در لغت نامه دهخدا کلمه مشارکت که برگرفته از زبان عربی است به معنای شراکت و انبازی و بهره برداری، شریک بودن و انبازی داشتن آورده شده است. تأثیرات و نتایج حاصل از مشارکت در هر جامعه ای بر کسی پوشیده نیست حالا در حوزه کشاورزی باشد و چه در امورات خیریه و یا هرنوع همیاری و کمک به همنوعان باشد . می توان گفت که مشارکت در تمام ادیان و مذاهب وجود داشته و در دین اسلام نیز به کرات انسانها به تعاون و همیاری و مشارکت فراخوانده و از تکروی نهی شده اند مشارکت در اصل کنشی هدفدار و اختیاری است که از روی رغبت و نیاز و درجهت بهبود زندگی صورت می گیرد. از این لحاظ به عقیده بیشتر صاحب نظران این عامل یکی از عوامل موثر بر فرایند مسایل اجتماعی و توسعه ملی نام برده می شود.
در یکی از انواع از تقسیم بندیها مشارکت به : مشارکت اقتصادی؛ مشارکت سیاسی؛ مشارکت اجتماعی؛ مشارکت فرهنگی؛ مشارکت روانی تقسیم می شود. اما باید توجه داشته باشیم که بهدلیل همپوشانی و مکمل یکدیگر واقع شدن ، تفکیک دقیق آنها امکانپذیر نیست و معمولاً یا بهصورت عام از مشارکت بحث میشود و یا بهصورت ترکیبی، مانند: مشارکت اجتماعی _ سیاسی و اقتصادی. بکار می رود. که در آن تقسیم بندی مشارکت اجتماعی بر گسترش روابط بینگروهی در قالب انجمنهای داوطلبانه، باشگاهها، اتحادیهها و گروههایی که معمولاً خصلتی محلّی و غیردولتی دارند دلالت دارد و در قالب سیاستهای اجتماعی، مشارکت و درگیر ساختن مردم در فرایندهای اجتماعی مختلف را هدف خود میدانند. همچنین در مشارکت فرهنگی عرصه هایی وجود دارد که می توان از آنها تقویت هنر مردمی، تسهیل و تعامل فرهنگی را نام برد که علاوه بر آن در جوامع چند فرهنگی و چند قومیتی افزایش وفاق اجتماعی به عرصههای مهم دیگر مشارکت فرهنگی افزوده می شود. و از همه مهمتر در بحث مشارکت، مشارکت سیاسی نظامی ست که در آن تصمیمات بهطور جمعی توسط کسانی گرفته می¬شود که این تصمیمات بر زندگی¬شان تأثیر¬گذار است. از طرفی دیگر مشارکت سیاسی را می توان بهعنوان تلاشهایی که با هدف تأثیرگذاری برجامعه صورت میگیرد تعریف کرد.
در واقع مفهوم مشارکت سیاسی مفهومی است که همه نظام های سیاسی بر روی آن تأکید دارند هرچند مفهوم مشارکت سیاسی همانند سایر مفاهیم علوم انسانی دارای تعریف یک دست و واحدی نیست و دارای تعاریف متنوع و گوناگونی است و شرایط محیطی و فرهنگی و رویکردهای متفکران در ارائه تعاریف متفاوت می باشد و لی آنچه که در بین این تعاریف می توان نقاط مشترکی پیدا نمود عبارتند از: فعالیت داوطلبانه، انتخاب و گزینش نمودن، تأثیر گذاری بر فرایند تصمیم گیری، بهبود زندگی اجتماعی، اداره و سازماندهی جامعه و... عرصه مشارکت سیاسی عرصه همکاری اقشار مردم از هر نوع طیف و طبقه اجتماعی است و از سویی دیگر عرصه رقابت میان نامزدها ست.
کسانی که قصد ورود به عرصه فعالیتهای انتخاباتی دارند بایستی دقت نمایند که آنها دارند وارد مشاغل سیاسی میشوند و آنها باید کسانی باشند که از درون فعالیتهای اجتماعی و سیاسی بالاآمده و یک سابقه مناسب و یک نوع جامعهپذیری سیاسی داشته باشند. اشخاصی غیر متخصص در مشاغل سیاسی همانند هنرمندان و ورزشکاران ( که فعالیتهای هنری و ورزشی آنها در جای خود جای تقدیر دارد) که وارد این عرصه میشوند چون سیاستمدارانی حرفه ای نیستند اغلب به صورت غیر حرفه ای نیز در میادین سیاسی بازی میکنند و نتیجه این نوع بازیها نیز از قبل قابل پیش بینی است . گاهی نیز تخصص در جامعه به این معنی تعبیر میشود که مثلاً برای عضویت در شورای شهر بایستی مهندس عمران یا شهرساز بود یا مثلاً سابقه کار تحقیقی داشت ولی اینها نیز به همانند سایر افراد غیر متخصص می باشند زیرا هیچکدام سیاستمدار حرفهای نیستند. البته ناگفته نماند ورود این نوع از افراد در جامعه ما به عرصه مشاغل سیاسی ناشی از این است که ما سیاستمدار حرفه ای نداریم و اساساً یک درک درست از سیاست و سیاست گذاری نداریم. به عقیده برخی از کارشناسان برای اینکه کارهای سیاسی را به خوبی و مؤثر انجام داد بایستی امور دنیا را خوب بفهمیم. ملاک برای ورود به مشاغل سیاسی کار گروهی کردن و شخصیت سیاسی داشتن است. ایران همانند بسیاری از کشورهای مسلمان خاورمیانه که ۱۰۰ سال در دیالکتیک دائمی میان سنت و تجدد رویههای سیاستگذاری متفاوتی را به لحاظ پاردایمی تجربه کرده است و دارای مشکلات زیادی در زمینه های اجتماعی و اقتصادی است که راهحل بسیاری از آنها تنها در علوم اجتماعی و علوم سیاسی وجود دارد. متأسفانه ورود اقشار و افراد غیر متخصص و دارنده سایر دانشها به عرصهی سیاستگذاری باعث شده است که شاخصهای کمی و اغلب ایدئولوژیک، آن هم بهصورت بخشی و بر اساس روابط فردی، روبنای کاذب از توسعه را ایجاد کند.
