جنگغزه همچنان سرخط رسانههای جهان است. مردم فلسطین زیر آتش سنگین رژیم صهیونیستی هستند. تاکنون حداقل 19 هزار تن در حملات اسرائیل به شهادت رسیدهاند. در این میان، ناظر بیرونی شاهد «تحلیل و ضدتحلیل» در رابطه با کلیت «مسئله فلسطین» است.
تحلیل و آگاهیبخشی در رابطه با جنگ کنونی، با تغییر تدریجی نظر شخصیتها، نهادها و بخشی از رسانههای غربی آغاز شد که در ابتدای بحران کنونی تمام قد از اسرائیل دفاع میکردند اما به مرور نظری معقولتر نسبت به مسئله فلسطین پیدا کردند. چه بسا با طولانیتر شدن بحران، این آگاهی شکلگرفته، به سیاسیون غربی فشار بیشتری وارد کند تا با عقلانیت بیشتر به ریشههای اصلی بحران جاری نظر کنند.
اما ضدتحلیل، آن است که شماری از مردم و سیاسیون عرب پیرامون بحران کنونی به آن دامن میزنند و باعث گمشدن مسیر درست و آسیب به کلیت مسئله فلسطین میشود.
واقعه ۷ اکتبر شوکی بزرگ برای سیاستمداران غربی بود که باعث همراهی آنها با اسرائیل شد ؛ برخی در کشورهای غربی نیز از سیاستمدارانشان پیروی کردند. بهویژه آن که جامعه اسرائیل تا حدود زیادی غربی بهشمار میرود و بسیاری از شهروندان و سربازان اسرائیلی، شهروندانی دوتابعیتی بوده و به همین دلیل شمار بسیاری از اسیران نزد حماس بریتانیایی، فرانسوی، آمریکایی، آلمانی و حتی روسی هستند.
از این منظر، در ابتدای بحران برای افکار عمومی غرب این گونه به نظر رسید که اسرائیل طرف «قربانی» بوده و طرف متجاوز هم گروه «حماس» است. با مرور زمان و آشکارشدن واکنش هیستریک اسرائیل که ابعادی انتقامجویانه از غیرنظامیان گرفت و به قطع آب، برق، کمکهای غذایی، دارو و اخیرا قطع ارتباطات و اینترنت منتهی شد، رسانهها و نهادهای مدنی و حتی شماری از سیاستمداران غربی در دیدگاههای خود بازنگری کردند و ریشه اصلی بحران یعنی «اشغالگری» را عامل اول چنین شرایطی دانستند.
چنین تغییر نگرشی باعث شد آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد هم بهرغم محکومکردن حوادث 7 اکتبر تصریح کند که ریشه مشکلات همانا اشغالگری و شرایط سخت انسانی مردم فلسطین تحت اشغال است به طوری که این اظهارات واکنش خشمگینانه اسرائیل را به همراه داشت و در پی آن تلآویو خواستار استعفای گوترش شد.
این تحولات، بهویژه بیتوجهی مطلق اسرائیلیها به ارزشهای انسانی، باعث آگاهی و تحلیل درست نزد افکار عمومی غرب شد. بدین ترتیب، صحنه در غرب بهدلیل ارائه اطلاعات درست و مطرح شدن پیشینه بحران کنونی توسط رسانههای مستقل به مرور تغییر کرد. باید تاکید کنم که بهدلیل وجود فضای آزاد مناسب در غرب، امکان دسترسی به اطلاعات درست تا حدود زیادی برای شهروندان فراهم است.
از سوی دیگر، با تاسف فراوان شاهد ضدتحلیل و تمرکز بر آگاهی کاذب در میان عربها هستیم و برخی بدون توجه به جنگ ویرانگر کنونی به سراغ حاشیهها رفتند که چنین رویکردی برای اصل مسئله فلسطین نیز آسیبزا بهشمار میرود.
به عنوان مثال برخی به این اظهارات رئیس جمهوری مصر که گفته بود «اگر اسرائیل قرار است فلسطینیان را از غزه اخراج کند، بهتر است آنها را به النقب منتقل کند» انتقاد شدید وارد کردند. کاملا آشکار است که اظهارات رئیس جمهوری مصر نشانه عصبانیت و خشم او از ایده کوچاندن فلسطینیان به سینا بوده و این سخنان معنای نمادین روشنی در خود نهفته دارد.
این اظهارات باعث حمله و توهین بیسابقهای به رئیس جمهوری مصر شد چرا که توهینکنندگان بهدنبال آشفتهکردن هر چه بیشتر فضای کنونی هستند و عامدانه جانفشانی و از خودگذشتگی مصریها برای مسئله فلسطین را نادیده میگیرند.
شماری دیگر به انتقاد از «حماس» و روش مبارزه آن پرداختند و این گروه را مسئول ویرانی کنونی در غزه دانستند. باید به این دسته از منتقدان گفت در شرایط کنونی که کل مسئله فلسطین در محک قرار گرفته است، زمان برای طرح چنین انتقادی مناسب نیست چرا که جنگ کنونی فراتر از حماس و دیگر گروههای فلسطینی است و هم اکنون کلیت مسئله فلسطین با چالش روبرو شده و حادثه ۷ اکتبر به امری ثانوی تبدیل شده است.
ضدتحلیل برخی عربها و فلسطینیان باعث هدایت بخشی از خشم عمومی به جاهای دیگر بهویژه به سوی کشورهای عرب خلیج شد. عربهای خلیج در این ضدتحلیل بیشترین اهانتها خصوصا از برخی خارجنشینها را متقبل شدند. این افراد که اغلبشان در فضای مجازی فعال بوده و از خانههای امن و گرمشان در خارج به طرح نظراتشان میپردازند، بر این باورند که در حال خدمت به مسئله فلسطین هستند اما این نظراتشان نه تنها کمکی به این مسئله نمیکند، چه بسا که سخنانشان تاثیر منفی بر ذهن مخاطبان و بر کلیت مسئله فلسطین بگذارد. نظرات آنها که اغلب نشانه کینه شخصی و بیماری روانی است، پیامدهای وارونهای بر مسئله فلسطین خواهد گذاشت.
در رابطه با بحث ضدتحلیل، باید بگویم که برخی از کشورهای منطقه هم نه با هدف کمک به مسئله عادلانه فلسطین بلکه با هدف پیگیری برنامههای خود و تحقق منافع خویش به این مسئله ورود میکنند. به عنوان مثال میتوان به پیشنهاد وزیر خارجه ایران در سازمان ملل اشاره کرد که خواستار تبادل اسیران میان حماس و اسرائیل از طریق تهران شد. البته افزون بر ایران، ترکیه و روسیه هم وارد این میدان شدند و همه آنها در راستای تحقق منافع خود، هیچ اهمیتی هم برای حقوق مشروع مردم فلسطین قائل نیستند.
از چنین چشماندازی، شاهد شرایط آشفته و بهمریخته در این مرحله از منازعه در خاورمیانه هستیم و با نظر به این تحولات، هیچ کس نمیتواند برونرفت از وضعیت کنونی به سود مسئله فلسطین را بهدرستی پیشبینی کند.
در این شرایط اسفبار، بسیاری بهدنبال سوءاستفاده از مسئله فلسطین هستند و در حالی که زنان، کودکان و بزرگسالان با بمباران ارتش اسرائیل در حال کشتهشدن بوده و یا از طریق محاصره کامل غزه در حال پرداختن هزینه هستند، برخی درصدد تحمیل منافع خود بر مسئله فلسطین بوده و همزمان هم به اشاعه ضدتحلیل و آگاهی کاذب اقدام میکنند.