انتخابات فرصت خوبی شد تا ما به این حقیقت بیندیشیم که آیا وظیفه حوزه «نظریهپردازی» و تقویت مبانی تئوریک نظام اسلامی در همه عرصههای سیاسی، اقتصادی، انتخابات و… است یا ـ همانند سایر مردم و جوانان ـ دعوت از کاندیداها و حضور در میتینگهای تبلیغاتی و همراهی با نامزد انتخاباتی و شهربهشهر مسافرت کردن؟ …
🔹از نهادهای علمی حوزه و همه روحانیون در سرتاسر کشور، ائمه محترم جمعه و جماعات، تقاضا داریم بفرمایید با این حضور بیحساب و کتابتان در انتخابات و حمایت از نامزد خاص ـ که اقلیت مردم در کنار او بودند و از اول مشخص بود پیروز نخواهد شد ـ آیا به دیانت و اعتقاد مردم و پشتیبانی آنها از اسلام و نظام اسلامی کمک شد یا تنها ثمرهاش این بود که شما نقش هدایتی و پدری خود را از دست دادید و خود را در مقابل مردم و دانشگاهیان قرار دادید؟
🔹 آیا حوزویان که همه تخممرغهای خود را در سبد یک نامزد انتخاباتی گذاشتند، مکلف به حمایت صریح و سریع بودند؟ چرا هیچ مجتهدی الاحوط ، و الاقوی و الاحسن نکرد؟ آیا احتیاطات عقلی در عرصه سیاست و زندگی جمعی راهی نداشت؟ آیا حوزویان مأمور و معذور بودند یا مجتهد و مستنبط؟ هوشمندان بصیر از اول تشخیصشان این بود که نتیجه به نفع نامزد مورد حمایت حوزویان نیست؛ چگونه است که اجتهاد ما به این بسترهای معرفتزا و شرایط سیاسی قابل فهم بیتوجه بود؟
🔹 حقیقتاً از جامعه محترم مدرسین این سؤال را داریم که مگر شما بزرگان حوزه نیستید که در یک نهاد حوزوی جمع شدهاید و اعتبار حوزه و فقاهت با شما نیست؟ یا یک حزب سیاسی شدهاید که در حاشیه برخی از جناحهای فکری فعالیت میکنید و به این حداقل راضی شدید که برخی از سیاسیون به ما بگویند جامعتین مرجع هستند؟ در حالی که در همین انتخابات روشن شد آنها کار خودشان را میکنند و از ما تأیید میخواهند.
*عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی