در علم سیاست، دموکراسی را به انواع مختلف تقسیم میکنند. یکی از این تقسیمبندیها، تقسیم بندی دموکراسی به پارلمانی و ریاستی است. در دموکراسی پارلمانی، اکثریت پارلمان نخست وزیر را تعیین میکند و رئیس جمهور بیشتر نقش تشریفاتی دارد. در این نظام، احزاب حاضر در پارلمان برای این که بتوانند نخست وزیر تعیین کنند، یا باید اکثریت کرسیهای پارلمان را در اختیار داشته باشند یا با برخی از احزاب دیگر ائتلاف کنند. در نظام پارلمانی هیئت دولت در برابر مجلس باید پاسخگو باشد. از ویژگیهای نظام پارلمانی، تقویت احزاب و تشکل یابی مردم به دور یک ایده است. در واقع احزاب برای دستیابی به حداکثر کرسیهای پارلمان، مطالبات جامعه را در قالب یک ایده، جمعبندی و تبدیل به برنامه میکنند. از سوی دیگر خود را در مقابل مردم پاسخگو میدانند، بنابراین نمایندگان حزبی نمیتوانند پس از کسب قدرت از چارچوبهای اعلام شده حزب در انتخابات عدول کنند. ویژگی دیگر نظام پارلمانی فاصله گیری از کیش شخصیت و سیاست شخصی شده است، چرا که حزب به مثابه یک نهاد و سازمان مطرح میشود، نه افراد و چهرههایی که با توسل به انواع و اقسام شیوهها برای خود تولید کاریزما میکنند. همین ویژگی نظام پارلمانی، به مردم و جامعه این امکان را میدهد که در جهت گیریهای کلی دولت برای تحقق منافع خود تغییر ایجاد کنند. در واقع دموکراسی پارلمانی نسبت به دموکراسی ریاستی، به ایده اصلی دموکراسی که حاکمیت مردم بر مردم است، نزدیکتر است.
در مقابل، در دموکراسی ریاستی، شخص رئیس جمهور مستقیماً از سوی مردم تعیین میشود و اگر چه مجلس حق پرسش و استیضاح از هیئت دولت را دارد، لیکن اعضای هیئت دولت، خود را در مقابل رئیس جمهور پاسخگو میدانند. در چنین نظامی با توجه به عدم نقش پارلمان در تعیین رئیس جمهور به عنوان رئیس دولت و نقش کم آن در تعیین هیئت دولت و استقلال قوه مجریه، انتخابات ریاست جمهوری به مهمترین انتخابات این نظام سیاسی تبدیل میشود و با توجه به محدودیت زمانی و امکان انتخاب فقط یک نفر به عنوان رئیس جمهور، احزاب صرفاً در بازههای زمانی انتخابات فعال میشوند و ساختاری باز دارند. چنین احزابی بیش از آن که حول یک ایده به جمعبندی مطالبات اجتماعی و سیاسی جامعه بپردازند، تلاش میکنند با انتخاب شعارها و برگزاری میتینگها، هیجان انتخابات را به حداکثر برسانند تا در فضایی هیجانی مردم را به سود خود به پای صندوقهای رای بکشانند. بنابراین دموکراسی ریاستی بیش از آن که مبتنی بر عقلانیت و برنامه محور باشد، مبتنی بر کیش شخصیت و سیاست شخصی شده است. در این نظام، افراد با توسل و تمسک به کاریزمایی که عموماً در حوزههای دیگر کسب کردهاند وارد رقابت انتخاباتی میشوند و نیروهای سیاسی به گرد این افراد جمع میشوند.
در نظام ریاستی، پارلمان اگر چه هنوز ابزارهایی نظیر استیضاح یا حتی تصویب برنامه بودجه را در اختیار دارد، اما با کم رنگ شدن نقش احزاب در انتخابات، فضا برای حضور افراد اپورتونیست فراهم میشود و فرصت طلبان تلاش میکنند با صرف هزینههای بسیار، حتی با خرید رای، خود را به مجلس برسانند. از سوی دیگر نمایندگان مجلس در این شرایط بیش از آن که دغدغههای ملی داشته باشند درگیر مطالبات قومی و محلی هستند، زیرا آنان نه به پشتوانه اهداف و برنامههای اعلام شده حزبی، بلکه با تاکید بر شعارها و وعدههای انتخاباتی و صرف هزینه، موفق به کسب رای شدهاند. این شرایط موجب میشود تا نمایندگان با توسل به ابزارهایی که در اختیار دارند از امکانات قوه مجریه در راستای تحقق اهداف محلی و وعدههای انتخاباتی خود سود ببرند و در مقابل اقدامات دولت، همراهی یا حداقل سکوت کنند و این موجب نادیده گرفتن منافع ملی میشود.
حال سئوال این است، با توجه به تجربه هر دو نظام پارلمانی و ریاستی در جمهوری اسلامی، آیا زمان آن فرا نرسیده تا نهادهای مسئول با انجام تحقیق و پژوهشهای علمی و آسیب شناسی از تجربیات گذشته، در پی اصلاح یا تغییر سیستم مذکور برآیند؟
*دکترای جامعه شناسی سیاسی