میتوان گفت زمانی یک جامعه در مسیر توسعه گام برمیدارد که آن جامعه توانایی تبدیل دارایی به ثروت و تبدیل ثروت به سرمایه را داشته باشد به عبارتی دیگر توسعه یعنی توانایی یک جامعه در تبدیل نیروهای پخمه و ساده لوح به نیروهای نخبه و تبدیل نیروهای نخبه به کارشناسان و مدیران تحول آفرین . مراقب باشیم نخبگانی که سرمایه های زیادی روی آنها انجام گرفته و نوعی سرمایه اجتماعی این جامعه محسوب میشوند به یک عنصر منزوی ضد ارزش تبدیل نشوند که در سالهای آتی نخبگان از مسایل اجتماعی و سیاسی منزوی شده و کسی پستهای مدیریتی را قبول نکند. ناگفته نماند که تعریف نخبه بایستی بر پایه مجموعه توانایی های فرد باشد.
اندیشمندان حوزه های سیاسی و اجتماعی معتقدند که مشارکت از ایستادگی مردم در برابر دگرگونی، نوسازی، نوآفرینی می¬کاهد و بر سازگاری آنها می¬افزاید. در فضای مشارکتی، تعارضها و ستیزها جای خود را به همکاری و تعاون می¬دهند. بنابراین: مشارکت احساس وابستگی و علاقمندی را تقویت میکند. تحقیقات نشان داده¬اند هرگاه انسان در پدید آوردن امری مشارکت کند، از ¬¬¬¬آن پشتیبانی خواهد کرد. پس در مشارکت است که کسانیکه در حاشیه بوده اند به درون کوشش های گروهی سوق داده میشوند. در مشارکت است که فرهنگ سکوت شکسته میشود و انسانها با دیالوگ و گفتگو راه برای پدیدار شدن سرمایه های فکری و اجتماعی هموار مینمایند. در مشارکت است که صدای دیگران شنیده میشود رشد و توسعه شتاب می¬ یابد و بهر¬ه¬وری را افزایش می¬دهد. برخی میگویند مشارکت مشکل کمبود سرمایه و نیروی انسانی دولتی را برطرف می¬¬کند و در اجرا و نگهداری از پروژه¬های توسعه، سازمانهای دولتی را یاری می¬رساند. حتی مشارکت می تواند نیروهای نخبه را بهتر پرورش داده و آنها نیز نخبه گرایانه بر امورات نظارت و مدیریت خواهند کرد.
ایران امروز در حال گذار به سوی شهرنشینی مدرن و مدرن سازی اقتصاد و اجتماع است ایران پس از انقلاب اسلامی نمونه بارز کشوری است که خط مشی سیاسی و اجتماعی اش برخی زمانها نتایج دور از انتظاری داشته است که برخی از آنها مطلوب بدخواهان این مرز و بوم نبوده است. ایران مشکلات و بحرانهای پس از انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشته و باید امیدوار بود که بتواند در عرصه های سیاسی اجتماعی نیز به پیشرفت نائل گردد و به سوی برقراری عدالت اجتماعی و مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی خود بهتر گام بردارد. راه چاره آن نه قهر با صندوق رأی بلکه با نگاهی تیزبینانه و خردمندانه و به دور از هرنوع از تعصبات کورکورانه رفتن به پای صندوق های رأی و مشارکت حداکثری است و با انتخابی دقیق افرادی دلسوز این جامعه و مرز و بوم را به صندلی های شورای شهر و ریاست جمهوری رساند. حقیقتاً خلاقیت ها و قابلیتهای مردم ایران سبب این امیدواری است که مردم جامعه ما خواهند توانست تغییرات مطلوب به وجود آورند. ولی چیزی که جای نگرانی دارد این است که واردشوندگان به عرصه انتخابات بجای اینکه مشغول تدوین برنامه برای ساماندهی شرایط موجود باشند همه دارند با بزرگ تر کردن نقاط ضعف رقیب، رقیب را از قطار انتخابات باز ¬دارند. شاید سیاست بازدارندگی و یا به عبارتی دیگر فرهنگ بازدارندگی یکدیگر، چیزی نامأنوس با ایران و ایرانی نباشد ولی در این برهه از زمان پررنگ تر از قبل شده و همه را برای بازدارندگی دیگر رقیبان به خود مشغول داشته است. امید است هر کسی بر مسند قدرت تکیه می زند خود را پاسخگو در برابر جامعه بداند و با درک مناسب از تحولات منطقه در راه پیشرفت و توسعه جامعه و رسیدن به آرزوهای دیرینه ساکنین این مرز و بوم از هیچ کوششی دریغ نورزد.
ذکر این نکته نیز خالی از لطف نخواهد بود که شیوه مشارکت در انتخابات و رأی دهی از شیوه سنتی ، ساده لوحانه و طایفه گرایانه بایستی به شیوه ای مدرن تبدیل نمود. بایستی به برنامه ها ، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و کارنامه قبلی کاندیداها رأی داد بایستی به پیشینه ، صداقت، کارایی، تجربه و عملکرد رأی داد. می ماند بگوییم زمانی که کاندیداها با علم به احساس مسوولیت می آیند پس ما هم با درایت و خردمندی که بالاترین سطح آگاهی است خواهیم آمد.