انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و مردم حسن روحانی را با قاطعیت به پیروزی رساندند. اما مردم با این اقدام چه کسانی را مخاطب قرار دادند؟
اولین مخاطبِ این پیروزی جریان راست افراطی و اعوان و انصار آن است که علیرغم اینکه با تمام قوا و نهادها و نیروهایش به میدان آمد، و برای پیروزی از هیچ ترفندی فروگذار نکرد، اما بازهم شکستی سنگین خورد. صدای مردم را باید شنید. صدای مردم بلندترین صداهاست. راست افراطی که همواره به نام مردم و به کام خود سخن گفته است، امروز باید صدای مردم را بشنود. البته تجربه نشان داده است که آنها از شنیدن این صدا قاصرند و از هم اکنون از یک سو، با بیان توجیهات و بهانههای ریز و درشت میکوشند تا به جای پذیرش شکست و آسیبشناسی آن، هوادارانشان را همچنان در ناشنوایی نگه دارند؛ و از سوی دیگر، از هم اکنون کمر به تخریب دولت آینده بستهاند و به فکر انتقاماند.
دومین مخاطب این صدا، افرادی هستند که بازهم به نام مردم و به کام خود از تحریم انتخابات دم میزدند. آنها که امروز به یُمن حضور هموطنان خارجنشین، دیگر حتی به لحاظ جغرافیایی هم از فرادستی برخوردار نیستند، دستکم باید از دعاوی دموکراتیک خود عقبنشینی کنند و مانند گروه نخست به موضع قیممآبانه و غیردموکراتیک در قبال مردم اذعان کنند. آنها هنوز در رویای امتناع فعالانهاند، اما رفتارشان عملاً به چیزی جز انفعال پاکدستانه نمیانجامد. آنها نشان دادند که در بزنگاههای تاریخی حاضرند حتی آینده مردم را فدای ژستهای انتزاعی شان بکنند. آنها ادعا میکنند که حاضر نیستند آزادی را فدای هیچ چیزی کنند، اما چنان بر آزادیِ منفی تاکید میکنند که عملاً خود آزادی را به مفهومی انتزاعی و ناموجود بدل میسازند.
سومین مخاطب این صدای رسا، خود دولتِ روحانی است. دولتمردان نباید سرمست از پیروزی اخیر، از یاد ببرند که این رای بیش از آنکه دفاع از عملکرد آنان باشد، نفیِ موضع رقبا در دفع شر افسد است. آنها باید بدانند (و حتماً میدانند) که مردم از عملکرد این دولت به طور خاص، و اعتدالیون و اصلاحطلبان به طور عام، کاملا راضی نیستند و علیرغم این نارضایتی، به دلیل درک شرایط خطیر داخلی و خارجی به نوعی همراهی نقادانه تن دادهاند. این حضور البته قطعا از جنس بیعت نیست و سرمایه اجتماعی ملی ممکن است هرگاه که اراده کنند از حمایت دست بردارند یا نوعی رای سلبی علیه خود آنها بدهند. ایام انتخابات تمام شد و دولتمردان باید از این پس عملکرد خود را نه با دولت قبل، بلکه با وعدهها و شعارهای انتخاباتی خود مقایسه کنند. رای مردم در این دوره بیش از آنکه از روی امید باشد مبتنی بر ترس بود و دولت بیش از همه این را میداند، و البته بنا به ماهیتش بیش از همه خود را به نفهمی میزند.
اما چهارمین و عظیمترین دسته مخاطبان، خودِ مردمی هستند که علیرغم تمام فشارها و کمبودها و خیانتهایی که از طرفین دیدهاند، به پای صندوق رای رفتند و نفیاً و سلباً به روحانی رای دادند. این مردم مهمترین مخاطبان صدای خویشاند. مردمی که صدای جمعی خویش را نشنوند، از کشف و بازنمایی امکانات و قوای خویش قاصر خواهند بود. پیروزی روحانی نه غایت این انتخابات، بلکه نخستین مرحله از راهی است که بخش اعظمش را همین مردم باید طی کنند. حضور و پیگیری مردم، چاره فراموشی دولتمردان است. هنوز پیروزیای حاصل نشده است. پیروزی زمانی محقق میشود که آرمانهای مردمیِ متبلور شده در شعارهای کاندیداها محقق شود. تنها در صورتی میتوان جامعه را مجاب به پیگیری مطالبات مدنیاش کرد که مردم صدای مردم را بشنوند، بیش از همه به خود امید ببندند و بیآنکه دچار توهمات خوش خیالانه یا پارانویای بدبینانه شوند، خواستههایشان را از دولتمردانشان طلب کنند. این مجلس، این دولت، این شورای شهرِ مردمی، که بعد از نزدیک به 2 دهه دوباره از راست افراطی بازپس گرفته شده است، باید از همین فردا مورد خطابِ مردم قرار گیرند، چه توسط کسانی که به آنها رای دادهاند، چه توسط کسانی که به رقیب رای دادهاند، چراکه کسی بنا نیست در پیروزی مردم، شکست بخورد، چه آنها که به این رای دادهاند، چه آنها که به آن رای دادهاند و چه آنها که رای ندادهاند.
بزرگترین خطر اما این است که مردم دولتمردان را رها کنند تا شاهد باندبازیهای سیاسی، لابیهای اقتصادی، فسادهای نجومی و فراموش کردن شعارهای انتخاباتی و مطالبات مردمی نباشیم. عامل هدایتکنندۀ دولتمردان وجدانشان نیست، بلکه حضور مستمر «ما»ست. این حضور از امروز آغاز شده است و باید ادامه یابد.
*مدرس و پژوهشگر فلسفه