۰
يکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۵۱

تدبیر گری های بر زمین مانده

هوشنگ پورخزائی
تدبیر گری های بر زمین مانده
در جهان کنونی بویژه در کشورهائی که با دشواری های اقتصادی از جمله مشکلات تولید روبرو هستند ، مدیریت و روش های پیشرفته و کارساز آن از هر زمان دیگر اهمیت خود را نمایان ساخته است . مدیریت کارساز به تعبیر امروزی در بهره وری بیشتر بهمراه تفکر و نگرش واقع بینانه جلوه گر می شود و این دو دستاورد اساساً به افزایش رفاه اجتماعی و ثروت ملی ، یعنی نیروی بیشتر اقتصادی ملت ها منتهی میگردد و کیست که نداند در دهه های اخیراین نیروی اقتصادی است که تکلیف دولت ها را در چالش های بین المللی روشن می سازد و جایگاه آنها را در سلسله مراتب جهانی تعیین می نماید . بعبارتی ما در جهانی زندگی می کنیم که مقام کشورها را قدرت اقتصادی آنها تعیین می نماید نه بمب و موشک . بی سبب نیست که در سال های گذشته جهان شاهد تحولاتی بنیادین در ساختارهای سیاسی کشورهاست و از بارزترین آنها نیز میتوان به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق اشاره نمود . این تحولات در جهت شتاب گرفتن گردش چرخهای اقتصادی پدید آمده است . اگر تاریخ این تحولات را با دقت مطالعه نمائیم و مهمترین دلائل انحطاط جوامع عقب مانده را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم به این واقعییت خواهیم رسید که علل اصلی اضمحلال هر جمعییتی فقر دانش ، عدم استطاعت مالی و یا میزان منابع طبیعی خدادادی نبوده است بلکه به نظر حقیر آنچه باعث سقوط و یا عقبگرد هر جامعه ای میگردد و آنرا از اوج عزت به حضیض مذلت می رساند همانا دو چیز میباشد اول عبرت نگرفتن از اشتباهات و خطاهای گذشته و برطرف ننمودن ضعف ها و دوم بی توجهی به ضرر و زیان هائی که از جنبه های متعدد بر پیکره آن جامعه وارد می شوند . در حقیقت اگر بپذیریم شناسائی بیماری گامی مهم برای درمان بیماری است ، کشف عیوب و نقایص عرصه های اجتماعی و اقتصادی و به تبع آن برنامه ریزی برای کنترل زیان های مادی و معنوی مترتب از بی تفاوتی ها ، رانت خواری ها ، ترجیح منافع شحصی به منافع جمعی و تصمیم گیری های غلط مدیریتی نیز اساس محکم اصلاحات و پیشرفت امور جاری کشور میباشند . امروزه هنگامیکه به آمار عملکرد ارگان های مختلف مراجعه میگردد با اطلاعات تأسف باری مواجه می شویم که حکایت از رشد لجام گسیخته ضرر و زیانهای منتج از گرفتاری و سرگرم شدن در روزمرگی و منازعات ، کشمکش های فردی و جناحی مسئولین بر سر حفظ موقعیت و منصب ها ، تشنج آفرینی های دشمن شاد کن و همچنین فقدان برنامه و راهکارهای عملی منظبق با واقعییت های ملموس داخلی و خارجی دارند . در نتیجه کشور بیشتر در باتلاق چنین ضرر و زیانها فرو رفته و باعث هدر رفتن روز افزون منابع و سرمایه های عظیم خدادادی که در قدردانی از آنها نیز عاجزیم میگردند . زیانهائی که هیچ ارتباطی با قطعنامه ها و بیگانگان نداشته و عمده آنها مربوط به سوء مدیریت ها ، کاهش وجدان کاری ، عدم استمرار روند اجرائی طرحهای عمرانی ، رواج ریاکاری و دروغگوئی و از همه مهمتر ترجیح منافع بعضاً نامشروع شخصی بر منافع عمومی میباشند . برای مثال میتوان به نمونه های متعددی از اینگونه خسارت ها اشاره نمود که مهمترین شان عبارتند از ۱- اتلاف و هدر روی سالانه هفتصد و هشتاد میلیون بشکه نفت خام در بخش های مختلف فرایند استخراج و توسعه بخش بالادستی صنعت نفت ، اتلاف انرژی در نیروگاهها ، پالایشگاههای نفت و گاز ، خطوط لوله نفت و گاز ، تأسیسات تقویت فشار و مراکز انتقال نفت و یا صنایع انرژی بر کشور همچون مجتمع های پتروشیمی ، فولاد ، صنایع ، بخش خانگی و تجاری . بعبارتی اگر بهای فروش هر بشکه نفت را صد دلار فرض نمائیم سالانه فقط در بخش های ذکر شده هفتاد و هشت میلیارد دلار انرژی اتلاف می شود . ۲- هزینه های