سفر اخیر رییس جمهور محترم به اقلیمِ چشم بادامی ها در هفته ای که پشت سر گذاشتیم؛ احتمالا مهمترین خبر در حوزه سیاست خارجی بود. سفری که لحظه به لحظه آن از سوی رسانه ها مانیتور شد و بسیار پُربازتاب بود.
منطقه جنوب شرق آسیا به هزاران دلیل می تواند بازار مناسبی برای فروش و میدان فراخی برای داد و ستد های اقتصادی و تجاری باشد. جمعیت نسبتا بالای این کشور ها و پیشرفت هایی که برخی از آنها در زمینه فناوری اطلاعات، ماهواره و صنعت توریسم داشته اند، می تواند امکانات و الگوهای اقتصادی و تجاری بی شماری برای فعالان اقتصادی کشور ما فراهم آورد. سخنان دقیق و پافشاری شیخ دیپلمات بر گرم کردن تنور مراوده های تجاری با آسیا و بیدار کردن بختِ اقتصاد ایران در منطقه جنوب شرق آسیا که در دولت های نهم و دهم به خواب زمستانی فرو رفته بود، از جمله ویژگی های این سفر بود. ویژگی دیگرش؛ تیم حرفه ای همراهان رییس جمهور در این سفر بود که در مقام مقایسه با کاروان برخی همراهان دولت پیشین که بیشتر برای سیر و سیاحت و جهان گردی ( البته با جیب خلایق) به این سفرها می رفتند؛ بار دیگر بر فاصله کهکشانی راه و رسم این دولت با کاراکتردولت پیشین گواهی می داد. درحالی که بسیاری از اقتصاددانان و کوشندگان عرصه سیاست، به سفر هفته گذشته رییس دولت بسیار امید بسته اند اما، کم رنگ بودن بخش خصوصی در این سفر و ناروشن بودن نقش فعالان بخش خصوصی در مراوده های تجاری و اقتصادی هنوز هم جزو ضعف های بزرگ دولت به شمار می رود. در حال و هوایی که بسیاری از کشورهای ثروتمند جهان به بخش دولتی کم اعتماد هستند و دولت ها را اساسا تاجر خوبی نمی دانند و طرف های اقتصادی دولتی را تختِ بند فراز و فرودهای سیاسی می پندارند، بستن قراردادهای محکم، پرسود و دندان گیر با این کشورها بسیار دشوار می نُماید. به عبارت دیگر در جهان امروز، اقتصاد کشورهای توسعه یافته، بیشتر بر دوش بخش خصوصی و تجار غیر دولتی است و دولت ها دست بالا نقش حمایت کننده و تنظیم بازار را بر عهده می گیرند... چندی پیش نگارنده این سطور برای یک پروژه کاری با یک استاد دانشگاه در رشته اقتصاد گفت و گویی داشت. ایشان در پاسخ به این پرسش که چرا پس از به امضا رسیدن برجام هنوز قرارداد بابِ دندانی با کشورهای متمکن جهان نبسته ایم، گفت: «بیشتر تیم های اقتصادی که برای ارزیابی اقتصاد ایران به کشورمان سفر می کنند، نمایندگان بخش خصوصی اقتصاد کشورشان هستند و اساسا سر و کار شان با بخش خصوصی کشورهاست و چندان میل و رغبتی به همکاری با شرکت های دولتی و نهادهای به اصطلاح «خصولتی» ما ندارند! به عبارت دیگر، تیم های اقتصادی کشورهایی نظیر آلمان و فرانسه اولین پرسشی که از خود می کنند این است که چرا با این همه امکانات و فضای بالقوه خوبی که در اقتصاد کشور ما وجود دارد، بخش خصوصی سهم اندکی از آن نصیب می برد؟! چرا اگر کشور شما از نظر اقتصادی ظرفیت های بالایی دارد، بخش خصوصی شما در آن فعال نیست؟ «بیزینس من» های کشورهای توسعه یافته، حالا آنقدر باتجربه هستند که بدانند قرارداد بستن با دولت ها یعنی خریدن نگرانی و دلهره برای کار و کسب خود! چراکه هر آینه خوفِ این می رود که با آمدن فلان مدیر عالیرتبه و با رفتن بهمان وزیر، قراردادهای اقتصادی و تجاری زیر و رو شود و با همه ماده ها و تبصره های قانونی اش اگر نه یکسره فشل که در هزارتوی بازی های سیاسی گیر بیفتد و تازه اینجا اول گرفتاری ها و دردسرها است».(نقل به مضمون)...
در این که سفر رییس دولت به جنوب شرق آسیا با نظر به نیازهای بازار کار ایران و با نیت گشودن گره بیکاری و رکود و... انجام پذیرفته حرفی نیست اما برای بستن قراردادهای نان و آب دار، چاره ای جز پر وبال دادن به بخش خصوصی و کم کردن از نقش دولت در مراوده های اقتصادی نداریم. «برای رونق بخشیدن به فضای کار و کسب، بخش خصوصی نمی تواند تنها نقش زینت المجالس را در سفرهای رییس جمهورمحترم بازی کند.» این آخرین جمله ای بود که از آن استاد محترم دانشگاه و با صدایی که دیگر به فریاد پهلو می زد، شنیدم!