اگرچه هم محمدرضا عارف و هم حسن روحانی خواستهها و مطالباتی اصلاحطلبانه دارند و نشان داده اند عملا خواهان پیاده شدن سیاستهایی در جامعه هستند که با حداقلهای مورد مطالبه اصلاحطلبان همخوانی دارد، اما در یک روند سیاسی، شهروندان باید از میان دو کاندیدای خوب گزینش می کردند که سرانجام با کناره گیری عارف، روحانی به عنوان کاندیدای نهایی باقی ماند.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، نظرسنجیها حکایت از آن داشتند که در صورت کنارهگیری عارف به نفع روحانی، آرای بیشتری به سبد روحانی هدایت خواهد شد تا این که روحانی بخواهد به نفع عارف کنارهگیری کند. چرا و به چه دلیل چنین اتفاقی رخ داده است؟ به نظر میرسد دلیل اساسی این امر، خاستگاه و پیشینه سیاسی حسن روحانی است. روحانی و عارف هر یک نمادی از دو جریانی هستند که طی هفت سال گذشته به هم پیوسته اند.
حضور همزمان خاتمی و هاشمی پای صندوق رای انتخابات مجلس ۱۳۸۶، خبر از عصر جدیدی در ائتلافها و صفبندیهای سیاسی میداد. از دیرباز این مسئله گفته میشد که هاشمی رفسنجانی در سپهر سیاسی خود دو بال چپ و راست دارد. بال چپ او حزب کارگزاران سازندگی و بال راست او حزب عدالت و توسعه است. اگرچه با وقوع دوم خرداد، کارگزاران به جریان اصلاحات پیوست، اما حزب عدالت و توسعه در منتها الیه چپ جناح راست باقی ماند.
سیدمحمدخاتمی موفق شد با گزینش معیارهایی شایستهسالارانه، بخشهای عقلایی جناح راست را که با تدابیر و برنامههای واقعنگرانه او همراهی داشتند در دولت خود جای دهد. محمد شریعتمداری که در حقیقت متعلق به جریان جمعیت دفاع از ارزشها و رقیب انتخاباتی خاتمی در سال ۷۶ بود، حسین مظفر که هماینک ریاست ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف را بر عهده دارد، علی عبدالعلیزاده و محمد سعیدیکیا که هر کدام به جناح راست نزدیکیهایی داشتند و طهماسب مظاهری که در دولت احمدینژاد نیز رئیس بانک مرکزی شد، از چهرههایی بودند که در کابینه خاتمی جای داشتند.
از جمله این افراد حسن روحانی بود. حسن روحانی که نایب رئیس نخست مجلس پنجم بود و گفته میشد در صورت پیروزی ناطق، به جای او بر کرسی ریاست مجلس راستگرای پنجم تکیه خواهد زد، توسط خاتمی در سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی ابقا شد.
با پایان دولت خاتمی، اگرچه گمان آن میرفت چهرههای نزدیک به جناح راست دولت خاتمی، در دولت احمدینژاد نیز به کارگیری شوند، اما اتخاذ رویکردهای متوهمانه در اداره کشور که ثمرات آن امروز روشن شده، سبب هرچه دورتر شدن این جریان از دولت احمدینژاد شد. با این حال بر خلاف دیگر اصولگرایان که گمان میکردند با ریاست جمهوری احمدینژاد فتحالفتوح کرده اند و در مقابل تمام اقدامات وی سکوت تاییدآمیز میکردند، این طیف از جناح راست، سکوت در برابر مدیریت اشتباه و خطاهای راهبردی رئیس دولت نهم را جایز ندانستند. همین امر سبب شد تا این جریان نام اعتدالگرا را بگیرد و هر روز بیش از دیروز به اصلاحطلبان نزدیک و نزدیکتر شود.
همین پیشینه سبب میشود تا حسن روحانی با وجود برنامهها و مطالبات به شدت اصلاحطلبانه خود، توان جذب آرایی را هم که هیچ گاه به سبد رای اصلاحطلبان تعلق نداشته اند، داشته باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای حسن روحانی، اجتهاد بدون تردید و عضویت وی در مجلس خبرگان رهبری است. هیچ بعید نیست در صورت پیروزی کاندیدای اصلاحطلبان در دور اول و رقابت او با یکی از کاندیداهای اصولگرا در مرحله بعدی انتخابات، اصولگرایان بداخلاقی دیرینه خود را برای سوءاستفاده از اعتقادات پاک دینی مردم جهت بیاعتباری کاندیدای اصلاحطلبان به کار گیرند. اگرچه در مراتب تدین دکتر عارف کوچکترین تردیدی نیست، اما کسوت حسن روحانی باعث خواهد شد بهرهبرداری نامطلوب از چنین ابزارهایی به حداقل برسد.
روحانی نشان داده یک خطیب کارکشته است. شاید اگر در دور دوم، مناظرههایی رو در رو در بگیرد، اصولگرایان بدشان نیاید از حربه «بگم-بگم» احمدینژاد در سال ۸۸ استفاده کنند. همان گونه که قالیباف و جلیلی در سومین مناظره انتخاباتی کوشیدند ادعاهای آزادیخواهانه روحانی را با این حربه زیر سوال ببرد، اما قدرت بیان روحانی توانست بازی ناجوانمردانه و بر خلاف منافع ملی آنها را به برگ بازندهشان تبدیل کرده و بخت پیروزی اصلاحطلبان را افزایش دهد.