تأخیر در تکمیل هزار و هفتصد و شش پروژه عمرانی ملی و هشتاد و چهار هزار پروژه عمرانی استانی نیمه تمام در کشور بطوریکه فقط میزان اینگونه هزینه ها برای یک دوره ده ساله رقمی معادل شصت وسه هزار میلیارد تومان میباشد ۳- سالانه پانزده تا بیست میلیارد دلار زیان ناشی از قاچاق بر اقتصاد ملی . ۴- زیان و هزینه تحمیلی هر روز تعطیلات رسمی اضافه به بودجه عمومی که معادل هزار و دویست و شصت و دو میلیارد تومان با توجه به تقسیم میزان تولید ناخالص کشور به ایام کار رسمی میباشد . ۵- هزینه های تحمیلی به اقتصاد ملی از قبیل دستمزد ، اضافه کار ، تأمین انرژی ادارات برای تنها بیست و دو دقیقه کار مفید روزانه کارمندان بخش های مختلف کشور ۶- ضرر سالانه هجده میلیارد دلار ناشی از آلودگی هوا بر اقتصاد کشور که نه میلیارد آن فقط در حوزه بهداشت هزینه تحمیل می کند ۷- بریز و بپاش های اداری از بودجه عمومی کشور ۸- زیان هزار میلیارد تومانی سالانه ناشی از مصرف اعتیاد و مواد مخدر در کشور ۹- چهارصد هزار میلیارد تومان ضرر اقتصادی ناشی از خرید و مصرف خودسرانه آنتی بیوتیک ها ۱۰- زیان های ناشی از قاچاق روزانه ده میلیون لیتر بنزین و گازوئیل به کشورهای همسایه ۱۱- زیان های ناشی از عدم برنامه ریزی مناسب نسبت به درآمد هفتصد پنجاه میلیارد دلاری نفتی دولت های نهم و دهم و سرازیر شدن بیشترین بخش این سرمایه عظیم در اقتصاد و چرخه تولید کشورهای خارجی و یا جیب سوداگران داخلی ۱۲- زیانهای ناشی از خروج سپرده های بانکی اشخاص بر نقدینگی مورد نیاز تولید کنندگان داخلی و ذخیره آن به ارزهای بلا استفاده خارجی بخاطر بیم از سقوط بیشتر ارزش پول ملی بدلیل اتخاذ سیاست های غلط پولی از طرف دولت ۱۳- زیان های ناشی از تأخیر در بهره برداری از معادن نفت و گاز مشترک با همسایگان ۱۴- زیان های ناشی از دخالت های مکرر دولت در اقتصاد ۱۵- زیان های ناشی از واردات بی رویه چند سال اخیر سودجویان داخلی و تأثیر آن بر تولید ملی ۱۶- زیان های ناشی از فساد اقتصادی برخی مسئولان و از بین رفتن اعتماد عمومی ۱۷- زیان های ناشی از خانه نشینی و به حاشیه راندن متخصصین و شایستگان لایق عرصه های مختلف مدیریتی و بهاء دادن به متملقین و ریاکاران منفعت طلب ۱۸- زیان های ناشی از سخنرانی ها و موضعگیری های غلط و هیجانی بویژه در سطح بین المللی و تأثیر آنها بر اقتصاد ملی و افزایش هزینه های توسعه اقتصادی ۱۹- زیان های وارده به بخش کشاورزی به دلیل بی توجهی ارگان های ذیربط به شبکه معیوب توزیع و میدان داری دلالان و واسطه ها و بالاخره زیان های ناشی از نابودی جنگلها و محیط زیست توسط زمین خواران و رشد بی رویه ساخت و سازها در اینگونه مناطق و نمونه های شایان ذکر دیگری که در این مجال اندک فرصت اشاره به همه آنها مقدور نمیباشد . اما آنچه که حائز اهمیت بوده آنست که براستی برای جلوگیری از اتلاف چنین سرمایه هائی چه باید کرد ؟ آیا هنگام آن فرا نرسیده که جدیت مستمر و بدون وقفه ای برای ارائه راهکارهای عملی و کارشناسی شده توأم با توجهات خردمندانه نسبت به واقعیت های ملموس داخلی و خارجی ، بدور از هر گونه شعار و احساسات در متولیان امور و همچنین ما بعنوان آحاد جامعه ایجاد گردد ؟ از بدو پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تاکنون بدلائل مختلف داخلی و خارجی از قبیل جنگ تحمیلی ، منازعات و کشمکش های سیاسی ، روزمرگی ها ، ثروت اندوزی های عوامفریبان ، موانع آفرینی های انحصار طلبان ، استفاده های غیراصولی از درآمدهای سرشار نفتی ، استقبال های زود رس انتخاباتی ، کارشکنی های مستکبرین بین المللی ، تحریم ها ، تنش آفرینی در روابط خارجی مداوماً انرژی های مفید و ارزنده کشور بدلیل سرگرمی و درگیری در چنین مسائلی مستهلک گردیده است . در نتیجه از توجه اساسی برای برنامه ریزی های بلند مدت قابل اجراء جهت برطرف نمودن اینگونه زیان