یک پایش ایرانی ها باشند، تکمیل شود. 
اما وقتی مسئولان ایرانی مشغول پیداکردن مقصر در حادثه های فجیع هستند، و این وسط بسته به نوع گرایش مسئولان با توجه به جناحی که دولت را در دست دارد و جناح مقابلش که در آن دوره منزوی تر شده، نام وزارتخانه های مربوطه یا نهادهای غیردولتی یا وابسته به ارگان های خاص، به تناوب تکرار می شود. 
این وسط می ماند کلیپ ها و تصاویری از گریه های جانکاه و پرسوز وابستگان به آدم هایی که یا زیر آوار پلاسکو مانده اند یا مثلا رفته اند در زیرزمین کشتی پناه گرفته اند و مانوری که رسانه های خاص روی اشک ها می دهند و البته این بستگی به سود و زیانی دارد که اشک ها برای رسانه مذکور داشته باشند که اگر نداشته باشند، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و رسانه ملی تصاویری از گل و بلبل نشان می دهد و می ماند امیدهای واهی که هم به خانواده های پلاسکو نشینان داده می شود و هم کشتی شکستگان.  امیدهایی در قالب شهردار وقت با کلاهی زردرنگ که به مادران دلواپس و زنان و کودکان مبهوت می خواهد بقبولاند که فرزندانشان زیر دمای 540 درجه سانتیگراد زنده اند و هنوز پودر نشده اند و زنان و مردان وابسته با کشتی نشینان را هم توجیه کند که حتما این حادثه با پلاسکو توفیر دارد. 
حالا نوبت نامگذاری است؛ بالاخره قسمت بوده و لابد نمی شده بناهای ناایمن را استفاده نکرد؛ شهدای آتشنشان یکی یکی از زیر آوار بیرون می آیند تا برسند به 16 نفر؛ درست 16 نفر از شهدای دریانورد کمتر؛ آن ها از آوار به آتش و از آتش به خاکستر؛ این ها از خاکستر و آتش به آب اما هر دو دسته جوانانی رشید و خوش قد و بالا و زیبا تصویر شده بر قاب عکس هایی با نوار سیاه تا مادرانشان برای تک تک روزهای بزرگ کردنشان گریه کنند در چرخه ای مکرر که هر بار نام شهید را پیشوند یک صنف و حرفه می کند.
 
کد مطلب: 80856
برچسب ها: آساره کیانی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *