اول؛ مظلوم بر بلندکردن صدا بر علیه ظالم و بدگویی به او، در قرآن به شکلِ شگفتآوری مورد تشویق است چراکه برای او تشویقی از جنس معنویت، محبت و نزدیکی به خدا در قرآن اعلام شده چنانچه در سوره نساء میفرماید: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خدا شنواى داناست؛ - لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا.»
جالب است در پایان آیه؛ خدا خود را شنونده بلندگوییها و درشتگوییهای مظلوم معرفی کرده است.
دوم؛ در مظلومیت ملت فلسطین هیچ سنتگرا و روشنفکر، و یا آرمانگرا و عملگرا تردید نمیکند. ملتی که حتی به قطعنامه سازمان ملل و دست کشیدن از بخشی از سرزمین مادری خود رضایت داده و مجبور به هجرت از کرانه باختری شده و سالهاست در «غزه» بسر میبرد، غزهای که به گفته یک فعال سیاسیِ اسرائیلی؛ «بزرگترین زندان دنیا با دومیلیون نفر زندانی رادربردارد.» ملتی که در غزه زندگی توام با محدودیت و محرومیت و شکنجه را دیده و عزیزان به خون غلطیده خود را به رخ خاک میبرد!
براین اساس حملات بنام «طوفان الاقصی» یک نقطه آغاز نبوده بلکه یک واکنش در برابر سالهای سال محرومیت و جنایت اسرائیل بوده است.
سوم؛ حمایت از مظلوم؛ به بیان پیامبر رحمت (ص) که فرمود: «هر کس استمداد مظلومی را بشنود و ترتیب اثر ندهد، مسلمان نیست»؛ یک وظیفه اسلامی است، بلکه یک وظیفه عقلی بوده و به مقتضای روشنفکری است.
چهارم؛ حمایت از مظلومیت فلسطین باید از روی اختیار، اشتیاق، منضبط و منطبق با قواعد بینالملل باشد تا بتواند در جهان امروز تاثیر گذار باشد. این روی حمایتهای صرف دولتی و اکراهی اگر تاثیر سوء نداشته باشد، حتما بی تاثیر است.
پنجم؛ ممکن است در گوشه کنار این رخداد عظیم تاریخی که همه حیثیت اسرائیل را به باد داده برخی نقاط خاکستری هم دیده شود که با موازین دینی و انسانی مطابق نباشد اما با ظلم و جنایت اسرائیل در همان راستا قابل مقایسه نیست و غفلت از این مهم؛ باعث نشاندن ظالم بجای مظلوم است. و البته شاید در آینده با فریب کاری استعمار جهانی شاهد نمونههای دیگری هم باشیم پس لازم است به رسانههای اصلی توجه کنیم تا از تحت تاثیر دخل و تصرفهای رسانهای محفوظ باشیم، در اینصورت از تمام هویتمان که مبارزه با ظلم به ملتهاست، محفوظ و مصون داشتهایم.
ششم؛ ما میتوانیم با حمایت عقلانی از مظلوم و هدایت آنان به استفاده از راهکارهای مقبول دینی و ملی و بینالمللی، رسالتی که به مقتضای هویتمان است داشته و میدان را تحویل به اقتدارگرایانی که خود در ظلم به زنان و کودکان دستی در کار داشتهاند ندهیم و آب بر آتشِ سوء استفادههای قدرت طلبان بریزیم.
هفتم؛ همواره نوع گفتار و برخورد اسرائیلیها را مرور کنیم تا گرفتار فراموشی ظلم شان نشویم؛ به عنوان نمونه؛ سخنان گالانت وزیر جنگ رژیم اسرائيل است که میگوید: «ما داریم با حیوانات میجنگیم و مطابق همین عمل میکنیم... ما غزه را کاملا محاصره میکنیم، نه برق، نه غذا، نه آب و نه سوخت، همه چیز تعطیل میشود.» این نهایتِ ادبیات یک نژادپرست و جانورِ ضد انسانی است که در مغایرت با همه قوانین بینالمللی است.
هشتم؛ ممکن است شما جوان عزیز در نوع حمایت مالی و یا نظامی و یا رسانهای مسئولین به فلسطین، منتقد و یا معترض باشید و این حق شهروندی شماست، اما سکوت؛ تحمیل خاموشی بر خاستگاه درونی و هویت آرمانی شما در مقابل چنین جانورانی است که ادبیاتشان را تقدیم نمودم.
نُهم؛ شدنی است که شما دختر و پسر، شما جوان عزیز و شما روشنفکرانی که سرمایهای سترگ هستید، در عین محکومیت اسرائیل ظالم؛ مانع از تندرویها و پنهان شدن برخی افرادی شوید که میخواهند تعدی به حقوق شهروندان خود را پشت حمایت از فلسطین قرار دهند.
دهم؛ بله، میپذیرم یکی از عوامل تاثیر گذار بر دلسری نسبت به دفاع از مظلوم میتواند نگاههای جناحی در ادعای دفاع از مظلوم در یک حاکمیت باشد اما نباید بر آه مظلوم سکوت کرد بلکه باید با پایداری و ایفاء نقش، حاکمیتی اینچنینی را وادار به صداقت با شهروندانش نمود.
سخن آخر خطاب به حکمرانان سیاسی است؛ طبیعی است برای برخورداری از یک حمایت تاثیرگذار؛ باید اولاً؛ سیستم حکمرانی از هرگونه استاندارهای دوگانه در بحث ظلم فاصله داشته باشد، و ثانیا؛ شهروندان از عدم ورود کشور به جنگ در اطمینان باشند، و ثالثاً؛ در جریان حمایتها؛ اِعمال سلیقه سیاسی نشده و تمام حقیقت حمایت از ملت فلسطین مِلک طلق یک جریان سیاسی به حساب ناید.