ها غفلت نموده ایم . پس ضروریست همه ما اعم از حاکمیت و مردم بدور از منازعات داخلی و خارجی با انسجام و اتحاد همگانی ، صادقانه با مشکلات روبرو و بوسیله مدیریت های اصولی در صدد بر طرف نمودن آنها برآئیم . از طرفی نیز اجرای مدیریت های اصولی نیازمند تثبیت مدیریت ها میباشد . یکی دیگر از مخاطرات اساسی کشور و در واقع آنچه که بیش از همه در این سالها از جانب آن متضرر شده و دائماً نیز در حال تکرار آن هستیم بی ثباتی و نحوه جابجائی مدیران موفق سطوح مختلف کشور است . بعبارتی در طی سالیان گذشته پدیده ای که متأسفانه نیز رواج یافته آنست که به محض ظهور نیروی توانمند و موفق مدیریتی در سمت های مختلف میانی ، یا مدیر مربوطه که توانسته تحولی در جامعه ایجاد نماید به بهانه احساس تکلیف و خدمت بیشتر برای تصاحب جایگاههای بالاتر در انتخابات های گوناگون شرکت نموده و یا اینکه در مواجه با حسادت ورزی ها، بی تدبیری ها ، اتهام افکنی و پرونده سازی ها از مقامش معزول میگردد . از این رو در آن جایگاه بدلیل موفق بودن مدیر جابجاشده و همچنین انتصاب جدید که بعضاً نیز به توانمندی مدیر قبلی نبوده آسیب و خلل جدی در امور جاری آن سازمان و بالطبع جامعه بدلیل ضعیف بودن جانشین ایجاد میگردد . در واقع جامعه و سیستم مدیریتی کشور را میتوان به شبکه های انتقال برق تشبیه نمود که در آن متخصصین فنی ، جریان الکتریکی تولید شده در نیروگاهها و ژنراتورها را برای اینکه در عبور طولانی خود از شهرهای مختلف دچار افت فشار نگردد ، در بین مسیر انتقال از ترانسفورماتورهای افزاینده ولتاژ استفاده نموده تا شدت جریان الکتریسیته را از محل تولید به میزان مورد نظر خود در محل مصرف تبدیل نمایند . پس یقیناً در صورت عدم استفاده از ترانسفورماتورهای مذکور، جریان الکتریسیته بدلیل مقاومت های مختلف فنی بین راهی مثل استهلاک و طول مسیر انتقال دچار افت گردیده و امکان دستیابی به اندازه و مقدار مورد نیاز در مقصد غیر ممکن میباشد . بعبارتی اگر بخواهیم چرخه مدیریتی کشور را منطبق با شبکه انتقال برق قرار دهیم ، در حقیقت مدیران لایق مانند همان ترانسفورماتورهای افزاینده بین راهی عمل مینمایند . یعنی در برابر انبوه مشکلات و موانع مختلف داخلی و خارجی همواره پخته ترین و مناسب ترین تصمیمات را اتخاذ و زیر مجموعه های خود را بدرستی هدایت و موجب سازندگی و آبادانی بیشتر کشور میگردند . بنابراین پر واضح است که مدیران توانمند و سالم که دارای قدرت تجزیه تحلیل درست شرائط گوناگون کشور بوده و میل رسیدن به موقعییت های ایده آل تر مثل ریاست جمهوری ، نمایندگی مجلس و شورای شهر را نداشته باشند ، در مناصب میانی و بین راهی هم میتوانند بدلیل دارا بودن ویژگی های مذکور خدمت کرده و اهداف کلان کشور مثل اجرای صحیح مواد قانون اساسی ، سیاست های کلی ابلاغی توسط مقام معظم رهبری ، سند چشم انداز ، برنامه های پنج ساله توسعه و همچنین قوانین موضوعه مجلس را در حوزه مدیریتی خود و سطح جامعه عملی نمایند و نهایتاً نیز در تعاملی اصولی و منطقی با حلقه مدیریتی کشور موجب توسعه و پیشرفت عمومی گردند . از طرفی نیز اگر بنا بدلائل مختلفی همچون حاشیه نشینی مدیران شایسته ، جایگزینی افراد نالایق ، رابطه گری ، باند بازی ، سلیقه گرائی ، عزل و نصب های احساسی و یا تغییرات گسترده مدیران بدلیل تعویض دولت ها حلقه مدیریتی معیوب گردد کشور دچار لطمات و زیان های غیر قابل تصوری به شکلی که تاکنون شاهد آن بوده ایم خواهد گردید . پس به امید روزیکه به همت خودمان و با برقراری ارتباطات سازنده و بر اساس حفظ منافع ملی با سایر کشورها شاهد ایرانی مقتدر و یکپارچه باشیم . درود خدا به روح پاک همه شهدائیکه بخاطر حفظ امنیت و اعتلای سرزمین همیشه سربلند ایران جان با ارزششان را فدا نمودند .

کد مطلب: 34900
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *