وقتی به مفهوم ترور از منظر گروه هایی که فاقد دولت مستقر قانونی و همه پذیر به مدد انتخابات هستند می پردازیم؛ عنوان تروریسم و نوع رفتار تروریستی آن ها بغرنجتر و پیچیده می شود. دولت اسلامی شام و عراق (داعش) نیز یکی از گروه های تروریستی با شبکه های وسیع ارتباطی است که فرهنگ رادیکالیستی فرا دینی و فرا قومی را خلق کرده و تبدیل به کابوسی برای بشر نوین شده است. صرف وجود تعدادی از یک گروه قومی یا مذهبی در این گروه، دال بر تعمیم ایدئولوژی سیاسی مخرب داعش بر تمامیت آن قوم یا پیروان آن مذهب نیست و نباید هویت مذهبی و بخصوص قومی تروریست های انتحاری در جامعه های قربانی تروریست برجسته شود، به صورتی که منجر به بدبینی در فضای جامعه و اقدامات تلافی جویانه گردد. باید پذیرفت که آنها محصول و قربانی تفکری واپسگرا هستند و داعشی فقط و فقط داعشی است. مشروعیت واژه رنگ آمیزی شده ای است که هر کس یا هر گروهی تحت شرایط مختلف سعی می کند بدان دست پیدا کند. مشروعیت در علم سیاست همواره در دل قدرت سیاسی نهفته شده و معمولا دولت ها صاحب اقتداری به نام مشروعیت می شوند. اما آیا این مشروعیت که طی فرایند قدرت، پدیدار می شود امر حقیقی است؛ یعنی فی نفسه ترین و برتر است یا نوعی تفسیر به رای توسط فرهنگ و روبنای ایدئولوژیک است که شکل گرفته تا نوعی تعاریف حقوقی به آن وجود بدهد؟ پاسخ واضح است زیرا طی گذار بشر از انواع رژیم های سیاسی، دولت مدرن، به عنوان برساختی از قرارداد اجتماعی به وجود آمده تا به وسیله آن مشروعیت از آن قدرت سیاسی شود که هیکل آن در اراده دولت خلاصه شده است. تا اینجا دولت آیینه قدرت و مشروعیت میوه قدرت است. قدرتی که به دولت سیاسی اجازه می دهد برای نیل به اهداف تعیین شده، راهبرد درون سرزمینی و دکترین برون سرزمینی خود را رقم بزند.
حال به این موضوع بپردازیم که اساسا آیا این مشروعیت می تواند دلیل استفاده از قدرت سیاسی به هر نحوی باشد و آیا ترور به عنوان یکی از ابزارهای قدرت سیاسی در جهت کسب رضایت سیاسی، اجازه برخوردی این چنینی قهرآگین را داراست یا ترور در ذات امر قبیحی است. اگر از منظر اخلاق کانتی به موضوع بنگریم که در حقیقت ترور امری ناجوانمردانه و استفاده از آن به هر دلیل اخلاقی، اصولا نااخلاقی است؛ حال وقتی ما از ترور به عنوان امری نااخلاقی یاد می کنیم، پای گذاره مشروعیت ترور به میدان می آید که آیا دقیقا ترور مشروع است یا مشروعیت دادن به ترور می تواند توجیه پذیر باشد یا خیر!؟
این گونه و اگر از بینش جامعه شناختی و پارادایم دیالکتیکی پاسخ دهیم باید بگوییم که جهان در سیر مداوم تز و آنتی تز، همواره منتظر پیدایش سنتزی در بستر تز و آنتی تز های همزمان است. بدین روی که هر عملی در پاسخ به کشمکش و گوهر تغییر، منجر به واکنشی در لوای تناقضات ممتد در این بستر دیالکتیکی خواهد شد. یعنی زمانی ما از مشروعیت بحث به میان می آوریم و عملی برای رسیدن به هدفی را مشروع می دانیم باید در مقام کشمکش عناصر همزمان متغیر، سنتز مشروعیت یابی این فرایند دیالکتیکی طرف مقابل که نقش آنتی تز را ایفا می کند بپذیریم؛ و این گوهری دیالکتیکی است.
حال به موضوع بر می گردیم که اساسا ترور می تواند مشروع باشد؟! وقتی از نگاه و فلسفه "لاک" و بینشی اگزیستانسیالیستی پاسخ دهیم به این جواب می رسیم که اساسا، ترور مشروعیتی ندارد چرا که حقیقت وجود، وجود و حیات را امری برتر و ترین می داند و انتخاب راه ها در شرایطی بی انتخابی، خود امری حقیقی است. فلذا هر گونه کشتن تحت عنوان شخص، سازمان یا قدرتی منطقه ای و فرامنطقه ای قبیح و نادرست است و ترور نطفه نامبارک عقده منافع کور سیاسی است. تا اینجا ترور عملی بود که توسط برخی دولت ها به عنوان اهرمی سیاسی از آن استفاده می کردند اما وقتی به مفهوم ترور از منظر گروه هایی که فاقد دولت مستقر قانونی و همه پذیر به مدد انتخابات هستند می پردازیم؛عنوان تروریسم و نوع رفتار تروریستی آن ها بغرنجتر و پیچیده تر می شود. دولت اسلامی شام و عراق (داعش) نیز یکی از گروه های تروریستی با شبکه های وسیع ارتباطی است که فرهنگ رادیکالیستی فرا دینی و فرا قومی را خلق کرده و تبدیل به کابوسی برای بشر نوین شده است. باید پذیرفت که آنها محصول و قربانی تفکری واپسگرا هستند و داعشی فقط و فقط داعشی است.