راستي اگر آن مرده صدر انقلاب از قبر سر برميآورد و حال ما را ميديد، باور ميکرد آن مردمي که با اخلاص و پاک نهادي و باورمندي به ارزشهاي اسلامي، به کارهاي فيسبيلالله مشتاق بودند و افتخارشان به کار بيمزد بود و کم ميگرفتند و کم ميخوردند و غايتشان زندگي عليوار بود و هيچ اعتنايي به عنوانها و مدارک پرزرق و برق دانشگاهي نداشتند و سعيشان به اخلاص و تقوا بود و ابوذروار گفتند و سلمان فارسي گونه بر درازگوشي نشستند و تنها نه به حکومت مداين بلکه جهت خدمت به خلق خدا راهي شدند و چون پيش آمد، خون دادند و ايثار کردند و همه هستيشان با خدا سودا شد و طلاها را از دست و گردن باز کردند تا با صدق دل هبه شود و هرگز انتظار نبود که امروز روز، کاخ را بر کوخ ترجيح دهند و به راه عبدالرحمان بن عوف بروند تا طلاهايشان را با تبر بشکنند و «ناصرالملک» وار از اينکه بر مصدر مسند نشستهاند، فخر بفروشند و با تبختر بر ملت درمانده و حيران و زير خط فقر زيسته افتخار کنند که «منم طاووس عليين شده » و مصيبت بارتر اينکه واردکنندگان کالاهاي قاچاق و پورشه و کارتهاي هديه بده و هديه بگير و آن زمينها و آپارتمانهاي به ثمن بخس گيرندگان و نفتفروشان و چه و چه، تازه بر ايران و ايراني برچسب قدرناشناسي و بيفضيلتي هم بزنند که چرا خدمت نوابغ پسندانه ما را حمل بر خيانت کردهايد و هزار مثال ديگر که جز حسرت و افسوس و حيرت، عارضهاي ندارد!
آيا اين مسخ رفتارها و چهرهها را راه درماني هست و آيا ميتوان دوباره اعتماد مردم نسبت به مسئولان و عملکرد را بازسازي کرد؟ آيا رجعت به آن عصر طلايي ممکن است؟ آري اگر چه آن زمان و آن دوران و آن مطلوب، هرگز احيا نمي شود اما ميتوان اصلاحي نيم بند صورت داد و از شيب و آن سرعت اضمحلال کاست، اگر:
1- تحقيق و تفحص و نظارت قوه قانونگذاري، بيمحابا و بيملاحظه صورت گيرد، پاس خاطر هيچکس جز مصالح نظام و منافع ملي، داشته نشود.
2- بايد بيان و گفته رئيس قوه قضائيه درباره اختلاس و فساد در همه سطوح و ردهها حتي به تصريح خودشان در خود قوه قضاييه باور و عملي شود. با بيداري و هوشياري و قاطعيت و عمل به وظيفه اين قوه است که از عالي و داني و ريز و درشت و چپ و راست، به سي خود ميرود و هرکس اسب خود را سر جايش ميبندد. اين نکته، حقيقت انکارناپذيري از مسئوليت خطير اين قوه است که با اعمال آن، جامعه به آرامش ميرسد و امنيت و حقوق مردم ايران تامين خواهد شد.
3- با اين ولنگاري رفتاري و فرهنگي، معلوم ميشود که سياستگذاري فرهنگي ما پاسخگوي مشکلات روز نيست و صرف آن همه بودجه، نتيجه نسبي هم نداشته است. پس تجديد نظر در اين امر حياتي که پشتوانه فکري عقيده ما را ميسازد، شرط عقل است، تا با رويکردي معقول و علمي، مردمي تربيت شوند که حلاوت آخرت را بر مرارت دنيا ترجيح دهند.
4- تقويت و باورداشت احزاب سياسي و نهادهاي مردمي، سد مستحکمي در برابر کجرويهاست، چون قابليتها در اين عرصهها به ظهور ميرسند و پروردگان و آبديدهها و امتحان پس دادهها بر مصدر امور مينشينند وديگر تازه از راه رسيدهها و ناشناختهها، نميتوانند رنگ عوض کنند و با فرصتطلبي بر گرده مردم
سوار شوند.
5- رسانهها، چشم بيدار مردماند، نخواهيم و باز نداريم که نبينند و ننويسند تا بدين وسيله، صورت مسئلهها به گمان برخي پاک شود. شواهد و قراين و تجربههاي تاريخي به ما آموخته است که هر جا اهل رسانه حضور نيابند، بذر فساد و اختلاس و قانون شکني و خودمحوري کاشته ميشود.
6- بياييم به جاي نگاه از درون، از بيرون به جامعه خودمان نگاه کنيم و به جاي رصد تيراندازي و کشتار در آمريکا، کشتههاي خودمان را نيز در رانندگيها، ناهنجاريها، شوهرکشيها، زنکشيها، برادرکشيها... ببينيم و در پي علاج برآييم. خلاصه اين که به جاي ديگرشکني، خودشکن باشيم چون با تکثر فضاهاي مجازي، نميتوان بر چشمه خورشيد، گل ماليد و واقعيتها را ناديده گرفت و از قياسها، دست برداشت.
7- تجارب تاريخي به ما نشان داده است که اعتماد مطلق و عدم نظارت بر اعمال آنان بويژه، مسئولان خودي و هم جناحي، سبب ريشه انداختن فساد فراگير شده است. بنابراين از خطاهاي مسلم است به اين که مسئولان را بدون نظارت عيني و روشمند رها کنيم و حتي در پي اشراف و بررسي نامحسوس هم نباشيم. سهلانگاريهاي حال و گذشته در اين امر، زيانها و هزينههاي جبرانناپذيري را بر مردم ما تحميل کرده است.
8- بدترين اعمال نهادهاي مسئول، آن است که ببينند اما اقدامي نکنند، بوي مشمئزکننده فساد و اختلاس همه جا را فرابگيرد اما ما نخواهيم که آن را احساس کنيم و بارها هم به ما ثابت شده است که نميتوان براي هميشه شامه بسيار حساس مردم را بدون هزينه، ناديده گرفت.